•  قبلی
  • 1
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19(current)
  • 20
  • 21
  • ...
  • 23
  • بعدی 
امتیاز موضوع:
  • 10 رأی - میانگین امیتازات : 4.3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مشاوره
جلسه اول نگو
خودت خوشت اومد و شرایطش مورد قبولت بود بعد بگو
البته من خیلی تجربه ندارم دوستان بیشتر میتونند کمکت کنند
 تشکر شده توسط : saeed aygani , mohammadreza1369
(2014/09/10, 04:50 PM)مسافر خسته نوشته است: سلام.بچه ها به نظر شما مورد بیماری رو چه زمانی باید با طرف مقابل در میون گذاشت؟icon_cryاولین جلسه ی گفتگو یا جلسات بعد؟confused2

اول از اینکه لزومی نداره همه بدونن ام اس داری .بعد هر زمان احساس کردی طرفت واقعا اون چیزی که تو میخوای هست.شناختیش .بعد بگو.فقط طوری نگی که بترسهsad2sad2sad2
 تشکر شده توسط : مسافر خسته , mohammadreza1369
(2014/09/14, 07:07 PM)saeed aygani نوشته است:
(2014/09/10, 04:50 PM)مسافر خسته نوشته است: سلام.بچه ها به نظر شما مورد بیماری رو چه زمانی باید با طرف مقابل در میون گذاشت؟icon_cryاولین جلسه ی گفتگو یا جلسات بعد؟confused2

اول از اینکه لزومی نداره همه بدونن ام اس داری .بعد هر زمان احساس کردی طرفت واقعا اون چیزی که تو میخوای هست.شناختیش .بعد بگو.فقط طوری نگی که بترسهsad2sad2sad2

ببخشید میشه دقیقاً راهنمایی کنید چطور باید این موضوع رو که هم خیلی مهمه و هم خیلی سنگین برا طرف مقابل توضیح داد؟icon_cryکه به گفته شما نترسه!!!angry3confused2
همراهی خـــــدا با انسان مثل نفس کشیدن است: آرام ، بیصــدا و همیشگی...
 تشکر شده توسط : mohammadreza1369
(2014/09/15, 07:40 AM)مسافر خسته نوشته است:
(2014/09/14, 07:07 PM)saeed aygani نوشته است:
(2014/09/10, 04:50 PM)مسافر خسته نوشته است: سلام.بچه ها به نظر شما مورد بیماری رو چه زمانی باید با طرف مقابل در میون گذاشت؟icon_cryاولین جلسه ی گفتگو یا جلسات بعد؟confused2

اول از اینکه لزومی نداره همه بدونن ام اس داری .بعد هر زمان احساس کردی طرفت واقعا اون چیزی که تو میخوای هست.شناختیش .بعد بگو.فقط طوری نگی که بترسهsad2sad2sad2

ببخشید میشه دقیقاً راهنمایی کنید چطور باید این موضوع رو که هم خیلی مهمه و هم خیلی سنگین برا طرف مقابل توضیح داد؟icon_cryکه به گفته شما نترسه!!!angry3confused2

