امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امیتازات : 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
افسرگي و اضطراب در ام اس
#1
غريبه در سرزميني غريب
ﹸخلق ما چگونگي احساسمان را درباره زندگي و لحظاتي را كه ميگذرانيم نشان ميدهد جملاتي مثل خوش ﹸخلقي يا بد ﹸخلقي توصيفي است از حالت روحي‌مان . اخلاق توسط نيروهاي داخلي و خارجي كه با آنها مواجه هستيم شكل مي گيرد نيروهاييكه همواره در نوسانند. اخلاق نوعي احساس انعطاف پذير است كه به ما اجازه ميدهد با تغييرات بيشمار محيط اطرافمان همساز شويم و اينكه ميدانيم اخلاقمان نيز چون محيط اطراف مان همواره در تغيير است . بخش بسيار مهم سلامت روحي و رواني توانايي مشاهده و كنترل اين نوسانات اخلاقي است. اختلالات ﹸخلقي زماني روي ميدهد كه نوسانات ﹸخلقي يا وجود نداشته باشند يا بيش از حد بروز كنند.
خيلي عادي است كه مردم دامنه اي از واكنش هاي احساسي به ام اس را داشته باشند اين متن به برخي از اختلالات ﹸخلقي كه با ام اس روي ميدهد و همچنين به رويكردهاي موجود براي اداره آنها پرداخته است.
ما ابتدا به سازگاري عادي – پاسخهاي فشار رواني حاد - و افسردگي باليني مي پردازيم.
آب و هواي توفاني
براي اغلب مردم تشخيص ام اس يك واقعه خونه خراب كن است مثل اينكه بدون اختيار به سرزميني غريب و نا‌ آشنا سقوط كرده باشيد سرزميني كه در آن احساس امنيت نميكنيد سرزميني كه زبان مردمانش را نمي‌دانيد و غذايش را دوست نداريد و راههاي اطرافتان را نمي شناسيد نميخواهيد آنجا باشيد و واقعا ميخواهيد اين سرزمين را ترك كنيد ولي نمي توانيد , آموختن چگونگي ترك اين سرزمين غريب كه ام اس نام دارد كاري مهيب و زمان بر است.
تقريبا براي همه افراد دوره دشوار سازگاري و تطبيق زندگي با ام اس حدود يك سال يا كمي بيشتر طول ميكشد چه براي شما و چه براي اطرافيان بنظر ميرسد كه زندگيتان به پايان رسيده است در حاليكه تنها اتفاقي كه افتاده است اين است كه شما ام اس داريد. در ابتدا اين وضعيت عادي است كه ام اس تمام انرژي و توجه تان را مشغول بخود كند. حوادث خونه خراب كن همواره همراه با بي ثباتي احساسات مانند گيجي, اندوه , انكار , احساس مقصر بودن , غم , عصبانيت و ترس و از اين قبيل هستند. آموختن اداره چنين وضعيتهاي احساسيي يكي از اولين چالشهاي فائق شدن بر ام اس است. كار مهم و همزمان عبارت است از كسب اطلاعات در باره ام اس و تصميم گيري در خصوص نحوه اداره نمودن ام اس است. اين سه كار لزوما همزمان با هم صورت مي گيرد. دريافت اطلاعات دقيق و خوب در مورد ام اس از ترسناكي اين بيماري ميكاهد احساس آرامش ميتواند به شما كمك كند تا انديشمندانه انتخاب كنيد كه چگونه در مورد همه اين تغييرات تصميم بگيريد.
به مرور كه نسبت به توانايتان در اداره نمودن ام اس و ادامه زندگي اطمينان بيشتري يافتيد كمتر دچار واكنشهاي احساسي نسبت به سلامتي‌تان شده و بسادگي از جاده زندگي به بيرون پرتاب نمي‌شويد.

