[maryamm]

ولی مهدی تو دیگه چرا تو هم که همراه سینا بودی بهتون شبیخون زدن

ولی سینا حقشه

چون به خاطر پیاده شدن اون شما بلا اومد سرتون

[Sina]

ولی مهدی تو دیگه چرا تو هم که همراه سینا بودی بهتون شبیخون زدن

ولی سینا حقشه

چون به خاطر پیاده شدن اون شما بلا اومد سرتون

اتفاقا برعکس ... به خاطر سوار بودن من این بلا سرمون اومد

[maryamm]

و اما جاجانه
....
این کلمه بر وزن جان میاد که بعضی از اساتید میگن که بر وزن جا هم میاد که اینجا ما مورد اول رو مورد بررسی قرار میدیم
....
smiling:

ولی طبق گفته هات اینجا گفتی مورد اول رو مورد بررسی قرار میدی

ولی در اینجا میگی منظورت مورد اول بوده

نه این جاجانه بر میکرده به مورد دوم یعنی جا
که دیگه از حوصله بحث خارجه فقط باید بگم منظور اینه که درجا ازش تشکر کن

یعنی چی اونوقت

[Sina]

یه بار دیگه کلا تاپیک رو از اول بخونی متوجه میشی چیزی نیست ۶۷ صفحست

[سحــــــــر]

خدا رو شکر میکنم ک اون لحظه هیچ کس جرات نکرد بره طرف حمید:35:

[Sina]

جرات نداره بره طرف حمید ؟؟؟؟؟؟
۵ نفری ریخته بودن رو تخت داشتن مشت و مالش میدادن که بیدار بشه

[MAHDI]

سحر خانم نيازي نبود كسي بره سراغ حميد بيچاره انقدر منگ بود فكر كرد صبح شده رفت دستشويي لباس بپوشه بريم.
ديگه فكر ميكني با اين شرايط نيازي هست بري سراغ همچين شخصيتي

[maryamm]

سحر جان حتما حمید از اون مدلی ها برات تعریف کرده که فقط می زده و اصلا نخورده

ولی سحر جان گفته های حمید رو کاملا بر عکس درک کن

[hamed]

نه خیر ، حمید خیلی شیک از جاش بلند شد رفت دستشویی و .... هنوز تو دستشوییه ، بعد دست و روش رو شست و لباسش رو پوشید و دوباره گرفت خوابید .

[maryamm]

نه خیر ، حمید خیلی شیک از جاش بلند شد رفت دستشویی و .... هنوز تو دستشوییه ، بعد دست و روش رو شست و لباسش رو پوشید و دوباره گرفت خوابید .