2011/09/21, 04:12 PM
تصور شما از مرد یا زن ایده آلتان!
نیلوفرانه،فرصتی برای باهم بودن
تا حالا به این موضوع فکر کردی که همسر فعلی ت چقدر به مرد یا زن رویاهات نزدیکه؟
من فکر کردم اما واقعیت اینه که درست یادم نمیاد در دوران مجردی دوست داشتم همسر آیندم چه خصوصیاتی داشته باشه.چیزی که هست همسر جان من در حال حاضر ایده آل ترین همسر دنیاست.قبول دارم خوبی و بدی در وجود همه ی آدم ها وجود داره و خیلی تخیلی هست اگه یک نفر رو در خوب بودن به عرش ببریم.شاید اوایل نامزدی گاهی اوقات فکر می کردم بعضی رفتارها یا عکس العمل هاش غیر قابل تحمل و وحشتناک و بسیار بسیار مغرضانه است (خدا از سر تقصیرات همه مان بگذرد جوونی بوده دیگه ) ولی الان به این نتیجه رسیدم که برداشت اون زمان من ناشی از جوسازی های محیطی و عدم آشنایی با همسر جان بوده و بس!
زمان و افزایش ارتباطات باعث میشه به نوعی انعطاف پذیری در برخوردهامون با طرف مقابل – همسر,دوست و …- برسیم. نکته ی مهم دیگه این که طرف مقابل رو همون طوری که هست بپذیریم و البته این جمله ی تکراری! به این معنی نیست که با خوبی و بدی همسرمان بسوزیم و بسازیم چون به هر حال صبر و تحمل هم حدی داره. اما وقتی دو طرف به نوعی نزدیکی و علاقه ی روحی برسند می توانند در جهت بهتر و بهتر شدن زندگی و روابط فی ما بین! در رفتارشان تجدید نظر کنند.
اگر دید و اطلاعاتمان را از ویژگی های روانی افراد بالا ببریم و مثلا بدانیم افراد به فراخور درونی یا بیرونی بودن خود عکس العمل نشان می دهند, ابراز احساسات می کنند و … مسلما کنترل بیشتری روی اوضاع و احوال زندگی مان پیدا می کنیم.
مشکلاتی که در زندگی با آن ها مواجه میشویم دو دسته اند:
دسته اول- مشکلاتی که حل می شوند.
دسته دوم- مشکلاتی که دائمی اند.
دسته ی اول معمولا برای همه ی ما آشنا هستند, مثال هایی که وجود دارند برای ما قابل درک هستند می دانیم که باید به مبارزه با این مشکلات برویم و راه حلی برایشان پیدا کنیم اما دسته دوم خیلی قابل درک نیستند چون ریشه ی این نوع مشکلات برای خودمان هم واضح و مشخص نیست.
دردسرهای ما در این زمینه معمولا از آنجایی شروع می شود که ریشه ی این مشکلات در بسیاری مواقع نه در رفتار همسر ما که در درون خود ماست؛ رویاهایی که از کودکی درباره ی زندگی مشترک, ازدواج و تصورات ما از زن و مرد شکل گرفته و حالا ما اصرار داریم که همسرمان را در آن چارچوب قرار بدهیم و او هم نمی تواند.
” بابا هر موقع می خواهد کاری بکند با مامان مشورت می کند, مرد باید با زنش مشورت کند” ” مامان روزهای جمعه غذاهایی رو که بابا دوست داره می پزه.زن خوب باید به شوهرش اینجوری توجه کنه” این جملات و جمله های مشابه دیگری که مطمئنا زیاد شنیده ایم نمونه ای از رویاهای ما از ایده آل هاست. رویاهایی که در آینده می توانند بلای جانمان شوند یا از آن طرف زندگی مان را شیرین تر کنند.
همسرمان نمی تواند در چارچوب ایده آل های ذهنی ما قرار بگیرد چون رویاها و تصوراتش درباره این موضوعات متفاوت و گاهی متضاد است. مشکلات ناشی از توجه نکردن به نقش رویاهایمان معمولا به این راحتی ها حل نمی شوند؛ گاهی وضعیت آنقدر بحرانی می شود که مسائل به مشکلاتی غیر قابل حل تبدیل شده و ادامه ی زندگی مان را به خطر می اندازد.
