2011/10/09, 10:25 PM
امروز رفتم پیش دکترم. از در که رفتم و نشستم گفت: خب چطوری شما؟ منم با انرژی هرچه تمامتر گفتم: خسته دردمند فلک زده ... لبخندی زد و گفت دیگه؟ گفتم همینا. معاینات همیشگی رو کرد و بالاخره برام ام آر آی نوشت. این کپسول که گفته شده رو هم برام نوشت. صدتا، روزی دو. همین ظهری که اومدم یکیشو خوردم و خوابیدم چه معجزه ای!!!!! کرده خیلی عالیه. چند وقتی بود از بس دست و پام غش می رفت و احساس خستگی مفرط می کردم داشتم دیونه می شدم. البته چون یه دو ساعتی عمیق خوابیدم الان نمی تونم با اطمینان بگم که این کپسوله رو من معجزه کرد. فردا باید ببینم چطوریه. راستی دکتره بهم گفت بالاخره پیش دکتر روانشناس و روانپزشک رفتی؟ گفتم روانشناس آره ولی روانپزشک نه شما که خودتون خوب می دونید من نسبت به دارو مصرف کردن حساسیت دارم. بهش گفتم الان تنها مشکل من خستگی مفرط هست. اگه بتونم از پس کارهای روزمره ام بر بیام هیچ مشکلی ندارم. پولی رو هم که باید بدم به مشاور و روانپزشک اگه صرف مسافرت بکنمش برام مفید تره. که گفت خب برو مسافرت نرو پیش روانپزشک. همه اینا رو گفتم که بگم بالاخره دکتر برای منم کپسول فوق رو تجویز کرد و روی من معجزه کرده البته فردا کاملن برام مشخص می شه که این بهبودی که در خستگی دارم مربوط به این کپسوله هست یا خواب عمیق دو ساعته.
وقتی تنها شدی تنها تر از تمام غریبان روزگار
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت
بر خویش تکیه کن برعرش
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت
بر خویش تکیه کن برعرش