امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات : 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آیا به دلیل ام اس خود از دیگران متوقع هستید؟هر مدل توقع و از هر کسی
#11
من از خانوادم توقع دارم ، توقع ايجاد يه محيط اروم و كم استرس!!! چرا نداشته باشم وقتي محيط پر استرس براي بيماريم ضرر داره ، حتي فكر ميكنم اين كمترين توقعه !!!! البته من خانوادم فقط شامل مامان و بابام و همسرم ميشه كه اوناهم همه سعيشونا ميكنن! ولي از كسي كه مريضيمو نمي دونه مثل فاميل همسرم يا دوستام هيچ توقعي ندارم!!!!agreement2
یه غبار یخی یه ستاره سرد / یه شب از همه چی به خدا گله کرد/ یک دفعه به خودش همه چی رو سپرد /دیگه گریه نکرد فقط حوصله کرد
 تشکر شده توسط : ساناز66 , paeazan , همراز , saeed aygani , minoshka
#12
از خونواده ی خودم و شوهرم که میدونن فقط توقع دارم که حداقل محیطی که توش هست اروم باشه
بدون استرس فقط همین فکر نکنم چیز زیادی باشه ها
بیا و همیشه کنارم بمان.کنارم که باشی
یعنی<رسما تعطیلی تمام دردها>
 تشکر شده توسط : saeed aygani , paeazan , nazaninamiri70 , همراز , minoshka
#13
نه چون فقط من ام اس دارم تا حالا کسی نبوده که منمو خوب درک کنه.بجز تنها مرد آسمانی مهندس زمانیicon_questionicon_question.منو به آرزوم رسوند.توقع ندااااااااااااارمagreement2agreement2
 تشکر شده توسط : ساناز66 , paeazan , همراز
#14
حرفاتون و توقع درک گردن و آرامش رو کاملا قبول دارم و منم همینطورم
اما گاهی از بعضی ها یه سری توقعات دیگه هم داشته و دارم
اون چیزی که باعث شد این تاپیک رو بزنم.اگه فلان دوستم در دانشگاه دوم که تنها کسی بود که بهش گفتم ام اس دارم کنارم میموند و بهم کمک میکرد (اوایل بیماریم بود) انصراف نمیدادم.شدید احساس تنهایی میکردم.اون با بقیه بود که اونو میکشوندن سمت خودش اما به من بی توجه بود.حالا اومده که اصلا حوصلشو ندارم،بعضی چیزها توی دل آدم میمونه

از هم دانشگاهیهای دانشگاه اولم توقع داشتم که یادی ازم بکنن اما سرشون به کار خودشون بود که خیلی به دلم موند.الان هیچکدومشونو نمیخام که بیان و باشن
الان دوستای خیلی ماهی دارم که با دنیا عوضشون نمیکنم

فکر میکنم بچه های همینجا هم از هم توقع دارن که یادی از هم بکنن
یا از ناظر و مدیر توقع دارن ملایم تر باهاشون برخورد بشه
ام اس شاید مسیر را برایمان ناهموار کند، اما مانع حرکتمان نخواهد شد
[تصویر:  1927b880db2a9f321.jpg]

 تشکر شده توسط : H-tanha , همراز , اميدوار , saeed aygani
#15
(2014/08/21, 09:55 AM)paeazan نوشته است: حرفاتون و توقع درک گردن و آرامش رو کاملا قبول دارم و منم همینطورم
اما گاهی از بعضی ها یه سری توقعات دیگه هم داشته و دارم
اون چیزی که باعث شد این تاپیک رو بزنم.اگه فلان دوستم در دانشگاه دوم که تنها کسی بود که بهش گفتم ام اس دارم کنارم میموند و بهم کمک میکرد (اوایل بیماریم بود) انصراف نمیدادم.شدید احساس تنهایی میکردم.اون با بقیه بود که اونو میکشوندن سمت خودش اما به من بی توجه بود.حالا اومده که اصلا حوصلشو ندارم،بعضی چیزها توی دل آدم میمونه

از هم دانشگاهیهای دانشگاه اولم توقع داشتم که یادی ازم بکنن اما سرشون به کار خودشون بود که خیلی به دلم موند.الان هیچکدومشونو نمیخام که بیان و باشن
مطلب خیلی خوبی بود کاملا لمسش کردم
به قول شهریار:
در زمان هجر گل ای بلبل طبع حزین/خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
و
نوشدارویی و بعد مرگ سهراب امدی/ای چنین زودتر می خواستی حالا چرا