سازگاري عادي چيست؟
سازگار شدن با چيزي , فائق آمدن بر آن چيز , نيست. هرگز دوست نداشتيد ام اس داشته باشيد ولي حالا ام اس داريد اگر دلتان ميخواهد ميتوانيد بنشينيد و گريه كنيد اما بهتر اينست كه چگونه زندگي كردن به بهترين شكل با ام اس را بياموزيد سازگاري موفق با اين دنياي جديد در گرو پيشروي در يادگيري مكالمه به زبان اين بيماري است سازگاري موفق با اين دنيا در گرو يافتن نقشه راهي است كه شما را به اطراف ببرد بدون آنكه در كوره راهها گم شويد و شايد يافتن آنچيزهاييكه دوست داريد انجام دهيد. البته هنوز نمي‌خواهيد اينجا باشيد ولي ديگر تا حد مرگ از ام اس نمي‌ترسيد هنوز از غذاي اينجا متنفريد و هنوز ميخواهيد اينجا را ترك كنيد اما اين احساسات نه تمام انرژي و وقت شما را مي‌گيرد و نه جلوي آنچه را كه ميخواهيد انجام دهيد مي‌گيرد وقتي به ام اس توجه ميكنيد كه لازمه و وقتي كه لازم نيست آنرا از ذهن حذف مي‌كنيد زيرا افكار منفي ام اس ديگر نمي‌توانند بزور وارد افكارتان شوند تعادل فكري بوجود مي‌آيد و شما شروع به برخورداري بيشتر از زندگي ميكنيد و سهم كمتري نصيب ام اس ميشود.
انتظار بر اين است كه افراد تا زمان يادگيري نحوه اداره ام اس دچار كشمكش و ستيز شوند آنچه پيش بيني ميكنيم اين است كه به مرور شدت اين كشمكش و ستيز كاهش يابد. اگر چه گاهي اوقات فرايند سازگاري بوسيله عوامل ديگر دشوار مي‌‌گردد لذا به مرور اين فرايند بهبود نمي‌يابد. تشخيص ام اس باعث پريشاني بسياري از افراد شده و باعث ايجاد اختلال و فشار روحي حاد در آنها و بيش از حد بزرگ كردن ام اس مي‌شود.
تاثير آسيب ناشي از تشخيص ام اس گاها زياد بوده كه ميتواند فرايند سازگاري را دشوار سازد.

آسيبهاي روحي رواني توسط وقايع غير قابل كنترل و تهديد كننده زندگي ايجاد مي‌شوند كه منجر به احساس شديد ترس و نااميدي ميگردند. حوادثي مثل زلزله و يا سقوط هواپيما از اين قبيلند , اما مشكلات حاد طبي بطور فزاينده اي بعنوان آسيبهاي بالقوه محركهاي تنش‌زا شناخته مي‌شوند مشكلات حاد طبي بعنوان مثال حمله هاي قلبي حقيقتا ميتوانند هم تهديد كننده زندگي و هم وحشت آفرين باشند. امكان معلوليت دائم ناشي از برخي بيماريهاي حاد بر حس تهديد زندگي و نااميدي ميافزايد. ام اس بدليل اينكه اغلب بصورت ناگهاني و چشمگيري شروع ميشود و ترس اينكه اين بيماري پيشرونده است و موجب معلوليت ميشود حقيقتا ميتواند باعث فشار روحي آسيب‌زا شود.
دلايل مختلف زيادي براي ايجاد فشار روحي آسيب‌زا وجود دارد اين دلايل هر چه باشند نتيجه حس بخطر افتادن امنيت جاني است. افراديكه دچار آسيب جسمي ميشوند كاملا آگاه ميگردند كه آنها بسيار آسيب پذيرند و دنيا تا چه حد غير قابل پيش بيني است.
بطور كلي نا اطميناني‌هاي زندگي را چون داراي "انكار حفاظتي" protective denial هستيم ميتوانيم تحمل كنيم نوعي حس كرم آفتاب (كه پوست را در مقابل تابش نور خورشيد محافظت ميكند) كه از ما در مقابل آگاهي كامل‌مان از عدم اطميناني از وقايع زندگي محافظت ميكند. انكار حفاظتي براي تداوم بقاي ما مهم است. در واقع زندگي غير قابل اداره كردن بود اگر هميشه و همواره به خطرات بيمها و مصيبتهايي كه ممكن است رخ دهند فكر ميكرديم احتمالا از ترس و اضطراب درجا خشك مي‌شديم. انكار حفاظتي نوعي سپر دفاعي است كه به ما اجازه ميدهد كه به وقوع رويدادهاي بد در دنيا اعتراف كنيم اما از آنجائيكه فكر ميكنيم اين وقايع براي ديگران اتفاق ميافتد نه براي ما باعث آرامشمان نيز ميگردد انكار حفاظتي باعث ميشود احساس امنيت كنيم و بتوانيم بطور عادي به زندگي روزمره بپردازيم.
