2011/10/08, 03:16 PM
دارم می روم صحن ایوان طلا
دارم می روم دخیل ببندم پنجره فولاد را
دارم می روم ساعت ها روبروی ضریح بایستم و هیچ نگویم
دارم می روم و با خودم تمام قول و قرارها را می برم
دارم می روم بدون تو
و فقط تو می دانی که این تنها رفتن چه درد سنگینی است
راستی، می گویی خاطرات را چه کنم؟
دارم می روم دخیل ببندم پنجره فولاد را
دارم می روم ساعت ها روبروی ضریح بایستم و هیچ نگویم
دارم می روم و با خودم تمام قول و قرارها را می برم
دارم می روم بدون تو
و فقط تو می دانی که این تنها رفتن چه درد سنگینی است
راستی، می گویی خاطرات را چه کنم؟
" Ickle me, Pickle me, Tickle me. Too "