ارسالها: 83
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2011
تشکر های اهدا شده: 182
تشکر های دریافت شده :552 بار در 127 پست
سال تشخيص بيماري : تیر 90
دكتر معالج : دکتر اعتمادی فر
داروي مورد استفاده : اکتووکس
محل سکونت : نصف جهان
من ام اس را دوست ندارم.
بعضی از دوستان که اوایل بیماریشونه و یا در دوران خاموشی بیماری هستن میگن من دوستش دارم. اما واقعیت را از کسی باید پرسید که داره آزار میبینه از عوارض بیماریش!
واقعا از ام اس متنفرم و عاشق سلامتیم هستم و تنها امیدم اینه که این موجود مزاحم به زودی بار و بندیلش رو از توی زندگیم جمع کنه و بره.
نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا در میکده شادان و غزل خوان بروم
ارسالها: 165
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Feb 2011
تشکر های اهدا شده: 73
تشکر های دریافت شده :371 بار در 131 پست
سال تشخيص بيماري : 89
دكتر معالج :
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
فعلا که بیماری من خاموشه و به ظاهر مشکلی ندارم و زیاد هم ام اس در نظرم نمیاد.از امپول متنفرم چون همیشه به یادت میاره که بیماری و ام اس داری و باید درد امپول و عوارضشو تحمل کنی و دم نزنی!!!!!
اصلا اصلا برام قابل پذیرش نیست
ولی بدون امپول خیییلی راحت تر میشه زندگی کرد.حتی اگه قرص هم مصرف میکردیم مشکلی نبود اما امپول
ارسالها: 822
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Oct 2013
تشکر های اهدا شده: 15385
تشکر های دریافت شده :19995 بار در 7819 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : دکتر احمدی و دکتر آشتیانی
داروي مورد استفاده : دیفوزل
محل سکونت : همینجا
منم مشکلی ندارم ولی ms را هم دوست ندارم
به اندوه خود لبخند بزن...
ارسالها: 88
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2014
تشکر های اهدا شده: 1027
تشکر های دریافت شده :1166 بار در 353 پست
سال تشخيص بيماري : 1392
دكتر معالج : دکتر حسين اشرفيان
داروي مورد استفاده : زادیوا - نانوفناوران دارویی الوند
محل سکونت : کرج
منم مشکلی با بیماریم ندارم چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ روحی .الانم عالیه عالیم و به قول مهوش جان فقط تزریق امپولم یادم میندازه بیمارم .خداروشکر .این بیماری چه بخوایم و چه نخوایم باید باهاش بسازیم و اگر بسازید میبینید که چیز مهمی نیست و زندگی ادامه داره مثل ادمای سالم واگر نسازید و روحیه تون رو از دست بدید کل زندگیتون رو از دست میدیدوکارتون به فلجی میکشه وچه بسا که زندگتون رو بخاطر یه بیماری ساده از دست بدید ،محکم باشید و به افرادی فکر کنید که بیماریشون بدتر از ماست!تاشقایق هست زندگی بایدکرد.
من خدا را در نگاه آنانی دیدم که، خود نیاز محبت بودند، ولی بازهم محبت می کردند…
ارسالها: 982
موضوعها: 23
تاریخ عضویت: Aug 2013
تشکر های اهدا شده: 14810
تشکر های دریافت شده :15241 بار در 3330 پست
سال تشخيص بيماري : 1391
دكتر معالج : دکتر فرشته اشتری
داروي مورد استفاده : ریتوکسی ماب
محل سکونت : تهران
باید کاری کنی، آروم بگیرم
ارسالها: 4
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2015
تشکر های اهدا شده: 0
تشکر های دریافت شده :8 بار در 4 پست
سال تشخيص بيماري : 94
دكتر معالج : دکتر ابولفضلی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
من یک هفته ای هست که بیماریم تشخیص داده شده.حتی با وجود اینکه نمیخام زیاد بهش فکر کنم،پایِ بی قرارم که شبها بی قرارتره یکهو حجم بزرگی از ترس رو روم آوار می کنه.ترس از ناتوانی در آینده.
اینجاها رو میخونم درباره هرچی به ذهنم میرسه اینجا یه چی نوشته.اما از توی اونها هم چیزای نگران کننده تری درمیان.بعد هی به خودم میگم نخون.نگرد.اما نمیشه.دکتر میگه بیماریت سیرش اینقدر کنده که خیلی نگران کننده نیست.اما نمیشه قسم خورد که بدتر نمیشی.بعد میام تو فروما میخونم نوشته همه اولش نوع یک هستن بعد میشن یه نوع دیگه.درباره داروم می خونم برای جلوگیری از ناتوانی های پایدار.یه جا دیگه میخونم کند کردن پیشرفت بیماری.یه جا کنترل بیماری.بابا اینا باهم کلی فرق دارن.تو یکیش امید هست تو یکی ناامیدی مطلق.
