[havaars]

علیرضا داری شاهدت را نقض می‌کنی که!
حالا هانیه جون تو رو با شلوار کردی دیده یا نه؟ هان؟

[hanie]

خدایاااا از دست شما...پس همه ماجرا از ازدواج مجدد بود...آهاااا دخترهای آریاشهرررر...اگر میخواین قضیه رو با هم دیگه منحرف کنین من گفته باشم همه چیزو لو میدم....

[farshid]

حمید کار سحره
برده هر وقت دلش برات تنگ شد بزاره جلوش و دماغشو بگیره قربون صدقت بره

[Prime]

نه منظورم اینه شلوار کردیه زیاد کردی نبود.
بعدش هم نظر من به فرشید نزدیک تر است:

حمید نکنه دست سحر هست ازت یادوگاری برده

---

[MAHDI]

هانيه راست مي گه يكي تو اوتوبوس گفت كه مي تونسته دختراي ارياشهر و جمع كن تا صبح برامون برقصن. يادم نمياد كي بود؟؟؟؟ هانيه يادته؟؟؟

[hanie]

علیرضااااا من دارم ازت دفاع میکنم....نکنه منظورت؟!!!
آره سوسن خانم یه شلوار کردی پوشیده بود یه نخ سفید هم داشت...من خوب یادمه

[hamid]

علیرضا اذهان عمومی رو تشویش نکن
پیرهن حمید که اندازه من نمیشه
ثانیا من 5 - 6 دست لباس آورده بودم
بعدش هم بچه های اگه زحمت دزدی میکشیدن حمیدو با جاش میبردن
حمید نکنه دست سحر هست ازت یادوگاری برده

ببینید الان که فکر میکنم به فرشید هم مشکوکم !!
هی اومد گفت آ با کلاه آ با کلاه . نگو میخواست کلاه منو برداره ببره .
من از این اقا هم شکایت دارم

نخیر دست سحر نیست . چون نکته اینجاست که اونو سحر خریده بود
واسه همین حتما باید سارق قصاص بشه

[Prime]

به نظر من کار کار یه نفره که مشکلات اخلاقیش در آخر سفر مشخص شد:
غضنفر بچر خون!

[havaars]

آهان! از اون لحاظ


من هم با فرشید موافقتم! به خودا! کار کسی است که کمتر از همه بهش ظن می‌ره! کار کارِ خودی‌هاست! کار کار دله آقا! دل!

[farshid]

حمید اون شب که ما پاتک زدیم چیزی تنت نبودا
بیشتر توضیح بدم ؟