2011/09/06, 06:17 PM
دکتر به من نگفت وقتی از اتاقش اومدم بیرون به داداشم گفته بود ...اه اه اه ادا این فیلما رو در می اورد
وقتی نشستیم تو ماشین داداشم مثلا داشت اروم اروم به من میگفت
بعد از کلی جمله های اصلا چیز مهمی نیست و نگران نباش و....
غافل از اینکه من تجربی بودم و در حد تعریف از ام اس تو کتابمون بود..تا گفت ms...
من مث برق گرفته ها گفتم مالتیپل اسکلروزیس ؟؟؟!!!...
ولی به روی خودم نیاوردم اصلا از دکتره خوشم نمیومد به خودم دلداری میدادم که تشخیص درست نیست..
چون جراح بود ، من و به نورولوژیست معرفی کرد
میدونستم پزشک خوبیه گفتم میرم پیش این ..و خلاصه این بهتره و... و واقعا دکتر خوبیه چون هنوزم پیش همون میرم
تا ام ار ای منو دید گفت بلهههههههههههههههههه شما ام اس دارید
از من انکار بود و میگفتم دکتر اینا همه عوارض قبل کنکوره!!!!!...(آخه 2ماه بعدش کنکور داشتم)
دکترم هزار تا دلیل می اورد و میگفت فردا صب باید بیای بیمارستان و پالس بگیری...
تو مطب خیلی خودمو نگه داشتم اما وقتی اومدم بیرون
اگه اشتباه نکنم شب ولادت حضرت فاطمه بود خیابونا شلوغ بود شربت وشیرینی میدادن ..منم
وقتی اومدم خونه دیگه به روی خودم نیاوردم
وقتی نشستیم تو ماشین داداشم مثلا داشت اروم اروم به من میگفت
بعد از کلی جمله های اصلا چیز مهمی نیست و نگران نباش و....
غافل از اینکه من تجربی بودم و در حد تعریف از ام اس تو کتابمون بود..تا گفت ms...
من مث برق گرفته ها گفتم مالتیپل اسکلروزیس ؟؟؟!!!...
ولی به روی خودم نیاوردم اصلا از دکتره خوشم نمیومد به خودم دلداری میدادم که تشخیص درست نیست..
چون جراح بود ، من و به نورولوژیست معرفی کرد
میدونستم پزشک خوبیه گفتم میرم پیش این ..و خلاصه این بهتره و... و واقعا دکتر خوبیه چون هنوزم پیش همون میرم
تا ام ار ای منو دید گفت بلهههههههههههههههههه شما ام اس دارید
از من انکار بود و میگفتم دکتر اینا همه عوارض قبل کنکوره!!!!!...(آخه 2ماه بعدش کنکور داشتم)
دکترم هزار تا دلیل می اورد و میگفت فردا صب باید بیای بیمارستان و پالس بگیری...
تو مطب خیلی خودمو نگه داشتم اما وقتی اومدم بیرون
اگه اشتباه نکنم شب ولادت حضرت فاطمه بود خیابونا شلوغ بود شربت وشیرینی میدادن ..منم
وقتی اومدم خونه دیگه به روی خودم نیاوردم