•  قبلی
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12(current)
  • 13
  • 14
  • ...
  • 44
  • بعدی 
امتیاز موضوع:
  • 14 رأی - میانگین امیتازات : 4.43
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تجربه شخصي - چرایی ابتلا به ام اس
لیلی جان دوست خوبم اینکه به این نتیجه رسیدی که دکتر طوفانیان برات راه درمان بدی رو پیشنهاد کرده جای خوشحالی داره. حالا دیگه مطمئنی که دکتر طوفانیان دکتر قابل اعتمادی برات نیست و می بایست ادامه درمانت رو پیش یه دکتر دیگه پیگیری کنی. چیزی که باعث شد بیام اینجا اینو بگم این بود که به غیر از شما کسان دیگری هم بودند که نظر مثبتی روی راه و روش دکتر طوفانیان نداشتند. اما دوست خوبم دیگه فکر کنم همه بیمارا حتی اونایی که به اینترنت دسترسی ندارند می دونند که دوره درمان با اینترفرون ها حداقل سه ساله. خود دکتر طوفانیان به من گفت اگه قرار باشه کمتر از سه سال استفاده کنی اصلن استفاده نکنی بهتره. عزیزم من از مشخصات شما اطلاعی ندارم. کاش به غیر از دکتر طوفانیان از دکترهای دیگه هم مشاوره می گرفتی. این حداقل کاریه که ما باید در مورد بیماریمون انجام بدیم. چون بیماریمون بیماری عادی و معمولی نیست. من تو تمام مراحل از پزشکای خوب و بنامی مشاوره گرفتم. به هیچوجه هم قصد خوب نشون دادن دکتر طوفانیان رو ندارم اگرچه منش ایشون بسیار متین و دوست داشتنی هستش. یه خواهش دوستانه هم ازتون دارم در حال حاضر من به این دکتر اعتماد کردم و تا وقتی که خلافش ثابت نشه دوست ندارم این اعتماد از بین بره. خود اعتماد کردن به دکتر بخش قابل توجهی از درمان محسوب می شه. به هرحال به عنوان یه دوست و خواهر بهتون می گم که من به توصیه ایشون به تنهایی از همون ابتدا یعنی بستری شدن تو بیمارستان برای گرفتن پالس تا زدن سه سال آونکس وبعد قطع دارو به دستور ایشون از چندین جا مشاوره گرفتم. الانم چهارساله که دارو مصرف نمی کنم شدید با تاکید رو این که به هیچ عنوان نمی خوام قطع دارو و ادامه ندادن به مداوا رو به کسی توصیه کنم، اینو باید بگم که خیلیها هستند حتی تو این سایت که داروشون به دستــــــــــــــــــــــــــــور پــــــــــــــــــــــــــــــــــــزشکشون قطع شده. این مختص دکتر طوفانیان نیست. ای کاش کمی محتاط تر روی اعتماد بیماران اینجا به پزشکاشون حرفی زده بشه. چون همینجوری ما امنیت فکری راجع به تشخیص درست پزشک نداریم چه برسه به اینکه کسی بیاد و بگه ال و بل.
وقتی تنها شدی تنها تر از تمام غریبان روزگار
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت
بر خویش تکیه کن برعرش
 تشکر شده توسط : پریا حقیقت پور
(2012/06/01, 12:20 AM)مینا... نوشته است: من هیچ وقت نه عرق میکنم نه اصلا عرق بدنم بوی بد میدهHuh