گاهی اوقات تمام توصیفی که از مشکلمان داریم در حد یکی دو جمله است؛ “همسرم هیچ وقت ابراز احساسات نمی کند” یا ” همسرم انتظارات غیر منطقی ای از من دارد, او می خواهد من مثل مردهای فیلم های خارجی برای او گل بخرم یا ابراز احساسات کنم”. با شنیدن این جملات معمولا در جمع فامیل یا دوستان, سیلی از راه حل های مختلف است که سرازیر میشود. به خانم پیشنهاد می دهند تا چطور همسرش را تشویق کند آن طور که او می خواهد ابراز احساسات کند و به آقا یاد می دهند که چگونه در مقابل تحمیل عقاید و نظریات همسر مقاومت کرده و بتواند خودش باشد. یا اگر دلسوزی پیدا شود به او می گوید چطور با انجام کار هایی کوچک دل همسرش را به دست آورد و زندگی شیرینی داشته باشند.
زوج جوان هم که به شدت در پی این هستند که زندگی بهتری برای خود بسازند سعی می کنند این توصیه ها را عملی کنند. اما بعد از مدتی- وقتی مرد تلاش می کند شبیه آن چیزی شود که همسرش دوست دارد- کم کم احساس می کند از وضعیتی که دارد ناراضی است؛ از خودش, رفتارها و کارهایش احساس رضایت نمی کند؛ انگار مرد کاملی نیست. از آن طرف هم وقتی که خانم سعی می کند انتظاراتش را تعدیل کند احساس می کند آرزوهایش بر باد رفته و همسرش او را درک نمی کند. وقتی هم که خانم تلاش می کند همسرش را وادار کند تا آن طور که او می خواهد رفتار کند و احساساتش را نشان دهد بعد از مدت کوتاهی احساس می کند رفتار همسرش به دلش نمی نشیند و احساسانش واقعی نیستند. این موضوع شاید تا آنجا پیش برود که حتی به احساسات همسر جان شک کند.
پس می بینیم که رویاهای ما به خصوص در مورد زن و مرد ایده آل نقش ویژه ای در زندگی مشترک مان دارند. ولی صرف متفاوت بودن در این بخش به این معنا نیست که چون همسر جان من, زن یا مرد رویاهایم نیست پس باید از او جدا شوم. قطعا جدا شدن اولین و ساده ترین راهی است که به ذهن بعضی ها می رسد چرا که صحبت کردن از رویاها و خواسته ها برای بسیاری افراد کاری سخت و حتی غیر ممکن است!
و اما راه حل: سفر به دنیای رویاها
معمولا همسران نمی توانند درباره ی رویاهای خود صحبت کنند؛ جدای از شرم و خجالتی که از همدیگر دارند, مشکل دیگر این است که آنها اصلا نمی دانند درباره ی زندگی مشترکشان چه رویاهایی دارند!
برای بیشتر افراد تصوراتی که دارند تصوراتی طبیعی و آن چیزی است که باید باشد و اصلا به ذهنشان نمی رسد که چیزی غیر از این هم می توانسته باشد.
در این شرایط قدم اول این است که رویاها و آرزوهای خودمان را مشخص کنیم. یادمان باشد نکته ی مهم این است که به جای متمرکز شدن روی زندگی مشترکمان باید به عقب برگردیم و رویاهایمان را مشخص کنیم. اگر بتوانید ریشه ی آنها را هم پیدا کنید که بسیار جلو افتاده اید. قدم بعدی گاهی اوقات خیلی آسان و در عین حال هم بسیار مشکل است. وقتی هر دو نفر از رویاهایشان صخبت می کنند دو اتفاق می افتد؛ اول اینکه همسر جان در فضایی آرام می تواند به صحبت های او گوش کند و تا زیادی نیز رویاهای او را بپذیرد و احتمال تغییر در این شرایط افزایش می یابد. فایده ی دوم موضوع این است که صحبت در مورد رویاها این امکان را می دهد تا تصوراتی را که فایده ای ندارند و با واقعیات زندگی جور در نمی آیند و منطقی نیستند بتوانیم تا حدی اصلاح کنیم و کنار بگذاریم.
نتیجه گیری!!
بعضی مواقع انتظارات شما از رویاهایی نشات گرفته که ممکن است با واقعیات زندگی الآنتان جور در نیاید؛ این سفر به درون کمک می کند تا سطح انتظارات خود را پایین بیاورید.
