(2010/03/14, 06:14 PM)sahar نوشته است: چرا اون آخراش اشک میریختم سیناااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هیچی سحر اتفاق خاصی نیافتاد
مگه اون آخراش چی شد؟ یالا بگووووووووو
حمید گفت جای سحر خالی ... ناراحت شد که نیستی ... کم مونده بود گریه کنه
دیگه مهسا هم یه لحظه روش و برگردوند
.......................
پدر عشق بسوزد
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2