من می دونم باید لایف استایلمو تغییر بدم.باید سلامت زندگی کنم.باید جلوی تنش رو بگیرم.باید خوشبین باشم.اما بخدا اینا کارای سختین.کلمه های قشنگ و آسونین.اما بی نهایت سختن.
چطور می تونین جلوی فکراتونو بگیرین؟چطور می تونین امیدوار باشین؟چزور می تونین نترسین؟
میشه به منم بگین؟
ارسالها: 74
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2015
تشکر های اهدا شده: 6
تشکر های دریافت شده :272 بار در 81 پست
سال تشخيص بيماري : 1393
دكتر معالج : دکترناهیدحسینی میر
داروي مورد استفاده : زیتاکس - آریوژن فارمد
محل سکونت : خرم آباد
من ۶ماه بیماریم تشخیص داده شده با اینکه با این بیماری بیگانه نیستم خواهر کوچکتر از خودم ۸ساله این بیماری روداره ولی وقتی فهمیدم من هم دارم فقط شاید تا یک ماه کارم شده بود گریه اصلا باور کردنی نبود برام چون من هیچ گونه مشکلی نداشتم از لحاظ جسمی ولی کم کم الان با بیماریم کنار اومدم گفتم بخاطر بچه ام بخاطر خانوادم پدر ومادرم که اونها غصه اون یکی دختر دارن من حداقل خودمو بگیرم شاید کمتر غصه بخورن من الان هیچ مشکلی با مریضیم ندارم کاملا از لحاظ جسمی طبیعی هستم ولی گاهی وقتها به اینکه روزی دکتر بگه بستری بشی میترسم چون از بیمارستان متنفرم به امید بهبودی تمام بیماران
ساقیا امشب صدایت با صدایم سازنیست
یاکه من بسیارمستم یاکه سازت ساز نیست
ساقیا امشب مخالف مینوازد تارتو
یا که من مست وخرابم یا که تارت تارنیست
ارسالها: 982
موضوعها: 23
تاریخ عضویت: Aug 2013
تشکر های اهدا شده: 14810
تشکر های دریافت شده :15241 بار در 3330 پست
سال تشخيص بيماري : 1391
دكتر معالج : دکتر فرشته اشتری
داروي مورد استفاده : ریتوکسی ماب
محل سکونت : تهران
(2015/07/21, 09:25 PM)شب بو نوشته است: من یک هفته ای هست که بیماریم تشخیص داده شده.حتی با وجود اینکه نمیخام زیاد بهش فکر کنم،پایِ بی قرارم که شبها بی قرارتره یکهو حجم بزرگی از ترس رو روم آوار می کنه.ترس از ناتوانی در آینده.
اینجاها رو میخونم درباره هرچی به ذهنم میرسه اینجا یه چی نوشته.اما از توی اونها هم چیزای نگران کننده تری درمیان.بعد هی به خودم میگم نخون.نگرد.اما نمیشه.دکتر میگه بیماریت سیرش اینقدر کنده که خیلی نگران کننده نیست.اما نمیشه قسم خورد که بدتر نمیشی.بعد میام تو فروما میخونم نوشته همه اولش نوع یک هستن بعد میشن یه نوع دیگه.درباره داروم می خونم برای جلوگیری از ناتوانی های پایدار.یه جا دیگه میخونم کند کردن پیشرفت بیماری.یه جا کنترل بیماری.بابا اینا باهم کلی فرق دارن.تو یکیش امید هست تو یکی ناامیدی مطلق.
من می دونم باید لایف استایلمو تغییر بدم.باید سلامت زندگی کنم.باید جلوی تنش رو بگیرم.باید خوشبین باشم.اما بخدا اینا کارای سختین.کلمه های قشنگ و آسونین.اما بی نهایت سختن.
