(2013/11/12, 06:16 PM)zeinabi نوشته است: وقتی با هیچکدوم از بچه های سایت صمیمی نیستم و توی جمعشون مثل غریبه هام، کجا بیام آخه ؟؟؟ والا از خدامه مرخصی بگیرم و یه کم از فشار کاریم کم بشه
ما هم از روز اول كه باهم صميمي نبوديم .... كم كم آشنا شديم و حالا شديم بهترين دوستاااااي دنياااا
اگه ميتوني حتما بياااااا ....بچه ها همه غريب نوازن......
من واقعا دوست دارم توی یکی از سفر ها همراهتون بیام اما حیف که وضعیت جسمیم خیلی محدودم میکنه
امیدوارم به شماها حسابی خوش بگذره و جای ما رو هم خالی کنید
واقعا از مدیریت این سفرها باید تشکر کرد چون هماهنگی این دیدارها و سفر ها خیلی مشکله
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم ان نغمه که مردم بسپارند به یــــــــــــــــــــــــاد
(2013/11/12, 06:16 PM)zeinabi نوشته است: وقتی با هیچکدوم از بچه های سایت صمیمی نیستم و توی جمعشون مثل غریبه هام، کجا بیام آخه ؟؟؟ والا از خدامه مرخصی بگیرم و یه کم از فشار کاریم کم بشه
اخی ،طفلکی غریبه.
ببین حاج خانم،همدان که رفتیم من خیلی ها رو بود باراول میدیدم
خیلی ها هم من و بار اول بود میدیدن
ولی فقط پنج دقیقه اول رو یادمه. بقیش انقدر خندیدم که یادم نیست چی شد، دو ساعت همه جا صدقه سره بی خوابی و الپرازولام خاموش شد،اما باز که دوباره برق اومد همون اش و همون کاسه پیاده شد،
کاری کردم که بازیگرهای هنگ اور جلوم دو وارو جمع میزدن.
نه دادا،شما تشریف بیار. ما هم یه تعداد کمی رو میشناختیم. اما فقط تا پنج دقیقه سلام علیک بود. بعدش بگو و بخند و کهریزک بود تا تهران.
اره ما اصلا اهل خود گیری و این چیزا چی نیستیم . دلم میخواد هم خودم هم اطرافیام انقدر بخندن که حالشون بد بشه.
اینم که میگن هر که ساکت تره سر به زیر تره و پر تره ،حرف مفته. طرف حرف بلت نیست بزنه.
جنابعالی بیا ،خیلی ها هستن که نزارن جنابعالی یا هر کس دیگه احساس نه غریبی نه ناراحتی کنه.
یکیش کاکات سولوش
(2013/11/12, 06:16 PM)zeinabi نوشته است: وقتی با هیچکدوم از بچه های سایت صمیمی نیستم و توی جمعشون مثل غریبه هام، کجا بیام آخه ؟؟؟ والا از خدامه مرخصی بگیرم و یه کم از فشار کاریم کم بشه
اخی ،طفلکی غریبه.
ببین حاج خانم،همدان که رفتیم من خیلی ها رو بود باراول میدیدم
خیلی ها هم من و بار اول بود میدیدن
ولی فقط پنج دقیقه اول رو یادمه. بقیش انقدر خندیدم که یادم نیست چی شد، دو ساعت همه جا صدقه سره بی خوابی و الپرازولام خاموش شد،اما باز که دوباره برق اومد همون اش و همون کاسه پیاده شد،
کاری کردم که بازیگرهای هنگ اور جلوم دو وارو جمع میزدن.
نه دادا،شما تشریف بیار. ما هم یه تعداد کمی رو میشناختیم. اما فقط تا پنج دقیقه سلام علیک بود. بعدش بگو و بخند و کهریزک بود تا تهران.
اره ما اصلا اهل خود گیری و این چیزا چی نیستیم . دلم میخواد هم خودم هم اطرافیام انقدر بخندن که حالشون بد بشه.
اینم که میگن هر که ساکت تره سر به زیر تره و پر تره ،حرف مفته. طرف حرف بلت نیست بزنه.
جنابعالی بیا ،خیلی ها هستن که نزارن جنابعالی یا هر کس دیگه احساس نه غریبی نه ناراحتی کنه.
یکیش کاکات سولوش
نه شما که میتونی حتما بیا
یعنی وقتی اومدی تازه میفهمی با ام اس سنتر سفر رفتن یعنی چی (من که باور نمیکنم بهتر از با ام اس سنتر مسافرتی وجود داشته باشه)
غریبه بودن و این حرفا اصلا معنی نداره تو اون جمع (نهایتا 15 دقیقه تا ماشین راه بیفته غریبی)
من به شما قول میدم حتی 1% احتمال پشیمونی وجود نداره
من هم همدان سفر اول بود که با ام اس سنتر سفر رفتم فقط هم چند نفر از بچه ها را چند بار قبلا دیده بودم اما اون سفر خاطره انگیز ترین سفر عمرم شد
و فکر کنم دیگه ممکن نیست سفری برن و من باهاشون همسفر نشم
زندگی مثل یه لیوان پر از آب ولی ترک خورده است
آب رو بخوری تموم میشه --- آب رو نخوری حروم میشه
(2013/11/12, 06:16 PM)zeinabi نوشته است: وقتی با هیچکدوم از بچه های سایت صمیمی نیستم و توی جمعشون مثل غریبه هام، کجا بیام آخه ؟؟؟ والا از خدامه مرخصی بگیرم و یه کم از فشار کاریم کم بشه
زینب جون من یک روز بود تو سایت عضو شده بودم که واسه همدان ثبت نام کردم.فقط می تونم بگم به حرف بچه ها اغتماد کن پشیمون نمیشی.منم کسیو نمی شناختم وکسیم منو نمیشناخت.به ساعت نمیکشه که با همه صمیمی میشی ومطمئن باش یکی از بهترین خاطراتت میشه
~دلم اغوای تاکستان به لطف مستی انگور
دلم بوی خوش بابونه می خواهد~