[marjan.esmaili]

همسر من در 3 -4 سال اخیر چند بار (اوایل سالی یکبار و این اواخر 2 ماه یکبار) دچار این حالت شده که دیدش تار شده و مثلا صفحه مانیتور رو درست نمیبینه. این حالت حدود 3-4 ساعت ادامه داره و یکی دوبار اخیر یه کم سردرد و حالت تهوع هم بهش اضافه شده. چند دکتر مغز و اعصاب رفتیم. همه گفتن میگرنه. اما با توجه به اینکه تشخیص ام اس در مراحل اولیه خیلی مشکله و حتی شنیدم که خیلی اوقات اول تشخیص میگرن میدن بعد معلوم میشه ام اسه، خواستم با شماها که خودتون تجربه بیماری رو داشتید درمیون بذارم و نظرتونو بدونم.
خیلی ممنون میشم اگه راهنماییم کنین.
یه سوال هم راجع به ام.ار.ای دارم. کسیکه ام اس داره ممکنه نتیجه ام.ار.ای در طی چند سال نرمال بمونه یا بالاخره یه چیزی نشون میده؟
ضمنا همسرم 34 سالشه و نتیجه ام.ار.ای نرمال بوده.
بازم ممنون

[nazaninn]

مرجان جان من كه نشنيدم تشخيص اوليه ميگرن باشه بعد ام اس از آب در بياد
چون علائم و نشونه هايي كه توي ام اراي ديده مي شه خيلي متفاوته
ميگرن اصلا نيازي به ام ار اي نداره
اين شتباه تو همه وجود داره كه هر تاري ديدي ممكنه ام اس باشه ول يواقعا اين طور نيست
اگه ام ار اي گرفته و نرمال بوده به چنتا دكتر ديگه هم نشون بده اگه متفق القول بودن ه ام اس نيست خدا رو شكر خودتون رو دگير نكينيد كه يه چيزي از توش در بياريد
تاري ديد خيلي علتها داره ام اس يكي از اونهاست عزيزم
كسيكه ام اس داره حتما تو ام ار اي پلاك ديده شده كه تشخص ام اس داده شده
ام ار اي نرمال كه معلومه عزيزم يعني نرمال و فاقد بيماري
به اميد سلامتي همسرت

[TootFarangi]

وقتی یکی ام اس داشته باشه در اولین ام آر آی پلاک ها نشون داده میشن ، حالا یا کم یا زیاد .
منم با نظر نازنین موافقم بهتره پیش چند تا دکتر برید و کاملا مطمعن بشید . در ضمن ام اس من از تاری دید شروع شد ، که اینطوری نبود که بعد از چند ساعت رفع بشه یعنی در کل روز و شب همش چشمم تار بود .
امیدوارم همسرتون کاملا سالم باشن

[مـه ســـا]

مرجان جان اين علامت هايي كه ميگي واقعا علامت ميگرنه نه ام اس.

چون ميگرنه كه بعد از چند ساعت خوب ميشه ، حمله ام اس اگه به دادش نرسي ممكنه تا 1 ماه هم طول بكشه

متاسفانه مردم ما ام اس فوبيا گرفتند. همه چيو ربط مي دن به ام اس

[marjan.esmaili]

خیلی ممنون از راهنماییتون بچه ها
میدونید چیزی که باعث شد شک کنم به نظر دکترا (ما 5 تا دکتر رفتیم) این بود که شوهر من آنچنان سردردی نداره که اذیتش کنه. در حالیکه میگرن بیشتر با سردرد شایعه. گذشته از اون بعضی وقتها پاهاش مور مور میشه ( بالای زانو) البته اکثرا وقتایی که عصبی یا ناراحت میشه. خب فکر کنم اینا شبیه علایم ام اس باشه.
اینه که نگران شدم که شاید این شروع بیماری باشه. آخه خودتون که بهتر میدونید گاهی از علایم اولیه تا تشخیص 10-15 سال طول میکشه و کم کم علایم بیشتر و شدیدتر میشه.
البته امیدوارم حق با مهسا باشه و من ام اس فوبیا گرفته باشم ولی باور کنین تقصیر اینترنته و این همه مقاله که توشه

ولی واقعا خوشحالم که اینجا رو پیدا کردم که میتونم باهاتون اشنا بشم و علایم رو باهاتون در میون بذارم و ازتون راهنمایی بگیرم و حتی درددل کنم و حرف دلتونو بشنوم البته اگه دوست داشته باشین بگین

[tanha]

ام اس فوبیا چیه؟؟؟؟

[omidvar]

فوبيا يعني ترس نامعقول و غير واقعي و غير منطقي البته شديد از يك موضوع

[Sina]

به نظر من فوبیا از هر بیماری برای آدم سختتره

[بهرنگ]

خیلی ممنون از راهنماییتون بچه ها
میدونید چیزی که باعث شد شک کنم به نظر دکترا (ما 5 تا دکتر رفتیم) این بود که شوهر من آنچنان سردردی نداره که اذیتش کنه. در حالیکه میگرن بیشتر با سردرد شایعه. گذشته از اون بعضی وقتها پاهاش مور مور میشه ( بالای زانو) البته اکثرا وقتایی که عصبی یا ناراحت میشه. خب فکر کنم اینا شبیه علایم ام اس باشه.
اینه که نگران شدم که شاید این شروع بیماری باشه. آخه خودتون که بهتر میدونید گاهی از علایم اولیه تا تشخیص 10-15 سال طول میکشه و کم کم علایم بیشتر و شدیدتر میشه.
البته امیدوارم حق با مهسا باشه و من ام اس فوبیا گرفته باشم ولی باور کنین تقصیر اینترنته و این همه مقاله که توشه

ولی واقعا خوشحالم که اینجا رو پیدا کردم که میتونم باهاتون اشنا بشم و علایم رو باهاتون در میون بذارم و ازتون راهنمایی بگیرم و حتی درددل کنم و حرف دلتونو بشنوم البته اگه دوست داشته باشین بگین

اگه کسی به طور دایم به چیزی فکر کنه حتما همون اتفاق براش می افته.بسیاری از اتفاقاتی که برا ما می افته زاییده ذهنیات و تخیلات ماست.

[nahid]

دوستان عزیزم
کدوماتون برای سنجش میدان بینایی اقدام کردین و میدان دیدتون رو گرفتین؟
به درد ام اس میخوره ؟
من رفتم به هر بدبختی که بود با سوزش چشمم ، برام میدان دید گرفت . باید به نقطه نورانی وسط نگاه میکردم و با دیدن هر کدوم از نقاط نورانیی که از اطراف می آمد ،بدون حرکت چشم و نگاه کرن به اونها دکمه زنگ رو میزدم ، خیلی سخت بود که چشمم روی همون نقطه مرکز ،ثابت و بی حرکت بمونه ، ناخود آگاه با دیدن نور از جهات مختلف ، به سمت همونها حرکت می کرد و هی بابت این تحرک چشم بهم تذکر داده میشد.حالا این به چه دردم میخوره ؟
مشکلم بیشتر روی اون چشمی بود که پنج شش ماه پیش تار شد و دیدش به طور کامل مثل گذشته نشد.