سلام
باوضعیت روحی بیماران ام اسی کار وبیرون رفتن از خونه لازم وضروری است ولی نه شرایط شهرها،خیابانها وساختمانهای ما برای عبور و مرور بیماران ام اسی مناسب نیست.هزینه های دارو ودیگر هزینه ها به جای خود هزینه رفت وآمد کمرشکن است!!!!!!!!!!!
2-سازمان بیمه که هزینه های سنگین این بیماری را قبول کنه یا کاراستخدامی یا کاری که درآمدش کمکی به این بیماران بکنه خیلی کمه یا کمکی به ادامه تحصیل این بیماران بکنه!!!!!هزینه ادامه تحصیل هم به دیگر هزینه ها اضافه میشه متاسفانه!!!
عزیزدلم همچین کاری پیدا کردی ماروهم خبر کن!!!!
باوضعیت روحی بیماران ام اسی کار وبیرون رفتن از خونه لازم وضروری است ولی نه شرایط شهرها،خیابانها وساختمانهای ما برای عبور و مرور بیماران ام اسی مناسب نیست.هزینه های دارو ودیگر هزینه ها به جای خود هزینه رفت وآمد کمرشکن است!!!!!!!!!!!
2-سازمان بیمه که هزینه های سنگین این بیماری را قبول کنه یا کاراستخدامی یا کاری که درآمدش کمکی به این بیماران بکنه خیلی کمه یا کمکی به ادامه تحصیل این بیماران بکنه!!!!!هزینه ادامه تحصیل هم به دیگر هزینه ها اضافه میشه متاسفانه!!!
(2011/08/02, 01:10 PM)aghaghi نوشته است: گل مریم جان خیلی متأسف شدم .گل مریم عزیز با دیدگاه های امروز مردم اگر نمی گفتی هم فرقی نمی کرد؛دیر یا زود این اتفاق می افتاد چون وضعیت بیمار ام اسی قابل پیش بینی نیست تا بتوان مخفیش کرد.بخدا توکل کن انشالله موقعیت بهتری برات فراهم بشه.
فکر کنم به خاطر اینه که یک ماه بیشتر اونجا شاغل نبودی اگر مثل من 10 سال حقت رو خورده بودن اونوقت مجبور بودن تو همچین شرایطی یک کمی باهات راه بیان. ولی حالا هم مطمئن باش چیزی رو از دست ندادی. ماها همه خودمون رو درگیر کار کردیم و توش غرق شدیم شاید این کار اون آقای رئیس بی شناخت باعث بشه درهای دیگه ای به روت باز بشه درهایی که ما حتی نگاهش نمی کنیم. امیدوارم این موضوع رو خودت با تمام وجودت حس کنی.
(2011/07/31, 05:50 PM)nahid نوشته است: نه همش کار ، نه همش بیکاری و استراحت. بیکار که خسته نمیشه !
کار آسون و نیمه وقت که در آمدش تمام وقت باشه
عزیزدلم همچین کاری پیدا کردی ماروهم خبر کن!!!!
(2011/08/02, 09:25 AM)aghaghi نوشته است: من که سر کار می رم دانشگاه هم می رم متأهل هم هستم . خلاصه هر جور که بخوای درگیرم . از بس هم که سرم شلوغه اصلا یادم می ره که ام اس دارم . فقط یک شب درمیون شوهرم یا دخترم بهم می گن امشب آمپول داریها تازه یادم می افته إإ واقعاًاًاًاً ام اس دارم ؟ چه جالبعزیزجان خوش بحالت،انشالله همیشه بیماری بهت روی خوشش رانشان بده.منهم این کار ها راانجام میدم بجز تاهل،اما مجردی هم دردسرش کمتر نیست!!اماکنار آمدن با کار،درس ودیگر موارد برام به این راحتی که شما می گی نیس یه کم بیماری ناسازگاره وپاهام سنگین میشه.خداکنه همیشه خوب باشی
ولی اینکه تو محیط کار بدونن که مشکلت چیه به نظرم خوبه و باید بدونن چون شرایط ما طوریه که حتما باید تسهیلاتی رو برامون بذارن. البته تو اداره وقتی فهمیدن که من ام اس دارم برخورد منفی از روی نادانی هم داشتم . ولی در کل عواقبش خوب بود. چون اتاقم خیلی گرم بودم من بیچاره چهار سال توی اتاق مثل کوره کار می کردم. که هیچ تهویه ای هم نداشت از وقتی که این مشکلم رو فهمیدن اتاقم رو عوض کردن تازه فهمیدم بقیه کارمندا تو چه بهشتی کار می کردن و من بیچاره تو چه جهنمی به نظرم که خیلی خوب شد. بالاخره من که موقعیتم بهتر شد. به نظرم باید به کلیت موضوع نگاه کنی نه به جزئیاتش . یعنی من اگر به خاطر برخورد یک سری آدم نا آگاه می ترسیدم هنوز هم باید همون شرایط بد رو تحمل می کردم . ولی الان شرایطم بهتر شده. خدا رو شکر.
دردوعالم جلال ما زهراست/رمزتغییرحال ما زهراست/عیدبافاطمیه می آیدذکرتحویل سال مازهراست
السلام علیک ایتهاالصدیقه الشهیده