حالا لطفا به عقب بر گردید:
به دنیای رویاهایتان سرک بکشید؛ مرد یا زن ایده آل شما چگونه موجودی است؟؟؟
نیلوفرانه،فرصتی برای باهم بودن
تا حالا به این موضوع فکر کردی که همسر فعلی ت چقدر به مرد یا زن رویاهات نزدیکه؟
من فکر کردم اما واقعیت اینه که درست یادم نمیاد در دوران مجردی دوست داشتم همسر آیندم چه خصوصیاتی داشته باشه.چیزی که هست همسر جان من در حال حاضر ایده آل ترین همسر دنیاست.قبول دارم خوبی و بدی در وجود همه ی آدم ها وجود داره و خیلی تخیلی هست اگه یک نفر رو در خوب بودن به عرش ببریم.شاید اوایل نامزدی گاهی اوقات فکر می کردم بعضی رفتارها یا عکس العمل هاش غیر قابل تحمل و وحشتناک و بسیار بسیار مغرضانه است (خدا از سر تقصیرات همه مان بگذرد جوونی بوده دیگه ) ولی الان به این نتیجه رسیدم که برداشت اون زمان من ناشی از جوسازی های محیطی و عدم آشنایی با همسر جان بوده و بس!
زمان و افزایش ارتباطات باعث میشه به نوعی انعطاف پذیری در برخوردهامون با طرف مقابل – همسر,دوست و …- برسیم. نکته ی مهم دیگه این که طرف مقابل رو همون طوری که هست بپذیریم و البته این جمله ی تکراری! به این معنی نیست که با خوبی و بدی همسرمان بسوزیم و بسازیم چون به هر حال صبر و تحمل هم حدی داره. اما وقتی دو طرف به نوعی نزدیکی و علاقه ی روحی برسند می توانند در جهت بهتر و بهتر شدن زندگی و روابط فی ما بین! در رفتارشان تجدید نظر کنند.
اگر دید و اطلاعاتمان را از ویژگی های روانی افراد بالا ببریم و مثلا بدانیم افراد به فراخور درونی یا بیرونی بودن خود عکس العمل نشان می دهند, ابراز احساسات می کنند و … مسلما کنترل بیشتری روی اوضاع و احوال زندگی مان پیدا می کنیم.
مشکلاتی که در زندگی با آن ها مواجه میشویم دو دسته اند:
دسته اول- مشکلاتی که حل می شوند.
دسته دوم- مشکلاتی که دائمی اند.
دسته ی اول معمولا برای همه ی ما آشنا هستند, مثال هایی که وجود دارند برای ما قابل درک هستند می دانیم که باید به مبارزه با این مشکلات برویم و راه حلی برایشان پیدا کنیم اما دسته دوم خیلی قابل درک نیستند چون ریشه ی این نوع مشکلات برای خودمان هم واضح و مشخص نیست.
دردسرهای ما در این زمینه معمولا از آنجایی شروع می شود که ریشه ی این مشکلات در بسیاری مواقع نه در رفتار همسر ما که در درون خود ماست؛ رویاهایی که از کودکی درباره ی زندگی مشترک, ازدواج و تصورات ما از زن و مرد شکل گرفته و حالا ما اصرار داریم که همسرمان را در آن چارچوب قرار بدهیم و او هم نمی تواند.
” بابا هر موقع می خواهد کاری بکند با مامان مشورت می کند, مرد باید با زنش مشورت کند” ” مامان روزهای جمعه غذاهایی رو که بابا دوست داره می پزه.زن خوب باید به شوهرش اینجوری توجه کنه” این جملات و جمله های مشابه دیگری که مطمئنا زیاد شنیده ایم نمونه ای از رویاهای ما از ایده آل هاست. رویاهایی که در آینده می توانند بلای جانمان شوند یا از آن طرف زندگی مان را شیرین تر کنند.
همسرمان نمی تواند در چارچوب ایده آل های ذهنی ما قرار بگیرد چون رویاها و تصوراتش درباره این موضوعات متفاوت و گاهی متضاد است. مشکلات ناشی از توجه نکردن به نقش رویاهایمان معمولا به این راحتی ها حل نمی شوند؛ گاهی وضعیت آنقدر بحرانی می شود که مسائل به مشکلاتی غیر قابل حل تبدیل شده و ادامه ی زندگی مان را به خطر می اندازد.