واقعا بعضی ها تا می بینند یه مشکلی واست پیش اومده دورت و خیلی زود خالی می کنند به راستی که فردین مرده استrolleyes
 تشکر شده توسط : همراز , اميدوار , paeazan
#16
من طی مدتی که بیماریم رو فهمیدم سعی کردم از کسی توقع نداشته باشم.
ولی تنها توقعی که همیشه از اطرافیان و کسانی که میدونن ام اس دارم داشته و دارم اینه که ارامش زندگیم رو به هم نریزن و به من استرس وارد نکنن.
این بزرگترین لطفیه که در حق من و ام اس میکنن...womanwomanwoman
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد...
 تشکر شده توسط : saeed aygani , اميدوار , برگ 7 , H-tanha , paeazan
#17
(2014/08/21, 09:55 AM)paeazan نوشته است: حرفاتون و توقع درک گردن و آرامش رو کاملا قبول دارم و منم همینطورم
اما گاهی از بعضی ها یه سری توقعات دیگه هم داشته و دارم
اون چیزی که باعث شد این تاپیک رو بزنم.اگه فلان دوستم در دانشگاه دوم که تنها کسی بود که بهش گفتم ام اس دارم کنارم میموند و بهم کمک میکرد (اوایل بیماریم بود) انصراف نمیدادم.شدید احساس تنهایی میکردم.اون با بقیه بود که اونو میکشوندن سمت خودش اما به من بی توجه بود.حالا اومده که اصلا حوصلشو ندارم،بعضی چیزها توی دل آدم میمونه

از هم دانشگاهیهای دانشگاه اولم توقع داشتم که یادی ازم بکنن اما سرشون به کار خودشون بود که خیلی به دلم موند.الان هیچکدومشونو نمیخام که بیان و باشن
الان دوستای خیلی ماهی دارم که با دنیا عوضشون نمیکنم

فکر میکنم بچه های همینجا هم از هم توقع دارن که یادی از هم بکنن
یا از ناظر و مدیر توقع دارن ملایم تر باهاشون برخورد بشه
منم اگر جاي شما بودم ناراحت ميشدم ، و اصلا دوست نداشتم ببينمش!!
من وقتي بيماريم عود كرد و دوباره تزريق شروع كردم ، وسط انجام كاراي پايان نامم بودم براي همين به استاد راهنمام گفتم و ايشون واقعا بهم كمك كرد ، من وقتي مشكلمو با هاش درميون گذاشتم توقع داشتم كه بهم كمك كنه و منو درك كنه ، اگرنه دليل ديگه اي نداشتم ، كه استادمو در جريان بزارم!!!!
متأسفانه نميگم همه ولي خيلي ادما اينجوري شدن!!
یه غبار یخی یه ستاره سرد / یه شب از همه چی به خدا گله کرد/ یک دفعه به خودش همه چی رو سپرد /دیگه گریه نکرد فقط حوصله کرد
 تشکر شده توسط : همراز , paeazan
#18
خیلی توقع ها از از کسایی که میدونن ام اس دارن دارم ولی هیچ وقت حتی یک دونشا بیان نکردم وفقط تو خودم ریختم پس طبیعیه که اوناهم کاری واسه من نکنن
باید کاری کنی، آروم بگیرم Blush
 تشکر شده توسط : همراز , paeazan , مریم۷۲
#19
برای ما فکر کنم همین که اطرافیانمون استرس بهمون وارد نکنن بزرگترین لطف انجام میدن.من که خانوادم فک کنم از اون طرف بوم افتادن!کوچکترین حرف و صحبت و فشاری که فکر کنن ناراحت میشن نمیزنن!wink2ولی خداییش من دیگه این همه توقع ندارم ازشون.دوست دارم همه عادی باشن باهام مثل همسرم که خیلی هم عادیه هم مهربوبهfighting0030.gifhappy0065.gif
 تشکر شده توسط : paeazan
#20
من که ملت از زمینو زمان سرم کار میریزنSleepy
شدم (تدارکاتچی)یه مهرهای که ملت واسه خودشون برنامه ریزی میکنن یه جا هم یه کار واسه سجاد تو پیشبرد اهدافشون هستicon_cry البت فی سبیل الله
توقع از کی؟ از چی؟به قول اون بنده خدا جیب مارونزنن توقع نداریم از هیچکی!
خدا مرا مورد لطفش قرارداده...
 تشکر شده توسط : مریم۷۲ , paeazan , minoshka , 0MID
  




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
4 مهمان

علت بوجود آمدن بیماری ام اس چیست