چطور می تونین جلوی فکراتونو بگیرین؟چطور می تونین امیدوار باشین؟چزور می تونین نترسین؟
میشه به منم بگین؟
هنوز یک هفته بیشتر از نیست که بیماری شما تشخیص داده شده کاملا طبیعیه این رفتاراتون
درسته که بیشتر از 75 درصد بیمارها نوع بیماریشون از نوع عود کننده فروکش کننده هست اما همه ی این افراد بیماریشون تغییر حالت نمیده و فقط درصد کمی اونم حداقل بعد از 10 سال
شما اول باید ترستون از ام اس بریزه بعدش تمام این حرفایی که گفتین به حرف آسونه عملی کردنشم براتون آسون میشه اما ن ی شبه زمان میبره
باید کاری کنی، آروم بگیرم
ارسالها: 378
موضوعها: 25
تاریخ عضویت: Jan 2015
تشکر های اهدا شده: 2151
تشکر های دریافت شده :1414 بار در 399 پست
سال تشخيص بيماري : 1393
دكتر معالج : ---
داروي مورد استفاده : اسویمر
محل سکونت :
با ام اس راحت زندگی کنیم
پیام ام اس:یکی از دغدغه های مهم بیماران ام اس، اختلال حافظه و فراموشی است. البته این مسئله برهوش، درک مطالعه، و حافظه دراز مدت شما تاثیری ندارد، و بطور عمده در مورد نگه داری اطلاعات جدید و برنامه ریزی مشکل آفرینی می کند. اما، اگرچه مشکل شایعی است و حدود نیمی از بیماران آن را تجربه می کنند، خوشبختانه در اکثر موارد جدی نیست و تنها در ۵ تا ۱۰% بیماران به حدی می رسد که در کار و زندگی روزمره شان تاثیر بگذارد. ممکنست با گذشت زمان بیشتر بشود (یا نشود). البته همه موارد شکایت از اختلال حافظه و فراموشی هم بعلت ام اس نیست و در موارد قابل توجهی از عواملی مانند خستگی، روحیه افسرده، و عوارض داروها منشاء می گیرد. برای مقابله با اشکال حافظه و فراموشی اول سعی کنید علت یا علت ها را مشخص کنید. البته در این مورد هم پزشکتان برای یافتن علت و درمان، شما را بررسی می کند؛ اما درمان همه مشکلات، دارو (یا تنها دارو)، نیست. دنبال درمان افسردگی و بی خوابی بروید. سعی کنید با نوشتن همه چیز در یک برگه یادداشت روزانه، به فعالیت هایتان نظم بدهید.از داروهایی که برای درمان مشکل کنترل ادرار بکار می روند و بطور شایع تاثیر منفی بر حافظه دارند، کمتر استفاده کنید. اگر برای انجام کاری نیاز به تمرکز دارید، صداهای اضافه (رادیو، تلویزیون…) را خاموش کنید. از زنگ خبر تلفن همراهتان استفاده کنید. ببینید چه موقع روز بهترین حالت را دارید و کارهای مهمتر یا مشکل تر را در آن ساعت ها انجام بدهید. مراحل انجام یک کار را بنویسید و از روی نوشته تان، آن کار را مرحله به مرحله انجام بدهید. اینکه مهم ترین آرزوی همه مبتلایان به ام اس، یافتن دارویی برای درمان قطعی بیماری است، بحثی نیست،اما تا فرا رسیدن چنان روزی، با کنار آمدن با ام اس و ساده تر کردن مشکلات ناشی از آن، می توان راحت تر زندگی کرد.
دکتر سیکارودی
http://payamems.com/web/%D8%A8%D8%A7-%D8...%8C%D9%85/
تاریخ انتشار : ۳۱ تیر ۱۳۹۴
ارسالها: 982
موضوعها: 23
تاریخ عضویت: Aug 2013
تشکر های اهدا شده: 14810
تشکر های دریافت شده :15241 بار در 3330 پست
سال تشخيص بيماري : 1391
دكتر معالج : دکتر فرشته اشتری
داروي مورد استفاده : ریتوکسی ماب
محل سکونت : تهران
بچه ها چرا فکر میکنین زندگی با ام اس سخته؟؟؟؟من جامعه را نگفتما خود بیمارهارو گفتم تا خودتون از ام اس ی هیولا داشته باشین که دید جامعه درمورد ام اس عوض نمیشه,اگه بخواین در مقابل ام اس زمین بخورین فقط کافیه از ام اس تو ذهنتون محدودیت ساخته باشید اگه هم میخواهید مثل تمام افراد عادی زندگی کنید با ام اس زندگی کنید واقعا ناشکریه اگه بگید چرا بقیه سالمن من بیمارم؟؟؟؟؟ماها توانمندیمون از افراد سالم بیشتره خواهش میکنم باورهاتون را اصلاح کنید
باید کاری کنی، آروم بگیرم