كسانيكه دچار آسيب شده‌اند از لحاظ احساسي كاملا تحريك شده‌اند اين افراد انكار حفاظتي خود را از دست داده‌اند و ديگر احساس امنيت نمي‌كنند .آنها دچار امواج شديد ترس و اضطراب ميشوند وقتي چيزي آنها را بياد عدم امنيتشان بياندازد, براي غلبه بر سيل احساسات اضطراب آلود, آنها واقعيت ناديده گرفته آن را حذف ميكنند و ديگر حتي فكر نميكنند, چنين وضعي از شدت احساس اضطرابشان ميكاهد اما ضمنا قدرت واكنششان را نيز كم مي‌كند وقتي مردم با پس آيند آسيب روانيشان درگير ميشوند قدرت حل مسائل را نيز از دست ميدهند. در هم شكسته و در هم ريخته ميشوند و توان تعمق آنها از بين ميرود اينجاست كه يافتن رهيافتي براي برون رفت از اين درهم ريختگي مشكل ميگردد.
بعد از هر آسيبي اولين چالش احياي حس زندگي است گاهي اوقات براي بدست آوردن امنيت و دور ماندن از خطر ميتوان از آنها پرهيز نمود مثل فرار به مناطق بلند از ترس طوفان دريا يا هواپيما سوار نشدن از ترس سقوط اما برخي موقعيتهاي آسيب‌زا وجود دارند كه اجتناب پذير نيستند ام اس يكي از آن موقعيتهاست.
ام اس اغفال كننده است , نبود اطلاعات اميدوار كننده در خصوص درمان بيماري ام اس , آينده اي ترسناك و ياس آور براي بيمار ترسيم مي‌كند , آيا ام اس من بدتر ميشود؟ سوالي است كه مدام تكرار ميشود. امكان اينكه بيمار ام اسي از فكر بدتر شدن بيماريش رهايي يابد اغلب وجود ندارد چرا كه پرهيز از يادآوري چنين نااطميناني هاي شديدي بدليل وجود علائم بيماري چه ناشي از ام اس باشد و چه ناشي از علت ديگري بسيار دشوار مي‌‌باشد و ميتواند منجر به بروز اضطراب گردد. در كنار علائم بيماري و نبود اطلاعات عوامل خارجي بسيار ديگري نيز هستند كه اضطراب را تشديد ميكنند. وقتي كسي جديدا بيماريش تشخيص داده شده باشد نا خودآگانه ذهنش بسمت صندلي چرخدار و عصا ميرود كه خود اينها به اندازه كافي دلهره آورند.
اگر نتوانيد از فشارهاي روحي خلاصي يابيد پس چگونه ميتوانيد محيطي خالي از دلهره و پريشاني پيدا كنيد , پاسخ ساده اي به اين سئوال وجود ندارد. برخي وقايع از اين جهت خانمان برانداز ناميده ميشوند كه زندگي را بشدت دچار تغيير ميكنند اين وقايع مجبورمان ميكند اهداف و ارزشهاي زندگيمان را مورد ارزيابي مجدد قرار دهيم چيزهايي كه قبلا برايشان برنامه ها داشتيم. كدام سو برگزيده شود براي هريك از ما بستگي به اين د ارد كه چه پيش رو باشد , فرايند سازماندهي مجدد و باز سازي گاها آهسته و در تنهايي و بندرت آسان صورت مي‌پذيرد. تنها چند چيز وجود دارند كه ممكن است گذشتن از اين فرايند را آسانتر كنند.
