[anaram]

فقط يك كلام
عاشق اون جمله سطح برنامه:4 شدم

كلا خيلي خوب بود به جز چند لحظه كه براي بقا جنگيدم! هواي به شدت بهاري؛مناظر زيبا...

و اينكه هم كوهنوردي كرديم هم جنگل نوردي هم صخره نوردي...

این صخره نوردی رو خوب اومدی

[earth]

روز خوبی بود. فقط اگه یه چند تا جنگل و چند تا کوه دیگه بسازن و یه کم هم مسیرهارو آسفالت کنند و یکی دو تا از این ترن های شهری هم تعبیه بشه دیگه حرف نداره ما توقع دیگه ای از مسئولین زحمت کش جامعه نداریم. و ما هم به پاس زحمات این عزیزان هر هفته می ریم مگه نه؟ به هر حال اگه سخت هم بوده در کنار هم آسونش کردیم و لذت دیدن جنگل کارا برای اولین بار نصیب من شد. خدا می دونه من تا الان چند بار درکه رو رفتم تا بالا حتی تا اون آخرین ایستگاه که پلنگچال نام دارد (به کسی نگید من هیچوقت این پلنگچال و کلنگچال حالا هرچی چال رو به ذهن نسپردم)، ولی هیچوقت نشده بود که برم جنگل کارا. اسمش رو همیشه می شنیدم ولی هربار که به هرکی گفتم نتونستند این افتخار رو کسب کنند که منو ببرند جنگل کارا. گذشت و گذشت و تا به شما رسید که این افتخار رو با کمال افتخار پیشکش شما گلها نمودم می دونم تو دل همتون از این کار بزرگ و هیجان انگیز قنج یا غنج هر کدوم درسته رفت حسابی مگه نه؟
سپاسگزارم تشکر می کنم

[nanaz]

خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا قــــــــــوت! خســـــــــــــــــــــــــــــــــــته نباشیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
اون لحظـــه که باد و بارون شد ناراحن شـــــــــــــــــــــــــــدم که حالا کارتون سخت میشه
ولـــــــــــــــــــــــــــــــــی الان میبینــــــــــــــــــــــــــــنم بهتـــــــــــون خوش گذشته منم خوشحــــــــــــــــــالم
دوستون دارم

[ابراهیم]

یه نکته دیگه هم بگم اولین افرادی که اونجا رسیدن
این حقیر بود و سعید عزیز ولی بقیه دوستان خیلی دیر اومدن شمارو بخدا سر ساعت بیاین
نمیدونین با چه سرعت و چه عذابی خودمو رسوندم
فردا پلیس راه و راهنمائی رانندگی عکسامو قبل از عکسهای همایش ارسال میکنه
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

[earth]

راستش از خدا پنهون نیست از همه شما هم پنهون نباشه من ترم پیش فقط دو تا از امتحانام رو رفتم دادم بقیه اش رو طی مشکلی که برام پیش اومده بود نه جسمی، که روحی نشستم بجاش گریه کردم. الانم می رم امتحانا رو می دم، اما اگه قرار باشه بعدش نشینم و گریه کنم باید حمید یه پانزده روز مانع از ورود من به سایت بشه. چی می گن نام کاربری رو باید چیکار کنه؟ بند کنه؟ آره همون هرکاری که من نتونم تا پانزده روز بیام تو سایت چون اینو در چنته ی خودم نمی بینم که بتونم خودم نیام. به هر حال الان هم داشتم تمام تلاشم رو می کردم که دیگه نیام، اما یادم افتاد که من دیروز خیلی با عجله از بچه ها جدا شدم و بدون خداحافظی درست و حسابی سوار اتوبوس شدم و رفتم. اینجا از همه ی بچه هایی که درست ازشون خداحافظی نکردم یا اصلن درست باهاشون سلام و احوالپرسی نداشتم پوزش می خوام. اگه طی مسیر هم موجب تکدر خاطر عزیزان توسط من ایجاد شده پوزش می خوام و بدونید که صددرصد ناخواسته و غیر عمد بوده. یا کمترینش این بوده که دیروز رو فقط اینطوری بوده چون دیروز یه گشت و گذار صددرصد دوستانه بود و دلم می خواست تا جایی که می شه با بچه ها فقط سالم خوش باشیم. به امید بودن همگی اونایی که دوست دارند تو این برنامه ها باشند.

