2010/05/13, 12:11 AM
منم خیلی دوست داشتم بیام کاشان،آخه تا حالا نرفتم.بهتون خوش بگذره..
پرواز را خواهم آموخت.همچون تو،همچون دیروز...
سفر كاشان
|
||||||
2010/05/13, 12:11 AM
منم خیلی دوست داشتم بیام کاشان،آخه تا حالا نرفتم.بهتون خوش بگذره..
پرواز را خواهم آموخت.همچون تو،همچون دیروز...
من از پياز بدم ميادددددددددددددددد
نه نه يعني بدم نمياد ... متنفرم
مث حس ی عشق تازه بودی
مث افسانه بی اندازه بودی ...
2010/05/14, 10:40 PM
حالا از پیاز بدت می آد نه یعنی متنفری ولی اونجا که ما اثری از پیاز و املت ندیدیم . راستی چرا بچه هایی که اومده بودن مهر بر لب و زنجیر بر دست نشسته و حرفی نمی زنند بگن از نظر اونها کاشون چجور بود .
چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم ... که دل به دست کمان ابروئیست کافر کیش
2010/05/14, 10:51 PM
جذبه به ايني كه حميد داره مي گن. گفته حرفي نزنيد هيچكس نپرسيده، هچكس هم چيزي نگفته. حالا اولتيماتم تمام شده من مهر از لبم برداشته شده زنجير از دستم هم. بنابراين سخن مي گويم. قسم مي خورم كه به جز حقيقت چيز ديگري نگويم. حقيــــــــــــــــــــــــــــــــــــقت تــــــــــــــــــــــــــــــــــــلخ نيست.
وقتی تنها شدی تنها تر از تمام غریبان روزگار
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت بر خویش تکیه کن برعرش
2010/05/14, 10:59 PM
بسیارسفر خواهد تا پخته شود خامی
من توی این سفر خیلی چیزها دستگیرم شد . مثلا اسم سینای بدبخت بد در رفته . اونجا همه عین دودکش کشتی بودن یکی با سیگار یکی با قلیون یکی یواشکی پشت ماشینها یکی در کمال اعتماد به نفس ولی بازم می گم سینای بیچاره اسمش بد در رفته بود . تصمیم گرفتم دیگه مسافرت دسته جمعی رو تنهائی با ماشین نرم مخصوصا اگه بقیه توی یه ماشین دیگه اونم از نوع ایویکو باشن . فکر می کنم از بس که دنده سه و دو پشت ماشین رفتم باید برم یه دست کامل دیسک و صفحه عوض کنم . یاد گرفتم حتما وقتی که به یه مسافرت دسته جمعی رفتم یه ته بندی بکنم و به امید املت و پیاز سفید و از اینجور چیزها نباشم . تجربیات دیگه رو هم بعدا می آم می گم چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم ... که دل به دست کمان ابروئیست کافر کیش
2010/05/15, 05:45 AM
آقایون و خانوما تعریف کنین خوش گذشت>>>
ایشالله که خوب بوده باشه... الان دیگه میتونین حرف بزنین..
T a n T a n
هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهد
سلام
بچه ها من باید راجع به بعضی ها حرف بزنم. تو این سفر واقعا به من خیلی خوش گذشت. فکر نمی کردم یه سفر یک روزه کنار کسایی که دوسشون داری انقدر لذت بخش باشه. اما واقعا عالی بود. اما می خوام راجع به چند نفر حرف بزنم. اول حمید. حمید جون من میدونم چقدر حرص و جوش خوردی تا کارها رو روال پیش بره و اونروز کلی هم خسته شدی. منم نگرانت شدم. مرسی برای همه چیز سینا: اینکه از این راه دور خودتو برسونی معنیش غیر از این نیست که برای بچه ها احترام قائلی و این جمعو دوست داری. پس من هم دوست دارم. مرتضی: وقتی تو brt خدافظی می کردم واقعا به این فکر می کردم که تو این خستگی چطوری می خوای بری آمل. مرسی که اومدی. نمی دونم چطوری باید تشکر کنم علی: علی عزیزم. چند کلامی که باهات حرف زدم فهمیدم چقدر مهربون و خوبی. صمیمی و دوست داشتنی. واقعا از ته قلبم خوشحالم باهات آشنا شدم. توهم از اهواز اومدی و مثله بقیه قدم رو چشمای ما. حامد و پریا: شما دوتا قابل وصف نیستید. نمیدونم چطوری باید ازتون تشکر کنم. حامد جان به خاطر همه چیز ممنون. پریا خانم تو این زمونه مثله شما نایابه و خیلی باید گشت تا همسر مهربون و فداکاری مثله تو پیدا کرد. می دونم حامد بهت افتخار می کنه و قدرتو میدونه دوستای خوبم قدر باهم بودن رو بدونیم و به این توجه کنیم که زندگی همین لحظات ناب کنار هم بودنه. من واقعا همتون رو دوست دارم و براتون ارزش قائلم. هميشه مردم لباس هاي كهنه و پوسيده اشون رو دور مي ندازن دارم به اين فكر مي كنم كه چرا بعضي ها افكار كهنه و پوسيدشون رو هيچ وقت دور نمي ندازن
2010/05/15, 09:13 AM
جدا خوش به حالتون.خيلي دوست داشتم بيام اما نميشد:38::38::38: بالاخره با هر مصيبتي بود اسباب كشي كرديم.دارم از خستگي هلاك ميشم.جدا دلم ميسوزه كه نشد باهاتون بيام
در میان من و تو فاصله هاست
میتوانی تو به لبخندی این فاصله را برداری....... (2010/05/14, 10:59 PM)mojtaba2iran نوشته است: بسیارسفر خواهد تا پخته شود خامی آقا مجتبي، خيلي محبت كرديد كه اين همه راهو تا كاشان اومديد.. منم از همه كسايي كه اومدن (از جمله خودم)، خيلي ممنونم. اميدوارم اين سفر، سرآغاز مسافرت هاي خوب آينده باشه
2010/05/15, 09:20 AM
بازم بگيد ديگه !!!بازم بگيد
شماها كه خسيس نبوديد ..... تو اون ديدار 9 ارديبهشت كلي حرف مي زديد . حالا چرا اينجوري شديد؟ نكنه چيز خورتون كردن؟ بگيد چيكار كرديد خب !!!!!!!!!1 چه جوري بود اونجا ؟ آخه من كاشان نرفتم. 2 ساله مي خوام برم اما همپا نداشتم... حالاهم كه شما مي خواستيد بريد من امتحان داشتم. مگه چي ميشه برام تعريف كنيد اونجا چه جوري بود
اگر همه انسانها کارکرد مغزشان یک میلینیوم شکمشان میبود دنیا تعریف دیگری میداشت.
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: |
23 مهمان |