گاهی اوقات تمام توصیفی که از مشکلمان داریم در حد یکی دو جمله است؛ “همسرم هیچ وقت ابراز احساسات نمی کند” یا ” همسرم انتظارات غیر منطقی ای از من دارد, او می خواهد من مثل مردهای فیلم های خارجی برای او گل بخرم یا ابراز احساسات کنم”. با شنیدن این جملات معمولا در جمع فامیل یا دوستان, سیلی از راه حل های مختلف است که سرازیر میشود. به خانم پیشنهاد می دهند تا چطور همسرش را تشویق کند آن طور که او می خواهد ابراز احساسات کند و به آقا یاد می دهند که چگونه در مقابل تحمیل عقاید و نظریات همسر مقاومت کرده و بتواند خودش باشد. یا اگر دلسوزی پیدا شود به او می گوید چطور با انجام کار هایی کوچک دل همسرش را به دست آورد و زندگی شیرینی داشته باشند.
زوج جوان هم که به شدت در پی این هستند که زندگی بهتری برای خود بسازند سعی می کنند این توصیه ها را عملی کنند. اما بعد از مدتی- وقتی مرد تلاش می کند شبیه آن چیزی شود که همسرش دوست دارد- کم کم احساس می کند از وضعیتی که دارد ناراضی است؛ از خودش, رفتارها و کارهایش احساس رضایت نمی کند؛ انگار مرد کاملی نیست. از آن طرف هم وقتی که خانم سعی می کند انتظاراتش را تعدیل کند احساس می کند آرزوهایش بر باد رفته و همسرش او را درک نمی کند. وقتی هم که خانم تلاش می کند همسرش را وادار کند تا آن طور که او می خواهد رفتار کند و احساساتش را نشان دهد بعد از مدت کوتاهی احساس می کند رفتار همسرش به دلش نمی نشیند و احساسانش واقعی نیستند. این موضوع شاید تا آنجا پیش برود که حتی به احساسات همسر جان شک کند.
پس می بینیم که رویاهای ما به خصوص در مورد زن و مرد ایده آل نقش ویژه ای در زندگی مشترک مان دارند. ولی صرف متفاوت بودن در این بخش به این معنا نیست که چون همسر جان من, زن یا مرد رویاهایم نیست پس باید از او جدا شوم. قطعا جدا شدن اولین و ساده ترین راهی است که به ذهن بعضی ها می رسد چرا که صحبت کردن از رویاها و خواسته ها برای بسیاری افراد کاری سخت و حتی غیر ممکن است!
و اما راه حل: سفر به دنیای رویاها
معمولا همسران نمی توانند درباره ی رویاهای خود صحبت کنند؛ جدای از شرم و خجالتی که از همدیگر دارند, مشکل دیگر این است که آنها اصلا نمی دانند درباره ی زندگی مشترکشان چه رویاهایی دارند!
برای بیشتر افراد تصوراتی که دارند تصوراتی طبیعی و آن چیزی است که باید باشد و اصلا به ذهنشان نمی رسد که چیزی غیر از این هم می توانسته باشد.
در این شرایط قدم اول این است که رویاها و آرزوهای خودمان را مشخص کنیم. یادمان باشد نکته ی مهم این است که به جای متمرکز شدن روی زندگی مشترکمان باید به عقب برگردیم و رویاهایمان را مشخص کنیم. اگر بتوانید ریشه ی آنها را هم پیدا کنید که بسیار جلو افتاده اید. قدم بعدی گاهی اوقات خیلی آسان و در عین حال هم بسیار مشکل است. وقتی هر دو نفر از رویاهایشان صخبت می کنند دو اتفاق می افتد؛ اول اینکه همسر جان در فضایی آرام می تواند به صحبت های او گوش کند و تا زیادی نیز رویاهای او را بپذیرد و احتمال تغییر در این شرایط افزایش می یابد. فایده ی دوم موضوع این است که صحبت در مورد رویاها این امکان را می دهد تا تصوراتی را که فایده ای ندارند و با واقعیات زندگی جور در نمی آیند و منطقی نیستند بتوانیم تا حدی اصلاح کنیم و کنار بگذاریم.
نتیجه گیری!!
بعضی مواقع انتظارات شما از رویاهایی نشات گرفته که ممکن است با واقعیات زندگی الآنتان جور در نیاید؛ این سفر به درون کمک می کند تا سطح انتظارات خود را پایین بیاورید.
حالا لطفا به عقب بر گردید:
به دنیای رویاهایتان سرک بکشید؛ مرد یا زن ایده آل شما چگونه موجودی است؟؟؟
فعلا سکوت را برگزیدیم ............