2015/03/25, 10:02 PM
اولش خیلییییییییییییییییییی میترسیدم ازش ولی الان اون از من میترسه
به اندوه خود لبخند بزن...
می ترسید ؟ آیا از بیماری ام اس می ترسید ؟
|
||||||||||||||||||||||||
2015/03/25, 10:02 PM
اولش خیلییییییییییییییییییی میترسیدم ازش ولی الان اون از من میترسه
به اندوه خود لبخند بزن...
2015/03/25, 10:09 PM
(2015/03/25, 09:23 PM)لیلی مسیحا نوشته است:ممنونم ازت.(2015/03/25, 02:01 PM)دلشکسته نوشته است: سلام من حدود دوماهه فهمیدم ام اس دارم تا یک ماه اوضاع روحیم خیلی بد بود من علایم خاصی نداشتم فقط پای راستم یه حالتی بود و زبونم حالت عادی نداشت . دکارا خیلی خوش بین بودن میگفتن پلاکات خیلی کوچیکه احتمال اینکه حتی با دارو رفع بشه زیاده . من در حشینووکس مصرف میکنم و حتی بعد از تزریق مشکلی ندارم نه درد نه تب و لرز... ولی خیلی میترسم . من 23 سالمه و تازه درسمو تموم کردم کلی نقشه واسه آینده داشتم ولی الان از آینده میترسم . چیکار کنم . کمکم کنید مرسی لیلی جون
2015/03/26, 01:28 PM
نمیدونمانگار هرچی سنم بیشتر میشه ترسم بیشتر میشه
2015/03/26, 04:29 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2015/03/26, 04:30 PM، توسط saeeeed2015.)
نترسیم وفقط به خدا توکل کنیم نمازمان را بخوانیم واز قرائت قرآن غافل نباشیم(خداوند صدای هر نیایشگری را میشنود) شفای ما پیش خداست ، حتی اگه بهترین دکترها وداروهای درحد معجزه هم برامون مهیا بشه بازم اگه خدا اراده نکنه شفامحال است به اراده ومهربانی خدایمان اعتماد بکنیم چون مارو بهتر از کسی می بینه (آری خداوند حتی مورچه ای را که در شبی تاریک بر روی سنگی صاف می گذرد می بیند)، مطمئن باشیم ازینکه ام اس را نصیبمان کرده حکمتی از جانبش نهفته است که ما ازش بی خبریم اینو دریابیم که بهترینها ام اس دارند وخیلی چیزااااااااااااااااا
2015/03/26, 05:44 PM
نمیترسم چون خودمو برای اتفاقاتی که ممکنه برام بیفته آماده کردم تو این ۱۵ سال!
2015/03/26, 06:41 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2015/03/26, 06:49 PM، توسط مینا میلانی.)
تجربه شخصی من این بوده که،چنانچه گروه حمایتگری در کنار خودمان داشته باشیم البته حمایتگر حتی میتواند یکنفر باشد معمولا حس ترس کمتری خواهیم داشت. من بارها از همسرم این جملات راشنیدم'' من همه کار برات میکنم. همیشه باهاتم '' اینطور جملات از شخصی که حمایتمان میکند و باورش داریم بسیار زیاد بر غلبه بر ترس کمک میکند. من نمیدانم ایا در حال حاضر در ایران برای دوستان،فرزندان، خانواده یا همسران مبتلایان به ام اس کلاسهای خاصی برگزار میشود یا نه،اگر چنین دوره ها و کلاسهایی نیست به نظر من باید از انجمن ام اس درخواست کنید که چنین دوره هایی برای نزدیکانتان برگزار شود . حس ترس از اضطراب می اید. وقتی به شدت مضطربیم انوقت میترسیم پس باید برایش راه حل پیدا کنیم یکی از راه حلها اشنا کردن بییشتر نزدیکانمان با بیماری ام اس است و اینکه کمکشان کنیم یاد بگیرند چطور از ما حمایت کنند. شاید همین جا بعضی دوستان بگویند ما نه پدر مادر جوانی داریم ، نه ازدواج کرده ایم، نه فرزندی داریم و نه دوستی داریم که حمایتمان کند. دقیقا همینجاست که نقش حمایتگران بیرونی مانند انجمنها و گروهای بیرونی پر رنگتر میشود و به این نیاز باید پاسخی داده شود .
2015/03/26, 08:31 PM
خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را یکی مثل نسیم دشت میگوید: کنارت هستم ای تنها... من نمی ترسم خدا همین نزدیکی است .....................
2015/04/19, 11:53 AM
(2015/03/26, 05:44 PM)alireza1111 نوشته است: نمیترسم چون خودمو برای اتفاقاتی که ممکنه برام بیفته آماده کردم تو این ۱۵ سال! اشتباه شما همینه که خودتون رو برای هر چیزی اماده کردید ازتون خواهش میکنم تصورات منفی رو کنار بزارید و خودتون رو برای بهتر ین اتفاقات اماده کنید
ﻟﺤﻈﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ...
ﺍﯾﻦ ﻭﻋﺪﻩ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ! *** ﺩﻋﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ! ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﻣﻮﺭﺩ ﻟﻄﻒ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼ ، ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻢ ...
2015/04/19, 02:37 PM
ترسی ندارم به جز ترس از زندگی مشترک
می ترسم ازدواج کنم و یه بنده خدا رو درگیر روزمرگی ها و شریک دردهام کنم واسه همینه که چند وقتیه بیخیالشم
تاریک ترین ساعت شب درست ساعات قبل از طلوع خورشید است
پس همیشه امید به روشنایی داشته باش
2015/04/19, 05:25 PM
(2015/04/19, 02:37 PM)Reza_N نوشته است: ترسی ندارم به جز ترس از زندگی مشترک من که هرچی به دوروبرم نگاه می کنم می بینم که اکثریت مردم کمتر از ما درد و روزمرگی ندارند
حتی تووی رویاتم...؟!
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: |
43 مهمان |