سلام
من رو میبخشید من متوجه منظور شما نشدم
منظور شما تایید ارتباط بوی بدن و بیماری ام اس هست یا رد اون، چون من گفته بودم احتمالا محرومیت از بوی بدن باعث این بیماری میشه و شما میگین که بدنتون اصلا بو نداره
البته اینکه بینی ما بوی یه چیزی رو بصورت آگاهانه حس نمیکنه به معنی اینکه اون ماده بویی نداره نمیشه ، به هر حال بو در حقیقت چیزی نیست جز ملکول های یک ماده که در هوا پخش شده و مسلما ملکول های عرق شما هم توی هوا پخش میشن و با توجه به اینکه این ملکول حاوی DNA و سایر مواد بیو شیمیایی بدن شما هستند میتونن روی بدن خودتون و دیگران تاثیر بذارن.
 تشکر شده توسط : پریا حقیقت پور
من قصد خراب کردن ذهن بیمارهایی که به ایشون اعتماد کردن رو ندارم دوست من.چون من خودم خیلی به ایشون اعتماد داشتم.برای همین نمی خوام بلایی که از این اعتماد سرم اومد سر اونها هم بیاد این دردی که من این چند وقت کشیدم هیچ وقت تو زندگیم نکشیده بودم.به حدی از کمرم به پایین بی حس و سر شده بود که اختیار ادرار و مدفوعم هم نداشتم.به ایشون زنگ می زدم می گفتم من هنوز پام سره می گفت مدارا کن.(چون من شهرستانم امکان اینکه هی بیام دکتر نداشتم) تا اینکه کارم به بیمارستان کشید راجع به بتافرون هم من نمی دونستم 3 سال کمتر به درد نمی خوره خودش بعد از 2 سال گفت بسه تو دیگه خوب شدی هر وقت حمله داشتی بیا.اصلا از من نخواست که حد اقل واسه یه چکاب دوره ای بیام
شمن به هرکی دوست داری اعتماد کن.شاید من زیادی اعتماد کرده بودم.اشتباه من بود
مرگ و زندگی در قدرت زبان است.
 تشکر شده توسط : earth , پریا حقیقت پور
يعني تو چه مشكلي داشتيييييييي ميشه بگيييييييييييي؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
انسان هرگز حتي به مرگ هم تسليم نمي شود مگر زماني كه اراده اش ضعيف باشد(((اندوخته اي با ارزش تر از تندرستي نميشناسم)))
 تشکر شده توسط : پریا حقیقت پور
من یه جورایی مطمئنم مریضی با اضطراب و استرس همگام هستن
خیلیامون تو دوره ای از زندگیمون که اضطراب زیادی داشتیم چند وقت بعدش متوجه ابتلا شدیم
من تو دوره ازدواجم خیلی استرسو اضطراب داشتم
چند وقت بعدش فهمیدم مبتلا شدمconfused2
75% بیمارهای ام اسی متأهل هستنicon_cry
بهرحال استرس بیشتره دیگه
واسه منکه دلیلش اینه حالا هر کی هر چی میخواد بگهangry2
باور کن:
همیشه خدا جای شکرشو باقی میذاره.
 تشکر شده توسط : nanaz , پریا حقیقت پور
فقـــــــــــــــــــــــــــــــط و فقـــــــــــــــط به نظر من اســــــــــــــــــــــــــــــــــــــترس درس منو به این مرض مبتلا کرد angry2استـــــرس من طوری بود که همیشه سر جلسه 10 دقیقه اول امتحان از شدت استرس همیشه سرم گیج میرفتconfusedconfused2
خدایا رحم کن بر کسانی که سرمایه اشان امید است وسلاحشان گریه
(قسمتی از دعای کمیل)
 تشکر شده توسط : elii , پریا حقیقت پور
با سلام
من حدود 6 سال پیش مبتلا به افسردگی خفیف شدم.دو سال بعد هم دچار یک شوک خفیف مغزی شدم و از دو سال پیش متوجه ابتلا به بیماری ام اس شدم. البته در این مدت استرس زیادی هم داشتم ولی فکر نمیکنم استرس عامل این بیماری باشده من این طور تصور میکنم که استرس و به اصطلاح فشارهای روحی و روانی روی ابتلا به تمام بیماری هاو روند درمان آنها موثر هستن،نقش استرس در ابتلا به بیماری های قلبی، عروقی و ناراحتی های معده کاملا مشخص هست روی بیماری دیابت هم تاثیر تعیین کننده ای داره به نظر میرسه که استرس بدن رو برای ابتلا به هر بیماری آماده میکنه که ام اس هم یکی از اونهاست.
 تشکر شده توسط : پریا حقیقت پور
(2012/07/02, 09:44 PM)reza_akrami_a نوشته است: با سلام
من حدود 6 سال پیش مبتلا به افسردگی خفیف شدم.دو سال بعد هم دچار یک شوک خفیف مغزی شدم و از دو سال پیش متوجه ابتلا به بیماری ام اس شدم. البته در این مدت استرس زیادی هم داشتم ولی فکر نمیکنم استرس عامل این بیماری باشده من این طور تصور میکنم که استرس و به اصطلاح فشارهای روحی و روانی روی ابتلا به تمام بیماری هاو روند درمان آنها موثر هستن،نقش استرس در ابتلا به بیماری های قلبی، عروقی و ناراحتی های معده کاملا مشخص هست روی بیماری دیابت هم تاثیر تعیین کننده ای داره به نظر میرسه که استرس بدن رو برای ابتلا به هر بیماری آماده میکنه که ام اس هم یکی از اونهاست.

