2010/06/27, 01:11 PM
انجمن های ام اس سنتردسترسی سریع
امتیاز موضوع:
در آخر این بیماری چه میشود؟ آینده و بیماری MS
|
||||||||||||||||||||||||||||||
2010/06/27, 01:15 PM
(2010/06/27, 01:11 PM)مهسا نوشته است: چرا اونوقت؟؟؟آخه اون ديگه دست خودش نيست نميتونه نباشه
"چقدر ابد زمان اندکی ست برای آنکه به کفایت کنارت باشم...
2010/06/27, 01:18 PM
قدر سخته که آدم عاشق کسی باشه و بنا به دلایلی ادامش امکان نداشته باشه
و بخوای فراموش کنی نه اصلا امکان نداره نمیشه سخته
خدا یا کیفیت رو فدای کمیت نکن. کمتر خلق کن ولی آدم خلق کن!
2010/06/28, 09:55 AM
(2010/06/27, 12:55 PM)nazaninn نوشته است: فكر كنم مجبور كلمه خوبي نباشه واسه اين همه عشقمجبور هم نباشه یه چیزی تو مایه های have to هستش یعنی دقیقا دست خودش نیست .... اون قسمت مغزش تعطیله که بخواد یا نخواد ... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2
2010/06/28, 01:46 PM
سیمرغ جان
این بیماری را به فال نیک بگیر. مطمئن باش شخصی که عاشقش هستی لیاقتت را ندارد. سعی کن واقعیت را بپذیری و دنبال فرد مناسب تری باشی. اما در مورد ام اس اصلا نگران نباش. شما راه زیادی دارید و باید خیلی امیدوار باشید. من 16 سال پیش به این بیماری مبتلا شدم. اونموقع ذهنیتها خیلی منفی بود. بیشتر مردم بیماری را نمیشناختند و اونها هم میشناختند به فلج شدن فکر میکردند.. من از راههای معمول نتیجه نگرفتم و بیشتر راههای غیرمعمول را امتحان کردم که در نهایت نتیجه هم گرفتم.
2010/06/30, 12:18 PM
ممنون از نظریات همتون ولی باید بگم من نه عاشق بودم نه وابسته...
یه آشنایی کاملا سنتی بود... ولی به اندازه تمام دنیا بهم برخورد که چرا کسی باید با شنیدن این حرف از با من بودن منصرف بشه.... همین
گر نگهدار من آنست كه من ميدانم شيشه را در بغل سنگ نگه مي دارد.
2010/06/30, 12:24 PM
(2010/06/30, 12:18 PM)simorgh نوشته است: ممنون از نظریات همتون ولی باید بگم من نه عاشق بودم نه وابسته... واقعا به دليل اطلاعات كم مردمه كه باعث تصميماي عجولانه ميشه تو همه موارد و اينم كه به هر حال چيز مهميه سيمرغ جان يعني حتي يه فرصت هم نخواست ازت كه راجع بهش تحقيق كنه؟ سريع انصراف داد و رفت؟ پس حتما ادم غير منطقي بوده چون لااقل بايد كمي تحقيق و مطالعه ميكرد بعد ميگفت به اين دليل و اون دليل نميتونه ادامه بده نه همين جوري سرش رو بندازه پائين و بره خيلي هم غصه رفتنش رو نخور پس
"چقدر ابد زمان اندکی ست برای آنکه به کفایت کنارت باشم...
2010/06/30, 01:41 PM
(2010/06/30, 12:18 PM)simorgh نوشته است: ممنون از نظریات همتون ولی باید بگم من نه عاشق بودم نه وابسته... از طرفی دیگر هم که به قضیه نگاه کنیم، طرف آدم صادقی بوده و صریح نظرشو گفته. نباید ناراحت بشی، کاملا طبیعی هست که در یک آشنایی سنتی تصمیم گیری منطقیه و اگر خودت هم در چنین موقعیتی قرار میگرفتی همین تصمیم را میگرفتی مگر اینکه میموندی تو رودربایستی
2010/06/30, 01:45 PM
(2010/06/30, 01:41 PM)شفا یافته نوشته است: از طرفی دیگر هم که به قضیه نگاه کنیم، طرف آدم صادقی بوده و صریح نظرشو گفته. نباید ناراحت بشی، کاملا طبیعی هست که در یک آشنایی سنتی تصمیم گیری منطقیه و اگر خودت هم در چنین موقعیتی قرار میگرفتی همین تصمیم را میگرفتی مگر اینکه میموندی تو رودربایستیالبته من اينو خيلي قبول ندارم توي همين آشناييه سنتي وقتي 2 طرف يه شناخت نسبي از هم داشته باشن و يكي همچين مشكلي داشته باشه ، منطقي ترين راه اينه كه طرف مقابل بره و راجع به مشكل تحقيق كنه و ببينه اين مشكل تا چه حد ميتونه زندگي رو تحت الشعاع قرار بده و تمام نكات مثبت طرف مقابل آيا با داشتن اين نكته منفي كنار ميرن؟
آنارام باشید
2010/06/30, 02:07 PM
(2010/06/30, 01:45 PM)anaram نوشته است: البته من اينو خيلي قبول ندارم همينو بگو ادم خود سيمرغ رو ول ميكنه ميچسبه به بالش كه يكي دوتا پرش خراش برداشته آخه
"چقدر ابد زمان اندکی ست برای آنکه به کفایت کنارت باشم...
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: |
3 مهمان |
Created by: Mishar DESIGN Customized by: mscenter.ir
Powered by: MyBB