دارو درماني بخصوص نوع ضد افسردگي آن كه به داروهاي SSRIها معروفند مي‌توانند به آهسته كردن غليان احساسي و نتيجتا ارتقا توان تمركز و حل مسائل كمك كند. صحبت در باره آنچه كه رخ داده است در هر گروهي ( روانشناسي – گروهاي پشتيبان – مشاوره رواني ) به مردم كمك ميكند تا دركي از آنچه رخ داده است پيدا كرده بتوانند جهت حركت خود را روشن و ره يافتهاي مقابله را تدبير كنند. همچنين ميتواند از گوشه گيري و انزوا طلبي افراد كه همراه با تشخيص آسيب بوجود ميايد جلوگيري نمايد و نهايتا باعث شود تا بخود حركتي داده , چه تنظيم برنامه ورزشي يا تنظيم برنامه براي دارو درماني و چه حضور پيدا كردن در يك گروه پشتيبان همه ميتواند منجر به بازيافتن حس كنترل گردد.
بمب باران خاموش
افسردگي مشكلات عمده اي را در مديريت بلند مدت ام اس ايجاد مي‌كند. افرادي كه داراي افسردگي دائم و عمده هستند قادر نيستند آنطور كه افراد بدون افسردگي بيماري خود را اداره ميكنند بيماريشان را اداره كنند ,ضمنا افراد افسرده با كاهش در كيفيت زندگيشان روبرو ميشوند و در حفظ شغل خود و روابطشان با ديگران بيشتر دچار مشكل هستند زيرا بيشتر با مشكلات بي‌ رمقي و ادراكي مواجه اند همچنين كمتر پيگير درمانهاي علامتي ام اس و توصيه هاي پزشكان هستند. شيوع اختلالات مربوط به افسردگي شديد در بيماران ام اس بارها بيشتر از افراد غير ام اسي است و حتي در مقايسه با ساير بيماريهاي مذمن شيوع افسردگي در بيماران ام اس بيشتر است. افسردگي در تمام مراحل بيماري ام اس بوجود ميايد و بستگي به شدت ناتواناييهاي جسمي حركتي ندارد.
"افسردگي" اسمي است كه تحت الفضي براي توصيف درجه اي از حالات احساسي بكار ميرود و لزوما همان مفهومي را كه براي يكنفر دارد براي ديگران ندارد , تفاوت زيادي بين ناراحتي زودگذر و نااميدي تا حد خودكشي وجود دارد اما از واژه "افسردگي" براي بيان هر دو استفاده ميشود. ﹸخلق افسرده ميتواند نسبتا ساده و موقتي باشد و گاها در واكنش به چيزي بوجود مي‌آيد. افسردگي باليني مجموعه اي از علائم شامل اندوه دائم , تغيير در سطح انرژي فرد ,اختلال در خوابيدن ,اختلال در اشتها و تمركز و كاهش علاقه به چيزهايي كه قبلا مورد توجه بوده اند را دارا ميباشد.

تفاوت واضح و روشني بين انواع مختلف افسردگي وجود ندارد , اگرچه بگونه‌اي در مورد آن صحبت ميكنيم كه بطور واضح و روشن اين تفاوت وجود دارد. عموما افسردگي بر اساس شدت و مدت علائم و تعداد اختلالاتي كه اين علائم را ايجاد كرده‌اند طبقه بندي ميشود. بهبود اختلال ناشي از افسردگي واكنشي است به يك شرايط خاص بعنوان مثال همراه با تشخيص بيماري پس از يك تغيير عمده در عملكرد يا تغييري در سيستم پشتيباني , علائم بيماري ميتواند شبيه اختلالات افسردگي باشند اما عموما داراي شدت ومدت كمتري هستند.
Dysthymia آشفتگي ناشي از ﹸخلق افسرده است كه شروع آرامي دارد و حداقل دو سال طول ميكشد كه عموما اختلال در خواب و اشتها و متعاقبا كاهش سطح انرژي و خودباوري و همچنين نگاه منفي تر به زندگي از علائم آن هستند. آثار نامشخص و كاهنده ام اس (براي مثال تغييرات تدريجي در نگاه بخود يا فشارهاي مربوط به روابط با ديگران) ميتواند جزئي از اين نوع دائمي اما سطح پايين افسردگي باشد. اگرچه علائم كمي ميتواند وجود داشته باشند كه شدتشان كمتر باشد اما اين علائم ميتوانند سالها بمانند و موجب ايجاد مسايل عمده‌اي گردند.
