2012/05/18, 07:48 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 2012/05/18, 07:51 PM، توسط blue sky.)
نمی دونم چرا در حین دوچرخه سواری دوچرخه به سمت ماشین ویتارای پارک شده کنار خیابون یا ب ام و ناناز تمایل پیدا میکند و منحرف میشه و باعث میشه من تعادلمو از دس بدم خیلی خوش سلیقم
اگه داداشم نباشه کل ماشینای توپ محل داغون میشن خسارات میلیاردی.
دستم قدرتش کم شده ومشکل دارد و من قسم خوردم کورتن نزنم تحمل کنم
فرقی نمی كند كه گودال كوچك آبی باشی ، یا دریای بیكران ،
زلال كه باشی ، آسمان در تو پیداست .
روز دوم – چهارشنبه 27/2/91
قرار بود ساعت 4 بیداربشیم اما بخاطر خستگی تا 5:30 خواب بودیم بعد از صرف صبحانه و جمع کردن وسایل ساعت 6:40 از محل اسکان بیرون اومدیم و بعد از کمی نرمش صبحگاهی شروع به حرکت کردیم
هوا خوب بود در مسیر و پستی و بلندی هایی داشت
حاشیه جاده مناظر متنوعی داشت از دشت های سرسبز تا تپه های خاکی رو پشت سر گذاشتیم .
از اونجایی که از قبل میدونستم تنوع زیستی در منطقه بینالود زیاد هست حواسم به حاشیه جاده زیاد بود که تونستم 4 تا سمور ببینم ولی سرعتشون زیاد بود و خیلی فرز بودن نتونستم ازش عکسی بگیرم .
هر چه به سمت نیشابور تزدیک تر می شدیم مناظر سبزتری می دیدیم .
در مسیر گروه تصویر برداری به من هاش اف (فرستنده صدا) رو وصل کردن تا حین فیلم برداری رو دوچرخه صحبت هم بکنم بعد از گرفتن فیلم ماشین گروه تصویر برداری از من فاصله گرفت و جلو تر رفت تا از بچه ها هم فیلم بگیره ، چند لحظه بعد گیره هاش اف از لباسم جدا شد و سیم اش دور رکاب پیچید ناچار شدم ایستادم . آقا رضا تو ماشین حمایتی متوجه شد ایستاد کمک کرد سیم رو باز کنم بقیه خیلی فاصله گرفته بودن سیم باز شد هاش اف رو جمع کردم گذاشتم تو کیف جلوی چرخ و با سرعت به سمت بچه ها حرکت کردم سرعتم از مرز 70 هم عبور کرد .
به ون فیلم برداری رسیدم گفتم گیره هاش اف در اومد ایستادن که برگردن گیره رو پیدا کنن که ماشین از سپاه اومد جلومون استاد و گفتن که اینجا منطقه نظامی هست نباید فیلم برداری کنید با اینکه گفتیم فقط از مسیر جاده فلیم گرفتیم ولی نیاز دیدن فیلم رو بررسی کنن .
احمد(فیلم بردار) با آقا رضا با یکی از ماشین ها برگشتن دنبال گیره ما هم موندیم تا فیلم بررسی بشه
فیلم مشکل نداشت و ما راهی شدیم تا به بچه ها رسیدیم و احمد هم رسید ولی بدون گیره .
کنار پمپ بنزین توقف کردیم به دلیل گرم شدن هوا از جلیقه های خنک شونده برای ادامه مسیر استفاده کردیم.
هر چه به نیشابور نزدیک تر میشدیم گروه های دوچرخه بیشتری میدیدم کلا نیشابور گروه های دوچرخه سوار حرفه ای زیاد داره .در بین راه یکی از همین دوچرخه سواران انفرادی رو دیدیم که شخص با تجربه ای بود که بعد از آشنایی متوجه شدیم که آقای حریرچی از دوچرخه سواران بنام نیشابور هستن .اطلاعات مفیدی از ایشون گرفتم هم اطلاعاتی درباره دوچرخه هم در مورد مناطق طبیعی و زیبای نیشابور ، با مطالعه قبلی به نظرم روستای بوژان از مناطق زیبا نیشابور است آقای حریرچی هم تایید کرد ولی منطقه معرفی کرد که به گفته ایشون 10 برابر زیبا تر از بوژان هست با رودخانه ای با عرض بیش از 50 متر که در فاصله 50 کیلو متری نیشابور واقع شده .
در پلیس راه نیشابور توقف کردیم و ثبت ساعت رو انجام دادیم بعد با راهنمای حریرچی به سمت منطقه خیام رفتیم به بلوار شمس تبریزی رسیدم که ابتدای بلوار با سردر زیبایی شروع میشد هر 2 طرف بلوار از درختای چنار پوشیده شده بود که تو اولین نگاه یاد ولیعصر تهران افتادم تو مسیر بلوار به تابلوهایی برخوردیم که نشون میداد فردا 28 ام روز ملی خیام است.
