ارسالها: 76
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2014
تشکر های اهدا شده: 1018
تشکر های دریافت شده :917 بار در 152 پست
سال تشخيص بيماري : 1393
دكتر معالج : دکتر مقدسی
داروي مورد استفاده : کوپامر
محل سکونت : گیلان سرسبز
من بخشی از زندگیمو میخوام فراموش کنم و یا اینکه یه جوری از ذهنم پاک بشه
ماجراهای 27 سالگی تا 33 سالگی خیلی فرسایشی هستن
تصادف شدید و شکستن هر دو پا ..... 50 روز بستری
مجروح شدن شدید تو ماموریت با خنجر از ناحیه شکم...... 23 روز بستری
زخمی شدن شدید بازم تو ماموریت اینبار از ناحیه پای چپ به دلیل..... 18 روز بستری
آخرین بار هم عمل مجدد محل جراحی شده شکم در سال 92
سال 93 ام اس اومد سراغم
فک کنم دیگه بدنم خیلی ضعیف شده بود
به زخمهایت افتخار کن
ارسالها: 281
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: Sep 2013
تشکر های اهدا شده: 698
تشکر های دریافت شده :1195 بار در 228 پست
سال تشخيص بيماري : 90
دكتر معالج : دکترمقدسی
داروي مورد استفاده : تایسبری
محل سکونت : تهران
من توبچگیم هیچ ضربه ای به سرم نخورد
وقتشه جونم قدم بزاری توخونم
قهوموباعشق بریزی توی فنجونم******
ارسالها: 32
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Sep 2016
تشکر های اهدا شده: 19
تشکر های دریافت شده :76 بار در 32 پست
سال تشخيص بيماري : 1385
دكتر معالج : khoshnam
داروي مورد استفاده : اسویمر
محل سکونت :
2016/10/15, 11:01 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/10/15, 11:19 AM، توسط الهه درد.)
من الانم گیرم,حدود ۱۱ساله ازدواج کردم ک ۱/۵بعد از عقدم ب واسطه ضربه روحی ام اس اومد سراغم,از بعد اونم هیچی بهتر نشد,من از همون موقع تا همین الان ک دارم مینویسم تو عذابم تو کش مکشم,فقط بخاطردخترم دارم زندگی میکنم,نمیدونم کی قراره از پا بیافتم,واقعا مستاسلم تو ی شرایطی گیر کردمک نه میونم بمونم نه میتونم برم,واقعا موندم چیکار کنم,گیر ی ادم بیشعور افتادم ک از ۱۱سال پیش فقط ۲درصد رشد شعور داشته.تازه اونم بگیر نگیر داره.فقط خدا اخر عاقبت منو بخیر بگذرونه,دوستان اگر کسی مژتونه منو راهنمایی کنه ممنون میشم.
زندگی با یه ادم کم شعور بی هویت خیییلی سخته,برای من ک بیمار هم هستم ک دیگه بدتر,همیشه سعی کردم از ادمای سالم هم بزنم جلو و تو زندگیم برای خانوادم چیزی کم نذارم ک بیماریم ب چشمشون نیاد ولی دریغا,چون هرکار میکنم اصلا ب چشم نمیاد تهشم شوهرم میگه مریضی,میگه وقتی ی مریض اینجوریه ببین ادم سالم چجوریه و چقد عملکرد بهتری داره!!بخدا اطرافم دارم میبینم ادمای سالم یکدوم از کارای منو نمیکنن ولی چون من بیمارم بچشمش نمیاد,اینا همش یجور ضربست.بخدا اگر خودکشی گناه نبود خییییلی وقت پیش تمومش کرده بودم,هر روز ک میگذره داره بدتر میشهاصلا منو ادم حساب نمیکنه.
ارسالها: 314
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2010
تشکر های اهدا شده: 271
تشکر های دریافت شده :1585 بار در 454 پست
سال تشخيص بيماري : 82 یا 83
دكتر معالج : دکتر صحراییان
داروي مورد استفاده : سینومر
محل سکونت : تهران
نمی دونم.یادم نیست.من همواره تا پایان دوره دبیرستان اهل کتک کاری بودم..یادم نمی آد که چند نفر رو لتو پار کردم.یک بار سرم شکست.فکر نمی کنم که این چیزها کوچکترین ارتباطی با ام اس داشته باشه.
این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد
ارسالها: 12
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2016
تشکر های اهدا شده: 8
تشکر های دریافت شده :28 بار در 10 پست
سال تشخيص بيماري : 1392
دكتر معالج : امیررضا عظیمی
داروي مورد استفاده : ریتوکسی ماب
محل سکونت : تهران
ارسالها: 263
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Apr 2017
تشکر های اهدا شده: 2506
تشکر های دریافت شده :2587 بار در 711 پست
سال تشخيص بيماري : 1394
دكتر معالج : دکتر حمزه لو,دکتر الهام جعفری
داروي مورد استفاده : سینووکس - سیناژن
محل سکونت : تهران
سلام دوستان عزیزم
از این همه ضربه ای که شما عزیزانم خوردین واقعا ناراحت شدم .
اما خودم 3 سالگی از 7تا پله افتادم که فکر نکنم تاثیری داشته باشه چون هیچیم نشد .
سال 88 هم یه ضربه به سرم خورد .
ولی در مورد ام اس من اعتقاد دارم فشار عصبی بیشتر موثره ، چون تنش عصبی از کودکی خیلی بیشتر از ضربه جسمی داشتم .
ان کس که دوست داری نیمه دیگر تو نیست !
او تویی ، اما در جای دیگر