2011/08/27, 11:55 AM
من قبل بیماری نه زودرنج نبودم زیاد ولی خیلی خودخورب بودم جوریکه بیشتر اوقاتپتو میکشیدم رو سرم و گریه میکردم و بغضم رو خفه میکردم و فردا صبح که بیدار میشدم انگار نه انگار اون یاسی دیشبی بودم که زار زار گریه میکرد بالاخره گذشت و تصمیم گرفتم خودخور نباشم زیاد
وقتی ام اس گرفتم حساس شدم میخواستم نگاههای مردم که به من میکنن گرچه نمیدونستن برا چی میام دکتر ولی تا میفهمیدن اومدم دکتر مغز و اعصاب و یا اینکه کسی بهم بخواد ترحم بکنه و ............ بدم اومد و حساس شدم جوریکه وقتی میخوام برم پیش دکترم زنگ میزنم بهش و میگم فردا میام پیشتون دکتر کسی یوقت نیاد تو اتاقا اگه اینطوره من نمیام بابا یا مامان رو میفرستم برام داروم رو تمدید کنید
ولی خب چرا یه مدتم زود گریم میگرفت ولی عزمم رو جزم کردم که من قوی هستم شونه هام داره این بار سنگین رو تححمل میکنه پس باید قوی باشم و قوی و برای همین اگه چیزی ناراحتم بکنه توی وبلاگم مینویسم و یا توی موبایل مینویسم و بعد از چند روزی که فراموش کردم بلافاصله دلیتش میکنم بهرحال اینطوری خودخوری نمیشه مینویسمش تا یادم بره
بهرحال جواب من به نظر سنجی بله هست چون بهرحال خواه یا ناخواه ما هم زود رنج میشیم هم حساس
وقتی ام اس گرفتم حساس شدم میخواستم نگاههای مردم که به من میکنن گرچه نمیدونستن برا چی میام دکتر ولی تا میفهمیدن اومدم دکتر مغز و اعصاب و یا اینکه کسی بهم بخواد ترحم بکنه و ............ بدم اومد و حساس شدم جوریکه وقتی میخوام برم پیش دکترم زنگ میزنم بهش و میگم فردا میام پیشتون دکتر کسی یوقت نیاد تو اتاقا اگه اینطوره من نمیام بابا یا مامان رو میفرستم برام داروم رو تمدید کنید
ولی خب چرا یه مدتم زود گریم میگرفت ولی عزمم رو جزم کردم که من قوی هستم شونه هام داره این بار سنگین رو تححمل میکنه پس باید قوی باشم و قوی و برای همین اگه چیزی ناراحتم بکنه توی وبلاگم مینویسم و یا توی موبایل مینویسم و بعد از چند روزی که فراموش کردم بلافاصله دلیتش میکنم بهرحال اینطوری خودخوری نمیشه مینویسمش تا یادم بره
بهرحال جواب من به نظر سنجی بله هست چون بهرحال خواه یا ناخواه ما هم زود رنج میشیم هم حساس