محل اسکانمون خانه معلم نیشابور بود که دیوار به دیوار آرامگاه خیام بود حدود ساعت 3 به خانه معلم رسیدیم . اتاق ها رو تحویل گرفتیم 2 اتاق یکی 6 نفره و دیگری 4 نفره ، تازه وسایل رو چیدیم که آقای مکاری اومد گفت تلویزیون داره نشونتون میده سریع روشن کردیم گشتیم ببینیم چه کانالی هست .
برنامه رو دیدیم همون گزارشی بود که واحد خبری مشهد تو انجمن گرفته بود . کمی استراحت کردیم و ناهار خوردیم البته در مورد اینکه غذاهایی که از قبل خریدم خراب شده یا نه بحث کردیم و در نهایت چند تا غذا دور ریختیم !
ناهار خوردیم و رفتیم آرامگاه خیام تازه وارد شده بودیم و در مورد مجوز فیلم برداری با مسئول آرامگاه صحبت میکردیم که بارون گرفت .شکر خدا مجوز تلفنی درست شد هوا داشت رو به تاریکی میرفت در چایخانه ای که سمت چپ باغ بود و یه حالت بازارچه داشت چایی سفارش دادیم تا بارون هم بند بیاد .
چایی رو خوردیم تصمیماتی هم راجع به ادامه سفر گرفتیم از جمله اینکه فرا رو بخاطر روز ملی خیام و استقبال مردم نیشابور بمونیم و از این فرصت برا ی تبلیغ بیشتر استفاده کنیم .
بارون بند اومد به سمت مقبره رفتیم با چند نفری در موردام اس صحبت کردیم که 2 نفر آقا هم بودن که از کانادا برای مراسم خیام اومده بودن و صحبت های خوبی انجام شد و نتایج مثبتی گرفتیم .
برگشتیم خانه معلم که استراحت کنیم و فردا پر انرژی برای بزرگداشت خیام آماده بشیم
من از اون عکستون که کلی جمعیت واستادن کنارتون خوشم آمد ایول ایول من کفشاتون را ندیده بودم اینا رو هم نارنجی مشکی خریدید خوشگل شده همه یک دست و یک رنگ
خیلی خوشگله این لباس هاتون خوشم میاد گروه بسیار خوبی شدید خیلی ها فهمیدن ام اس اونی که نشون دادن ... ام اس اینه که شما نشون دادید
مرسی مرسی مرسی بسیار خسته نباشید
Free chees is found on the mousetrap
To catch anything you want you must pay it's worth
مرسی دوتسنا ازتون خیلی ممنونم وقتی این عکسها رو میدیدم یاد خودم میفتم که چقدر این مدت تنهایی و ذجر کشیدم هیچکس نبود حتی باهاش دردل کنم
و مجبور بودم میومدم توی این سایتها و وبلاگ و...
ولی با دیدن این عکسها خیلی خوشحالم که شماها زحمت میکشید که به مردم بفهمونید ماها هم مثل شماییم ولی کو چشم بینا و گوش شنوا با اینکه اینجاییها هیچی نمیدونن و باز من تنها هستم نمثل همیشه ولی از این حرکت خیلی خوشحالم حداقل توی دل خودم
و میتونم توی دل خودم داد بزنم من خوشحالم که ام اس دارم و هیچ مشکلی ندارم اوناییکه نمیبینن یا نمیشنون مشکل خودشونه ما هیچ مشکلی نداریم
راستی با اون عکسها که با کلی جمعیت خانمها عکس انداختید فک کنم از فردا همه میفن دنبال ام اسیها و میخوان به زور زن یا شوهرشون بشنا مواظب باشید و گول کسی رو نخورید دنیا فقط ام اسیها
وای چققد آفتاب سوخته شده اید همتون بچه هاااااااااااااااااااا
فربود گزارشای تو رو که میخونم یاد خاطره ی دیدن یه سریال میوفتم که همزمان که تلویزیون داشت دوبله شده اشو پخس میکرد ،من به زبان اصلی هم میدیدمش .
من معمولا یکی دو قسمت جلوتر از قسمتای دوبله شده ، قسمتای زبان اصلیشو میدیدم و همین باعث شد اون فیلم تا همیشه توی ذهن من ته نشین بشه
حالا قصه ی گزارشای تو و علیرضاس
علیرضا چند قسمت از تو جلوتره و گزارشای تو باعث میشه خاطراتتون قشنگ توی ذهنمون ته نشین بشن