علم پزشكي بطور فزاينده‌اي آثار حالات احساسي روي بدن و ميزان سلامت جسمي را روي احساس تشخيص ميدهد . اينطور بنظر ميرسد كه همه حالات خلقي داراي يك بستر و فرايند زيست شيميايي باشند كه باعث غليان يا فروكش كردن حالات خلقي ميشوند. "اختلال افسردگي عمده" آشفتگي شديد و اغلب حاد بهم ريختگي خلقي است كه ظاهرا تحت تاثير تغييرات زيست-شيميايي در مغز ايجاد ميشوند كه همان علائمي را ظاهر ميسازد كه ساير اختلالات افسردگي ايجاد ميكنند اما اغلب بيشتر از آنها , اين علائم ضمن اينكه شديترند بطور اساسي تري زندگي روزانه را تحت تاثير قرار ميدهند. افسردگي حاد درمان نشده ميتواند ماهها طول بكشد و در 50 درصد مواقع ميتواند عود نمايد. اولين درمان براي "اختلال افسردگي عمده" دارو درماني با داروهاي ضد افسردگي است.
"اختلال افسردگي عمده" ميتواند از علائم اوليه ام اس نيز باشد و اينطور تصور ميگردد كه با حمله سيستم ايمني در مغز ايجاد شده و در افرادي كه داراي بيماري ستون فقرات هستند كمتر مشاهده ميشود. درباره افسردگي و ام اس دكتر Adam Kaplin روانپزشك محقق پزشكي در موسسه جان هاپكينگز ميگويد: " افسردگي يك حالت ذهني يا عيب و ضعف شخصيت نيست افسردگي بخشي از ام اس شماست همانطور كه ميتوانيد دچار گرفتگي عضلات , مشكلات ادراري شويد ميتوانيد دچار افسردگي نيز شويد علل زيادي براي بروز افسردگي وجود دارد اما بيماريهاي transverse myelitis و multiple sclerosis ركورد دار هستند ام اس داراي بالاترين نرخ افسردگي است زيرا اين شرايط بشكل خاصي به مغز هجوم مياورند بگونه‌اي كه افسردگي بروز مي‌كند.
"اختلال افسردگي عمده" ميتواند همزمان با dysthymia يا اختلال تنظيمي روي دهد. درمان افسردگي عمده با استفاده از دارو همواره توصيه شده و عموما موثر بوده است اما اين دارو درماني تغيير اساسي در مشكلات تطبيقي ايجاد شده بوسيله ام اس نمي‌آورد. درواقع اين دو نوع افسردگي بايد از هم تميز داده شده و يكي يكي معالجه گردند.
ساير عواملي كه ام اس ميتواند عامل تشديد يا منجر به پيچيده تر شدن افسردگي شود بعنوان مثال برخي از داروهايي كه براي كنترل بعضي علائم ام اس بكار ميرود (مثل Baclofen , Klonopin) ميتوانند حالت افسردگي بوجود آورند. داروهاي گروه اينترفرون تعديل كننده بيماري ام اس ميتوانند بيماري افسردگي را تشديد كنند اگر چه محققان اخيرا اظهار ميدارند كه بهترين شاخص افسردگي در بيماران تحت درمان با اينترفرونها تاريخچه قبلي افسردگي در آنهاست.
افسردگي ضمنا ميتواند علامتي باشد از يكي از مشكلات معمول ام اس.
بي‌رمقي , افسردگي و مشكلات ادراكي داراي هم پوشي هستند و هر كدام باعث بدتر شدن ديگري ميشود و غير ممكن است كه بتوان تشخيص داد كدام عامل ديگري است اما به هر حال هر كدام به نوبه خود از علائم ام اس هستند همين مسئله در مورد ناتواني در تمركز(تمركز معيوب) و ساير تغييرات ادراكي صادق است.