,ولی من تنها دلیل بیماریمو استرس میدونم ودر کنارش خوردن غذاهای سرد ...من همیشه ورزش میکردم و همهچی داشتم ..اما یک سال به طرز وحشتناکی زیر فشار واسترس بودم وخودخوری وحساسیت شدید نسبت به زندگیم ...من میخاستم به هر قیمتی و به سرعت پیشرفت کنم و هر مشکلی به قدری اذیتم میکرد که دیگه حس زندگی کردن نداشتم..تنهایی وبا سختی و خوخوری زیاد تونستم بهترین نتیجرو بگیرم اما چند روز بعد از اینکه مشکلاتم حل شد احساس کردم انقد به خودم سخت گرفتم که بدنم داره فرومیریزه...... من خودم زودتر از هر پزشکی فهمیدم ام اس گرفتم...الانم دیگه دکتر نمیرم هیچ دارویی مصرف نمیکنم ..فقط دارم خودمو عوض میکنم..حالم خوبه.laughing3
 تشکر شده توسط : پریا حقیقت پور
خود خوری بسیار زیاد و ناراحتی درونی و خوردن غذاهای سرد
love51زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که عمری به اجبار خواهیم خفتlove51
 تشکر شده توسط : پریا حقیقت پور
یکی از دلایل بیماری من استرس فشار عصبی

دومیش به نظر من خوردن مواد نگهدار:از قبیل چیبس-پفک- تن ماهی-کنسروها- سوسیس و کالباس..............

سومیش خود خوری

چهارمیش ورزش نکردن

پنجمیش گرما و گرسنگی

من این همه مورد به سراغم بیاد حالم بد میشه واقعا بد مثل الان sadsadsadsadsadsadsadsadsadsadangry3
 تشکر شده توسط : پریا حقیقت پور
  
  •  قبلی
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12(current)
  • 13
  • 14
  • ...
  • 44
  • بعدی 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  یک تجربه شخصی از نقش تابستان در تشدید خستگی ArashFN 2 1,210 2024/10/08, 11:42 AM
آخرین ارسال: mo.gh
  تجربه ی کسی که ام اس ندارد. obria_123 5 3,385 2018/08/01, 01:34 AM
آخرین ارسال: پروانه
  بيان تجربه ها در مورد نظريه دكتر زامبوني kaj 55 44,512 2017/01/22, 06:00 PM
آخرین ارسال: Aydanima
  چرایی علم فیزیک از بیماری و روش درمان آن arhpir 9 44,648 2016/11/01, 01:24 PM
آخرین ارسال: الهه درد
  چه مدت زمانی طول کشید که از زمان تشخیص cis حمله دوم رو تجربه کنید prosperity 7 9,502 2014/11/12, 11:25 PM
آخرین ارسال: prosperity



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
15 مهمان

علت بوجود آمدن بیماری ام اس چیست