[i3aran]

بله اتفاقا من خيلي خوشحال شدم كه جلال و عرشيا هم وارد ميدان شدند
فرشيد جان بي خود براي اينا دل نسوزون چون :

خود كرده را تدبير نيست :35::35::35:

[farshid]

ای خانوم نمیدونم از قدیم گفتن چرا عاقل کند کاری که باز آید پشیمانی نمیدونم باران جان نمیدونم البته از علیرضا بعید نبود فقط اینو میدونستم

---

وای احساس غرور میکنم
چه حس جالبیه خوابم نمیبره

[pariya]

[quote='Sina' pid='72731' dateline='1305055480']
واااااااااااااااااااااااااااای چه شود
دوستان باید عرض کنم خدمتتون که جناب علیرضا ... پادشاه ejha دیگه کشوری نداره
چرا ؟ چون سر شرط بندی در بازی بیلیارد ... کشورش رو به من واگذار کرد
..................

به عنوان بانوی اول این سرزمین اعلام میدارم، به دلیل اینکه ما از اصل و اساس شرطبندی را امری باطل و بی پایه میدانیم پس کلاً زیر بار این فتح قلابی و دروغین نخواهیم رفت و در میدان مبارزه هم چنان جوانمردانه حضور خواهیم داشت.
به سردمداران دیگر ممالک نیز توصیه اکید میکنیم که به جای تمسک به راههای غیراخلاقی چون قمار، شرط بندی و ............ جوانمردانه پا به عرصه رقابت و مبارزه نهند. همانطور که از قدیم گفتند بار کج به منزل نمیرسد.
به حامیان این سردمداران نیز هشدار میدهیم زیر چتر حمایت آنانی بمانید که با صداقت و راستین پا به عرصه مبارزه میگذارند نه آنان که برای فتح سرزمین های دیگر با حیله و نیرنگ آنان را پای قمار میکشانند تا از آب گلآلود ماهی بگیرند. ما مشتاقانه دست شما را به گرمی میفشاریم و از حضورتان استقبال میکنیم.
و اما علیرضا
علیرضا به خاطر فتوحات قبلی و داشتن شجاعت به خاطر حضورش در قلب دشمن (هر چند فریب خورده) بخشیده خواهد شد. ما منتظر برگشت سرافرازانه سردار سازندگیه سرزمینمان هستیم. باشد که بدین وسیله اشتباهات داخلی یاران وفادار ما موجبات خشنودی دشمنانمان و سوء استفاده های احتمالی آنان ر ا مهیا نکند.

همچنین بدین وسیله اتحاد خود را به حزب زحمت کش مهدی اعلام میداریم تا بیش از پیش دشمنان سرمایه دار خود را دچار تزلزل و نگرانی کنیم.


واما باران عزیز
باران جان اینطور قرار بود با ما خویشاوند بشی!!!!!!!!!!!!!
هنوز هم دیر نیست راه برای شما باز است به سرزمین ما بپیوند که دلمان برایتان تنگ است همی

[بهــار]

با اینکه اونوریا همه پرنس و پرنسس و پرنس زاده اند
با اینکه کلی طلا و جواهرات از دست و بال خانوماشون میچکه . همشون کفش تق تقی خفن دارند
اما من با تو هستم علیرضا و در این سرای آشوب و پر هرج و مرج پشت تو می ایستم و از تو و کلبه ی صمیمی و مهربانمان دفاع خواهم کرد

[hanie]

یا خدا...عجب گلادیاتور بازی شده اینجا...همایونیه ام اس سنتر......صحنه رو تصور کنین که علیرضا با دست بسته میارن جلو پریا..لباس خاکی بعد بهار با چشم اشکی میدوئه سمته علیرضا (این قسمت صحنه آرومه)..بعد علیرضا میگه منو اعدام کنید..پریا هم در یه حرکت همایونی (اینجا آخر فیلمه) شمشیرو میبره بالا ولی در فرود شمشیر دستشو باز می کنه...هوراااا همه دست میزنن...سینا هم یه گوشه کاخ وایساده داد میزنه که اون خائنه دستشو مشت میکنه یه سیگار بر میداره (مثلا سیگار اون موقعها اختراع شده بود)....

[Prime]

زبان قاصره از وصف آزادگی این شیر زنان!

علیرضا به خاطر فتوحات قبلی و داشتن شجاعت به خاطر حضورش در قلب دشمن (هر چند فریب خورده) بخشیده خواهد شد. ما منتظر برگشت سرافرازانه سردار سازندگیه سرزمینمان هستیم. باشد که بدین وسیله اشتباهات داخلی یاران وفادار ما موجبات خشنودی دشمنانمان و سوء استفاده های احتمالی آنان ر ا مهیا نکند.

عفو و بخشش سخاوتمندانه ی شما رو به دیده منت می پذیرم.

با اینکه اونوریا همه پرنس و پرنسس و پرنس زاده اند
با اینکه کلی طلا و جواهرات از دست و بال خانوماشون میچکه . همشون کفش تق تقی خفن دارند
اما من با تو هستم علیرضا و در این سرای آشوب و پر هرج و مرج پشت تو می ایستم و از تو و کلبه ی صمیمی و مهربانمان دفاع خواهم کرد

YES MY LORD!i

صحنه رو تصور کنین که علیرضا با دست بسته میارن جلو پریا..لباس خاکی بعد بهار با چشم اشکی میدوئه سمته علیرضا (این قسمت صحنه آرومه)..بعد علیرضا میگه منو اعدام کنید..پریا هم در یه حرکت همایونی (اینجا آخر فیلمه) شمشیرو میبره بالا ولی در فرود شمشیر دستشو باز می کنه

صحنه ای از اعدام من که حامد مجبوره قانونا منو اعدام کنه:



اینجا هم صحنه ای که مهدی داره دستور فتح مرداب رو میده

من دارم میگم: خاک مرداب گندیده ی فرشید رو به توبره میکشم.

[farshid]

سلام طلوع زیبای آفتاب در سرزمین من
سلام به همه پرنس ها و پرنسسها
در سرزمین ما آفتاب 4 ساعت دیرتر طلوع میکنه تا همه پرنسها و پرنسسها خوب و آرام بخوابند
مثل شما کارگرهای زحمت کش نیستند که از کله صبح بیدارید و مشغول کار
ببینید تا الان هیچ پرنس و پرنسسی نیومده اینجا
برنامه روزانشون خیلی مرفحانه و زیباست
بهار جان باز هم میتونی در جمع ما باشی
پریای عزیز دیشب علیرضا مست غرور بود اومده بود بانیرنگ و حیله و قمار کشور مارو به تاراج ببره اما ما خردمندانه و آگاهانه عمل کردیم
و خود در دام این عقاید پلیدش افتاد
پریا جای شما تو جمع ما خالیه
پرنسسی برازنده شماست خیف نیست با یه مشت عمله بنا بشینی تو مزرعه عرق بریزی

[hanie]

..یعنی اون پیره مرده مهدی؟...

[farshid]

علیرضا این حزب کارگرتون کار هم میکنه
ما یه سری کارهای روزمره داریم در کشورمون که باید انجام بشه اگه ممکنه میتونیم از شماها استفاده کنیم حزب کارگران کشاورز زحمتکش

[Prime]

برو دنبال کارت!
حرف هات خریدار نداره