[anaram]

خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا قــــــــــوت! خســـــــــــــــــــــــــــــــــــته نباشیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
اون لحظـــه که باد و بارون شد ناراحن شـــــــــــــــــــــــــــدم که حالا کارتون سخت میشه
ولـــــــــــــــــــــــــــــــــی الان میبینــــــــــــــــــــــــــــنم بهتـــــــــــون خوش گذشته منم خوشحــــــــــــــــــالم
دوستون دارم

نه اتفاقا بارون با حالی بود
ندا که از خرذوقی بارونی شدن هوا نزدیک بود خودشو از بالا بندازه پایین
من یه نمه استرس دار شدم چون همین جوریش با سلامو صسلواتو و درحالیکه آویزون بودم به حمید داشتم میرفتم پایین و فک کردم اگه بارون صد در صد میوفتم
چنانچه آخرشم افتادم ولی نه بخاظر بارون یا لغزندگی مسیر که روی یه زمین خشک و. در مقابل چشمان حیرت زده ی بچه ها و خودم انقد خندیدم که دل و روده ام ریخت بهم
بعد یه جای باحالش این بود که وقتی بارون داشت یه ذره تند میشد ، فربد سر خط به ماها ایست داد تا فربد تهه خط و بچه ها بهمون برسن ، بعد ما زیر یه سقف بودیم ، حدود 3 دقیقه بعدش که حرکت کردیم دوباره بارون بند اومده بود
حمید قیافه اش خنده دار بود اونجاااااااااااا. هی نیگا آسمون میکرد ، نیگا پشت سرمون میکرد ، نیگا اون سقفی که زیرش بودیم . با محاسباتش اصلا جور در نمیومد

---

یه نکته دیگه هم بگم اولین افرادی که اونجا رسیدن
این حقیر بود و سعید عزیز ولی بقیه دوستان خیلی دیر اومدن شمارو بخدا سر ساعت بیاین
نمیدونین با چه سرعت و چه عذابی خودمو رسوندم
فردا پلیس راه و راهنمائی رانندگی عکسامو قبل از عکسهای همایش ارسال میکنه
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

آقا ابراهیم بخدا من 6 و 45 دقیقه اونجا بوم . منتها همدیگه رو پیدا نکردیم . من یه جای دیگه وایستاده بودم ، شما یه جای دیگه

[romina]

سلام و خسته نباشید به تمامی دوستان من خیلی دوست داشتم بیایم ولی فقط یک جمعه دارم که میتونم پیش دخترم باشم به هر حال در جمع شما بودن برای من افتخار بزرگی است به امید بهبودی تمامی بیماران به خصوص ام اس.

[hilda]

گویا من دیر رسیدم برای عرض تشکر
بچه هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بووووووووووووووووووووووووووووووووووود یعنی واقعاً نمیتونم بگم چقدر بهم خوش گذشت اصلاً گفتنی نیست میخوام بگم همتون عالیییی بودین خوش اخلاق مهربون و دوست داشتنی
دوستان همگام که شرمندشونم واقعاً خیلی زحمت کشیدن تا مارو به مقصد برسونن و بعد هم برگردونن تازه ما غرهم بهشون میزدیم که چرا نمیرسم این حرفا
آقا مهدی لیدر واقعاً عالی ای بود اون یکی فربودم که دیگه ما کشتیمش از همه ی بچه های همگام ممنونم خیلی خون گرم و مهربون بودن
یه عالمه دوست جدید پیدا کردممممممممممممممممممم
و در آخر از همه ی کسانی که این برنامه رو هماهنگ کردن از جمله مدیران عزیز سایت و کسانی که زحمت کشیدن و اومدن و بودن تشکر ویژه میکنم

[shahrzad]

اونایی که باتوم دادن بهتون چی هیلدا جونم؟

[یه غریبه]

دوستاي خوبم! ديروز منو بعد از كوه بردن مهموني و بدين سان نتونستم بيام اينجا و بنويسم...
بچه ها! كوه عالي بود.... واقعا ً مرسي...
آقاي خيري، فربود! درسته كه هر وقت ميديدمتون استرس ميگرفتم(!)، اما ممنون كه هوامو داشتيد...
دوست جونا! بي نهايت خوشحالم كه ديدمتون! برنامه بي نظـــــير بود
حميد، سروش... مرسي از كمك ها و stability تون
راستي! ٠/١ ميليمتر بارندگي رو فهميدم؛ اما معني خيابون سربالايي و راه رفتن رو نه هنوز!