من و شوهرم بعد از کلی دوندگی صاحبخونه شدیم و دقیقا موقع اسباب کشی بیماریم عود کرد.سرمای خیلی شدید هم خوردم. فکر کردم عصب دستم گرفتهچند تا هم امپول برا باز شدن عصب زدمولی فایده نداشت.دکتر بالاخره mriنوشت.بابام به یه دکتر از اشناها نشون داد گفت ام اس داره.اصلا باورم نمیشد به همچین بیماری که ناشناخته و باکلاسه مبتلا باشم!!!!!
ولی اصلا من و همسرم از خونه جدید لذت نبردیم.کلا اروم بودیم ولی خیلی تلخ بود
ولی اصلا من و همسرم از خونه جدید لذت نبردیم.کلا اروم بودیم ولی خیلی تلخ بود