2011/10/25, 08:34 PM
امشب این مطلب رو دیدم اول فکر کردم چرا تا بحال ندیده بودم شروع کردم عین 22 صفحه رو کامل خوندم خیلی چیزها برام روشن شد..ای کاش مدیران سایت وقت می کردند وبه نوشته های همه نگاهی می انداختن نه فقط عده خاصی مورد توجهشون بود...اینو من به حمید آقا گفتم..موضوع از یک مورد خیلی ساده شروع شد آمپول زدن وبد مسکن خودن فقط با کش وقوس زیاد..نگرانی همه بچه ها از عاقبت بیماری ونوع درمان واستفاده از داروهای مختلف ...تازه متوجه شدم خودم 15 روز پیش مطلب نوشتم







در صفحه 10 پرستو جان در مورد حاملگی در زمان بیماری ام اس پرسید که من این مشکل رو داشتم ......خوب اون موجود دروجودم رشد میکرد و یک دکتر بی مسئولیت خیلی راحت به من گفت دارو بخور خوب شدی که شدی نشدی باید بین بینایی و بچه یکی رو اتخاب کنی میایی درش میارم می فهمیم که چته
اون نمی فهمید که یک موجود در وجودم زنده است وحرکت می کنه 


الان دخترم 19 سالشه بینهایت باهوشه ودر همه کار عالی

قهرمان کاراته وشنا...موفقیت در انشاء نماز در استان 2 بار موفق در تفسر قران در شهرستان واستان ووووو


توی این کسانی که تو این چند وقت من عضو این سایت شدم از خوبها از مائده جان که از قائمشهر استان مازندران هست همیشه مهربون واکتیو بر خورد کرده مثل بعضی ها من معنی اسمشنو پرسیدم نگفت نیست...البته خوبه زیادند که من الان حضور ذهن دارم البته همههههههه خوبند شاید من بدم..اما تو رو بخدا ما خودمون بابت بیماری مشکل داریم دیگه برتری کسی نسبت به کسی وجود ندارد




من بابت بیماریم اصلا ناراحت نیست هر کس هم بپرسه میگم چمه وکامل راجع به بیماریم توضیح میدم راجع به درس هم یادم وسط امتحانات ترم بودم که رفتم دیدن دکترم تمام راه درسمو می خوندم به امید اینکه برگردم وامتحان بدم اما 20 روزی تهران و10 روز بستری بودم......اینقدر عذاب کشیدم که آبدیده شدم




مانباید همدیگه رواذیت کنیم باید کمک حال هم باشیم...پیروز وسلامت باشید












در صفحه 10 پرستو جان در مورد حاملگی در زمان بیماری ام اس پرسید که من این مشکل رو داشتم ......خوب اون موجود دروجودم رشد میکرد و یک دکتر بی مسئولیت خیلی راحت به من گفت دارو بخور خوب شدی که شدی نشدی باید بین بینایی و بچه یکی رو اتخاب کنی میایی درش میارم می فهمیم که چته











توی این کسانی که تو این چند وقت من عضو این سایت شدم از خوبها از مائده جان که از قائمشهر استان مازندران هست همیشه مهربون واکتیو بر خورد کرده مثل بعضی ها من معنی اسمشنو پرسیدم نگفت نیست...البته خوبه زیادند که من الان حضور ذهن دارم البته همههههههه خوبند شاید من بدم..اما تو رو بخدا ما خودمون بابت بیماری مشکل داریم دیگه برتری کسی نسبت به کسی وجود ندارد





من بابت بیماریم اصلا ناراحت نیست هر کس هم بپرسه میگم چمه وکامل راجع به بیماریم توضیح میدم راجع به درس هم یادم وسط امتحانات ترم بودم که رفتم دیدن دکترم تمام راه درسمو می خوندم به امید اینکه برگردم وامتحان بدم اما 20 روزی تهران و10 روز بستری بودم......اینقدر عذاب کشیدم که آبدیده شدم













امارضا ممنونم که من رو طلبیدی به زیارتت اومدم وکلی با شما حرف زدم 