موارد زيادي از ام اس وجود دارند كه ميتوانند به بروز افسردگي كمك كرده يا خود عامل اصلي آن باشند لذا باعث حيرت است كه افسردگي يكي از كمتر شناخته و كمتر گزارش شده ترين مشكلات مربوط به ام اس است , برچسب اتهامي وجود دارد كه به افسردگي ناشي از ام اس زده ميشود به اين شكل كه برخي از بيماران , افسردگي را نه بعنوان يكي از علائم ام اس بلكه بعنوان " ضعف شخصيت " , " شكست در آرزوها" و نشانه عدم تلاش كافي ميدانند آنها اين احساسات را هرگز با پزشك خود مطرح نميكنند زيرا احساس شرمساري ميكنند.
برخي از بيماران اندوه و ناخوشنودي خود را حس ميكنند اما به اين قضيه بعنوان مشكل افسردگي قابل پيشگيري و درمان پذير نگاه نميكنند بلكه آنرا امتياز ويژه غيرقابل اجتناب و همراه بيماري حاد ميدانند آنها ممكن است در پاسخ به سئوالهاي مربوط به خلقشان با دفاع از خود بگويند : البته كه افسرده‌ام , تحت شرايط حاضر كاملا طبيعي است , آيا اگر شما دچار اين بيماري بوديد افسرده نميشديد.
بسياري اوقات بهر حال افراد ازآنجاييكه ذهنيت عيني نسبت به افسردگي ندارند آن را گزارش نمي‌كنند , آنها بطور كليشه اي فرد افسرده را آدمي اندوهگين و گريان , از جمع گريزان و احتمالا مايل به خود كشي تصور ميكنند و اين ويژه گيها را در خود نمي‌بينند , اين افراد حس اندوه خود را گزارش نميكنند و اغلب علائم فيزيكي افسردگي را ندارند. آنها تحليل رفتن و خستگي بيش از حد كج خلقي و اينكه حس ميكنند در حال رسيدن به آخر خط هستند را ابراز ميكنند. اين افراد افسردگي را انكار كرده اما حس زود رنجي و تحريك پذيري ناشي از فشار شديد , اضطراب و تعديل ناشي از ام اس را مي‌پذيرند. اين نوع اضطراب و تهي شدگي ميتواند نشانه بيماري افسردگي باشد اما اغلب همانطور كه قبلا توضيح داده شد اين حالت شناسايي نميشود زيرا فشار روحي به آرامي و به مرور زمان انباشته ميشود و خودش را نشان نمي دهد تا زمانيكه بطور خطرناكي بصورت افسردگي بروز ميكند.
ميتوانيم افسردگي را تدبير كنيم
در مواجه با همه چيزهاييكه يكنفر با بيماري حاد مجبور است با آنها مواجه شود كنار آمدن با از دست دادن روحيه بنظر كوچك و كم اهميت ميايد. تمركز روي افسردگي بنظر منحرف كننده ميرسد :
"همه ميخواهند ببينند چه احساسي نسبت به ام اس دارم. از همه ميخواهم به جاي اين به حل مشكل ام اس بپردازند" جمله فوق اظهارات يك بيمار نااميد و عصباني است ,بدون ترديد ما هم به حفظ روحيه و اميدواري و هم به تلاش براي دستيابي به درمان اين بيماري نياز داريم.
اختلالات خلقي پيچيده هستند بخصوص وقتي با بيماري سخت و پيچيده اي مثل ام اس همراه باشند اين اختلالات ضمنا ميتوانند ناشي از ساير مشكلات جسمي بجز ام اس باشند علت بروز اين اختلالات هر چه باشد نبايد آنها را ناديده گرفت و نبايد به خود تشخيصي و خوددرماني پرداخت. درمانهاي موثري وجود دارند كه حقيقتا ياري دهنده هستند. داروهاي ضد افسردگي برخي از علائم افسردگي را بهبود مي بخشند علائمي مثل اختلال در خواب يا مشكل تحريك پذيري. اين داروها واقعا به آرام كردن شما در مواجه با مشكلاتي كه خيلي بزرگ بنظر ميرسند كمك ميكند بنابر اين بروشني مي‌توانيد بيانديشيد و آنچه را كه در پيش است بخوبي بسنجيد. روان درماني يا مشاوره به شما در شناسايي اينكه چه چيزي براي شما مهم است كمك كرده و مهارتهاي روبرو شدن با مشكلات را بشما مياموزد.