سلام.اول از اینکه خیلی ریلکس بهش میگی من ام اس دارم .و دارم از داروهای پیشگیری استفاده میکنمبیماریم منو زیاد اذیت نمیکنه بهم توو زندگی محدودیتی نمیده.هر لحظه امکان داره درمان قطعی کشف بشه.اگر سوال تخصصی دارشت میخواست مطمئن بشه از یک دکتر مغز و اعصاب مشاوره بگیره.طبیعی برخورد کن
 تشکر شده توسط : mohammadreza1369
به نظر منم همون اول مطرح کنید ...
اونــــــــــــی که طرفش رو دوست داشته باشه میمونه ...
همین ... ماهتون عسل .
اگه شد ، شد ، اگرم نشد میرم آلمان ...Dash2
 تشکر شده توسط : mahdiye1989 , saeed aygani
(2014/09/15, 10:53 PM)mohammadreza1369 نوشته است: به نظر منم همون اول مطرح کنید ...
اونــــــــــــی که طرفش رو دوست داشته باشه میمونه ...
همین ... ماهتون عسل .
س دوست داشته باشه.میمونه.................confusedconfused
 تشکر شده توسط : mohammadreza1369 , H-tanha
به نظر من مهم تر از دوست داشتن ، لیاقت داشتنه......
اونی که لیافتتو داشته باشه میمونه برات agreement2
خدایا شکرت....
 تشکر شده توسط : mohammadreza1369 , H-tanha , famoon
به نظرم بستگی داره به خودت و تحمل خودت در برابر عکس العمل مقابل
و میزان آشناییت از طرفت و تا این که چه اندازه در جریانه و تا چه اندازه درک و فهمش اجازه میده بعد راه چاره انتخاب شود.
نمونه ای بود که فرد موقع فهمیدن پا پس گذاشته و بعد ازدواج با شریکی دیگر بعد 4 سال دوباره به سراغ همان امده و چندین ساله التماسش میکنه ولی دختر دیگر راضی نمیشود یعنی توجیه طرف خوب صورت نگرفته مسله دوست داشتن نبوده
به نظرم باید با توجه به درک طرف مقابلت در جلسات متوالی به صورت مخملی مطرح نمایی(مثلا به طور نامحسوس با افرادی اشنایش کنی که چندین سال این بیماری و دارند و از زبان دیگران یعنی غیر مستقیم اطلاعاتش را بالا ببری بعد مثلا اگر یهویی فیلم طلا و مس را بدی بهش سکته میکنه بیشتر سعی کن اطلاعات غیرمستقیم بدی و امادش کنی برای گفتن)
مثال زدن از دوست های ام اس و نشان دادن کارهای انها که گاهی از هزاران فرد سالم بر نمی یادو کمک از مشاور مجرب و البته از عکس العمل فرد مقابل اگر خدای ناکرده منفی بود بهم نریزی
و همیشه حقی برای طرف مقابلت قایل شوی
البته نظر شخصیم است هرچند زیاد شد ببخشید
 تشکر شده توسط : mahdiye1989 , saeed aygani , fariba 68
(2009/09/08, 09:50 AM)مـه ســـا نوشته است: مرسي دوستاي عزيزم
اما شما نمي دونيد گاهي اوقات چقدر افسرده ميشم از تك تكتون ممنونم كه بهم روحيه داديد

من به شدت دچار روزمرگي شدم.
:-[

مهسای عزیز من هم دچار افسردگی بودم حتی تظاهر بدنی افسردگی هم داشتم اما با داروهای گیاهی الان نه تنها خوب شدم از خوب هم یه درجه خوب ترم. تا 40 شب شبی 1استکان بهارنارنج با عسل مخلوط کن وبخور .
عااااااااااااااااااالیه

(2014/09/14, 07:07 PM)saeed aygani نوشته است:
(2014/09/10, 04:50 PM)مسافر خسته نوشته است: سلام.بچه ها به نظر شما مورد بیماری رو چه زمانی باید با طرف مقابل در میون گذاشت؟icon_cryاولین جلسه ی گفتگو یا جلسات بعد؟confused2

اول از اینکه لزومی نداره همه بدونن ام اس داری .بعد هر زمان احساس کردی طرفت واقعا اون چیزی که تو میخوای هست.شناختیش .بعد بگو.فقط طوری نگی که بترسهsad2sad2sad2

زمانی که فهمیدی به درد هم می خورید جلسه 2-3 خیلی ریلکس عادی بگو. ابراز خجالت و غمگینی و ناراحتی اصلا نکن شاد و بشاش باش . نکته خیلی مهم اینکه اگر دیرتر بگی ممکنه بهش بر بخوره و ناراحت شه.
 تشکر شده توسط : mahdie
سلام.مرجان هستم 7ساله ام اس دارم.تو این مدت 5بار حمله داشتم.اولین بار سینووکس بعد زیفرن تزریق کردم حدود یه ساله بتافرون تزریق میکنم بینهایت راضیم.بچه ها من شدیدا افسرده ام .داروهای خوراکی.یوگا.مدیتیشن هیچ کدوم ب دادم نرسیده موقت بوده.خداروشکر مشکل جسمی ندارم فقط روحی.آلپرازولام واسه بیخوابی هرشب میخورم.خ عصبی و کلافه ام.بیحوصلم.انگیزه واسه زندگی کردن ندارم.چیکار کنم؟دارم نابود میشم.sad
......
  
  •  قبلی
  • 1
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19(current)
  • 20
  • 21
  • ...
  • 23
  • بعدی 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
12 مهمان

علت بوجود آمدن بیماری ام اس چیست