2012/03/01, 09:34 AM
جمعه در گیشا کنیم ما عشق و حال
با تمام ام اسی های با حال
جمع مان جمع است و حالی می بریم
می خوریم و میزنیم و می بریم
از تمام کشورم جمع اند همه
(هر چه گویم از سره شوق بازم کمه )
مهدی مرجانی،زنیت،شیما،ساینا
حاج حمید و آرزو،شیطون بلا
(فربودو حامد حسین و فرناز
سایناو مرمر سما خواهره ناز)
گر که نام همگی در شعر نبود
از برای مشکل قافیه بود
بگذریم،گر حاج حمید رخصت دهد
بر من عاشق پیر فرصت دهد
خواستم تا من بخواهم از شما
با نوا و التماس و با دعا
دوستان،جز شما من کس ندارم
همدم و همراه و یاور من ندارم
پس برای دادن یاری به من
هم برای داشتن یک هم سخن
دوستان هرگز مرا از خود مرانید
( از این قلبه پر ز غم چیزی ندانید )اذن دهید تا ما کنیم با هم سخن
( شاید از این حا ل و روز ...زجره بدن )
عاشقم تا من ببینم رویتان
دیدن آن روی چون گل گونتان
پس بیایید تا شویم غمخوار هم
در روز آدینه شویم دلدار هم
من ندانم جمعتان لوتی بود!
یا که از لطف و صفا خالی بود!
حتم دارم ام اس و داریم همه
( من چه گویم شکایت هم کمه)
گر تو داری ام اس و با ما بیا
( تنها موندن میکنه روزت سیاه )
این همه دوست و رفیق در سایته ما
این همه فرشته در دنیای ما
من که گویم ام اسیها عاشقند
عاشقه عشق و صفا و صادقند
من که گویم غم تو دل موج میزنه
خاطرات سخته ام اس تو چشاش اوج میزنه
ام اسیها خاطراتی مبهمند
فرشته های رو زمینند و کمند
تو قراره این همه دوستانه خوب
اسمه یکی ثریا و اسمه دخترش گیلانه بود
شعری ساخت از روی احساس و بگفت
مینویسم شعری و قافیه هارو میکنم جفت
گفت از قراره روزه جمعه ...عشق و حال
گفت از تنهایی و بی کسی و قراره سال
سما از راه رسید شعرش و دستکاری کرد
فکره همکاری با ثریا .... داداش رو یاری کرد
در نوشتن و جوابه شعره اون همکاری کرد
در آخر هم ازش معذرت خواهی کرد
محصول مشترک علیرضا و سما بود.
دوستان دیروز من یه شعری گفتم که سما خواهر گلم زحمت کشید یه تغییرات در جهت مثبت بهش داد که حیفم اومد نخونیدش.
با تمام ام اسی های با حال
جمع مان جمع است و حالی می بریم
می خوریم و میزنیم و می بریم
از تمام کشورم جمع اند همه
(هر چه گویم از سره شوق بازم کمه )
مهدی مرجانی،زنیت،شیما،ساینا
حاج حمید و آرزو،شیطون بلا
(فربودو حامد حسین و فرناز
سایناو مرمر سما خواهره ناز)
گر که نام همگی در شعر نبود
از برای مشکل قافیه بود
بگذریم،گر حاج حمید رخصت دهد
بر من عاشق پیر فرصت دهد
خواستم تا من بخواهم از شما
با نوا و التماس و با دعا
دوستان،جز شما من کس ندارم
همدم و همراه و یاور من ندارم
پس برای دادن یاری به من
هم برای داشتن یک هم سخن
دوستان هرگز مرا از خود مرانید
( از این قلبه پر ز غم چیزی ندانید )اذن دهید تا ما کنیم با هم سخن
( شاید از این حا ل و روز ...زجره بدن )
عاشقم تا من ببینم رویتان
دیدن آن روی چون گل گونتان
پس بیایید تا شویم غمخوار هم
در روز آدینه شویم دلدار هم
من ندانم جمعتان لوتی بود!
یا که از لطف و صفا خالی بود!
حتم دارم ام اس و داریم همه
( من چه گویم شکایت هم کمه)
گر تو داری ام اس و با ما بیا
( تنها موندن میکنه روزت سیاه )
این همه دوست و رفیق در سایته ما
این همه فرشته در دنیای ما
من که گویم ام اسیها عاشقند
عاشقه عشق و صفا و صادقند
من که گویم غم تو دل موج میزنه
خاطرات سخته ام اس تو چشاش اوج میزنه
ام اسیها خاطراتی مبهمند
فرشته های رو زمینند و کمند
تو قراره این همه دوستانه خوب
اسمه یکی ثریا و اسمه دخترش گیلانه بود
شعری ساخت از روی احساس و بگفت
مینویسم شعری و قافیه هارو میکنم جفت
گفت از قراره روزه جمعه ...عشق و حال
گفت از تنهایی و بی کسی و قراره سال
سما از راه رسید شعرش و دستکاری کرد
فکره همکاری با ثریا .... داداش رو یاری کرد
در نوشتن و جوابه شعره اون همکاری کرد
در آخر هم ازش معذرت خواهی کرد
محصول مشترک علیرضا و سما بود.
دوستان دیروز من یه شعری گفتم که سما خواهر گلم زحمت کشید یه تغییرات در جهت مثبت بهش داد که حیفم اومد نخونیدش.
مائیم و نوای بی نوایی، بسم الله اگر حریف مایی؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!