توجه به سلامتي روحي نه امر كم اهميتي و نه مورد دلبخواهي است كنترل موفقيت آميز خلقتان براي كنترل موفقيت آميز ام اس تان امري ضروري است جان اشتاين بك راست گفت كه: " روحيه افسرده شما را سريعتر بسيار سريعتر از يك ميكروب ميكشد"
منبع:
InforMS+Rocky Montain MS Center Confusedource
 تشکر شده توسط : nazaninn , yaro , baran , zaynab , pariya
#2
نقل قول: افسردگي باليني مجموعه اي از علائم شامل اندوه دائم , تغيير در سطح انرژي فرد ,اختلال در خوابيدن ,اختلال در اشتها و تمركز و كاهش علاقه به چيزهايي كه قبلا مورد توجه بوده اند را دارا ميباشد.

من از خيلي پزشكا شنيدم بيشتر ادما افسرده هستند
پزشكي ميگفت اگه يه فرد تو هفته دو سه بار به خودش يكي از اين جمله ها رو بگه:
چرا؟
حوصله ندارم.
حال ندارم
خستم
ميل ندارم
جالب نيست
كي چي
نميشه
و چيزايي شبيه به اين قطعا شك نكنه كه افسردس
افسردگي فقط كز كردن يه گوشه و اشك ريختن و انزوا نيست
متاسفانه شرايط كنوني زندگي اجتماعي با اينكه داره اينهمه پيشرفت ميكه
روح آدما رو داره ازشون ميگيره
حالا فك كن يه عارضه هم داشته باشي
يه دارويي هم مصرف كني كه تشديد كنه اين حالتا رو
چه بايد كرد
نميدونم...
"چقدر ابد زمان اندکی ست برای آنکه به کفایت کنارت باشم...
#3
من اینو میدونم باید آدم خودش به خودش کمک کنه تا افسردگی اش کم شه
نازنین جون نبینما،غصه خوردی نخوردی
همه بچه های سایت غصه واسه چی آخه؟؟؟
پرواز را به خاطر بسپار پرنده رفتنی است
#4
زينب جون متاسفانه وجود داره
براي من كه تا بحال بدترين عارضه ام اس افسردگي و بي رمقي بوده
#5
مهسا جون منم ام اس دارما!!!
ولی به قول سینا اولین دارو کمک خودمون به خودمونه
پرواز را به خاطر بسپار پرنده رفتنی است
#6
راست میگین کمک خودمون به خودمونه
ولی من و شرایطم

تنهای تنهام توی یه شهریکه اولین دختر مجرد ام اسی بودم وقتی میخواستم بتافرون بزنم دستگاه نبود کسی یادم نداد تا مدتها امپول رو بیرون از یخچال تو اتاقم میذاشتم صورتم پر از جوش شده بود همه میگفتن چته و من و پنهان کاری
بعدشم بخاطر تحریم بتافرون اوونکس و باز پنهان کاری و تزریق به خودم و تنهای تنها خواهری نداشتم درد دل کنم مادری و پدری دلسوز که نمیشد بهشون حرفی بزنی ناراحت میشن
ارشد قبول شدم بخاطر فرستادن دارو و راه دور نشد برم کار نیست خیلی خیلی تلاش کردم نشد ازدواج نمیکنم بهش فکر نمیکنم چون ریسکه با اینکه کسی از بیماریم خبر نداره ولی نمیخوام ازدواج کنم رازم فاش شه و استرس بهم وارد شه که االن اونا میفهن کسی میفهمه
از دوستام فاصله گرفتم و هر کی رفت پی زندگیش
توی خونم حال هیچیو ندارم شوخم میخندم ولی ته قلبم خستم خیلی خسته
  


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اثرورزش در حفظ قابلیتهای مغز وکاهش اضطراب hamed 2 3,425 2010/03/06, 01:34 PM
آخرین ارسال: shahrzad



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان