2011/08/16, 12:40 PM
(2011/08/16, 12:04 PM)Aram نوشته است: ببخشید شما چه سوژه خاصی بودید که شب قبل از برنامه و اون هم ساعت 12:30 دقیقه شب! ازتون خواهش کردن تو برنامه باشید؟ چرا به شعور ما توهین میکنید، هیچ برنامه تلویزیونی از کسی شب قبل برنامه دعوت نمیکنه (مگر از عوامل خودشون، یا اینکه باید چه ویژگی خاصی داشته باشه) و همچین برنامه ای اصلا اینکار رو نمیکنه، فقط شب قبل هماهنگیهای آخر رو انجام میده! شما سوژه ویژه رو از کجا میشناختن؟ کی شما رو معرفی کرده بود؟ فکر میکنید فقط خودتون تو انجمن ام اس رفت و آمد دارید و از ماجراها باخبرید؟ شما رو انجمن ام اس ایران به برنامه تحمیل نکرد؟ اون هم با اصرار خودتون؟ شما به همکاری خانم محسنی وارد برنامه نشدید؟ شما با خودتون چی فکر کردید، فکر میکنید همه اینهایی که اینجا میان از همه جا بی خبر هستن و دامنه اطلاعاتشون منتهی میشه فقط و فقط به اینجا و حرفهای شما؟
اولا خانم محسني نه آقاي محسني. دوست نداشتيم اين بحث باز بشه منم توضيح نميدم كامل.اما خوشحالم لااقل حرف دلتون رو گفتين. اون شب ماهم شوكه شديم.
اما مسئله اي كه وجود داشت يه برنامه هايي قبل از اون روز بوده.
من به سياست توطئه اعتقاد ندارم كه همه دنيا دارن عليه ما توطئه مي كنن.
اعضاي انجمن رو مي شناسم و با وجودي كه انتقاداتي دارم اما ادمهاي شريفي هستن. الان دارم از جانب خودم مي گم نه هيئت مديره چون يه عده ممكنه نظر منو نداشته باشن.
تا اونجا كه دكتر كرمانپور اقاي محسني و بقيه دوستان رو مي شناسم نيت همه خير و خوبه و حتي طرز فكرشون تا 90 درصد به ما نزديكه و اين تغيير رفتار از 1 سال گذشته شروع شده. 3 روز قبل از برنامه من با مديران انجمن جلسه داشتم. اونا از جزئيات برنامه خبر نداشتن. اقاي محسني مرد بسيار بسيار شريفي هست. فشاري از طرف انجمن به برنامه نبوده. پيشنهاداتي دادن كه البته خود مسئولين برنامه خواستن اما اينكه كي بره كي نره اصلا.
اونشب يه كش و قوسي بود. حسين از چند وقته پيش به دليل داستان زندگيش مورد توجه بود. چون نقطه مقابل سوسن بود. اونا مي خواستن سناريو داشته باشن. اصلا بحث زندگي شخصي بيشتر ملاك بود. يه الارم هايي هم شنيديم اما جدي نگرفتيم.
وقتي خبر كنسل شدن فربود رو شنيديم من خشكم زد. گريه ام گرفت. بچه ها از شدت ناراحتي روي پاي خودشون نبودن. همه به شدت ناراحت. اكثريت شبيه شما فكر مي كرديم. من حسين رو ميشناسم. وقتي تو چشماش نگاه كردم گفتم امام حسيني در جريان بودي به من گفت نه با قلبم باورش كردم.
به من گفت من نميرم شما نخواين. و اينو نه تعارف مي كرد نه شوخي. اما شرايط طوري بود كه اگه حسين نمي رفت ممكن بود سوژه كاملا عوض شه و ام اس حذف. چون سناريو رو بر اين اساس چيده بودن.
با نگراني رفتيم خونه. همفكري كرديم. عليرضا پيشنهاد كرد كه به مسئول برنامه بگيم كه فربود هم باشه. حسين زنگ زد گوشي رو اسپيكر بود. گفت من بهتون التماس مي كنم كه بخاطر 45000 ام اسي فربود هم باشه. كنار من حتي اگه شده براي 5 دقيقه. انقدر اصرار كرد كه مسئول برنامه قبول كرد. همه روي اسپيكر هيچ بازي در پيش نبود. توي اون شرايط اين بهترين حالتي بود كه ميشد باشه. وقتي يه برنامه سناريو از پيش تعيين شده داره چكار ميشه كرد آخه؟؟؟
چرا انقدر بي انصافي مي كنين؟ بعضي اوقات بعضي حرفا دل آدم رو سياه مي كنه.
ما بيشتر از شما حساس بوديم روي قضيه. منم نمي خواستم اين مسائل رو عنوان كنم اما الان حرفاي شما طوري بود كه بايد گفته مي شد.
نازنين حميد عليرضا حسين بي نهايت زحمت كشيده براي برنامه.
شما يه حرفي از يكي شنيدي اما ما با چشم و پوستمون تو صحنه بوديم دركش كرديم.
هميشه مردم لباس هاي كهنه و پوسيده اشون رو دور مي ندازن دارم به اين فكر مي كنم كه چرا بعضي ها افكار كهنه و پوسيدشون رو هيچ وقت دور نمي ندازن