[ابراهیم]

رجوع شود به بند سوم نتیجه گیری سفرنامه امروزم

مهمتر از همه به حس خودتون توجه کنین... ضرر نمیکنین

[موناامیدوار]

راستشو بگم فربوداصلا فکرشو نمیکردم همش فروخته بشه...
دفعه بعد درصدت محفوظ بشرطی که ناهارم بدن بهمون...نه که به کارمندای خودشون بدن ماها نگا کنیم
مرسی از همه بچه ها...همه کسایی که زحمت کشیدن از راهای دور اومدن تا غرفه ام اس سنتر بهترین باشه..

[afsaneh]

خیـــــــــــــــــــــــلی عالی بود
ممنون از دوستانی که با همراهیشون دلگرممون کردن
باز هم ما بهترین بودیم
واقعا چرا ما انقده خوبیم؟

[آرزو]

همـــــــــــــــــــگی خســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــته نباشیــــــــــــــــــــــــــــــــــد....

مثل همیشه عالی و پرشور بودید...

بدون شک غرفه ی ام اس سنتر بهترین بود.

[hamid]

از امروز بگم که قرار بود صبح طرفای 10:30 برم بازارچه و از فرط خستگی نتونستم حتی واسه زنگ بیداری چشامو باز کنم و تا ساعت 12:30 خواب بودم .
که از این بابت شدیدا شرمنده نازنین و افسانه و فربود هستم و دستتون درد نکنه .

یه تشکر ویژه از بچه هایی که هنرشون رو وارد بازارچه کردن و یه تشکر دیگه از همه دوستامون که اومدن و تنها نزاشتنمون ، تا یه بار دیگه به داشتن این دوست ها افتخار کنم .

از پدر مادر هایی که اومدن ، از خواهر برادرایی که اومدن، بیشتر بیشتر ممنونم.

همون طور که فربود گفت واقعا غرفه ام اس سنتر بهترین غرفه نمایشگاه از همه لحاظ بود و یه بار دیگه باعث شد به ام اس سنترمون و دوستامون افتخار کنیم .

مرسی که هستید

[paeazan]

از تک تکتون تشکر ویژه میکنم هم از اونایی که زحمت برگزاری غرفه ام اس سنتر رو کشیدن و هم از اونایی که رفتن خرید
کارتون عالی بوده و من از راه دور خیلی برای سایت ذوق کردم

یه سوال اگه کسی بخواد کمک مالی بکنه منظورم به اسم همین بازارچه و به اسم سایت ام اس سنتره و نکته مهم اینکه الان نه (چون فعلا خیلی خرج روی دستشه) بعدا مقدوره؟
آخه یه شماره حساب دیدم نوشته بود

[Kamyar]

.
الان که به پنجشنبه فکر می کنم می بینم بجز بچه های ام اس سنتر هر کس دیگه ای رو که دیدم اغلب عبوس بود، حتی از اکثر خیرینی که واسه خرید اومده بودن فقط انرژی منفی می گرفتم!
وسط اون فضای خشک، محدودۀ بچه های سایت سرشار از شور و نشاط بود و این انرژی رو به دیگران هم منتقل می کردن.
می خواستم از مدیران سایت تشکر کنم که بدون چشمداشت زحمت می کشن دیدم همۀ بچه ها اینجورین و با اینکه مدت زیادی از آشناییم با شما نمی گذره من هم نسبت به ام اس سنتر یه حس خاصی پیدا کردم، یه حس خیلی خوب .
نیت فعالیتهای دیروز کمک بود، مذهبی نیستم که بگم بهشتی بشید و از این حرفها ولی امیدوارم این حرکت به ظاهر کوچیک تو زندگی تک تکتون بازتاب بزرگی داشته باشه.
خیلی حرف واسه گفتن هست که بخوام بگم یه کتاب می شه.
فقط دوست دارم بدونم اون دست بند نارنجی ها که یه غریبه (اگر اشتباه نکنم) زحمتشونو کشیده بود فروش رفتن یا نه. ام اس سنتری ترین محصول همونها بودن. اگر فروش نرفتن فربود باید به عنوان مدیر بازاریابی یا بهتره بگم شکارچی مشتری توبیخ بشه.
.

[hilda]

سلام سلام

من دیر رسیدم شرمنده

اول از همه بگم که غرفه ی ما همیشه شلوغ بود چون اینجوری نبود که بچه ها بیان سر بزنن و برن همه دور هم میموندیم و فکر کنم جزو پرفروشترین غرفه ها بودیم و خودمون رو به بنیاد حسابی نشون دادیم و صمیمیت و اتحاد مون رو به رخ همه ی اونایی که اونجا بودن کشیدیم
مرسی از دوستانی که کارای هنریشون رو فرستاده بودن و مارو حمایت کرده بودن و مرسی از نازنین افسانه میهن مونا مهدیه آرزو (اگه کسی جا موند معذرت می خوام ) و بچه هایی که من دیدم خیلی زحمت کشیدن ازتون ممنونم و به دوستایی مثل شماها افتخار میکنم
از حمید فربود و مهسا ممنونم که این موقعیت رو فراهم کردن که هم از دور هم بودن لذت ببریم و هم یه کمکی کرده باشیم مرسی مرسی

یه خاطره بگم البته خاطره خیلی زیاده : من یادمه کامیار یه ظرف سالاد الویه خرید اومد پیش ما که باهم بخوریم ولی طولی نکشید که دیدم الویه هست و کامیار نیست مدیونین اگه فکر کنین ما خوردیماااااااااااا من که اصلن الویه دوست ندارم

یه بنده خدایی هم بود یه کاغذ چسبوندیم پشتش یه سری القابشو براش نوشتیم این فربود توکلیم از من تقلب کرده بود نوشته بود چیپس چیپس تازشم توکلی به من چیپس ندادی یادت باشه

[رنگین کمان]

یعنی الآن این منم که خودمو کشتم که بیام ولی نشد که بیام
خسته نباشید می گم که به تک تک بچه هایی که زحمت کشیده بودند و خیلی خوشحالم که در این جا هم شما مثل همیشه بهترین بودید
عاشقتون دوستان گلم

[fireboud]

نخیر هیلدا اونو من ننوشته بودم
برای من در ارتباط با جیغ بود !!