ارسالها: 272
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Apr 2011
تشکر های اهدا شده: 2988
تشکر های دریافت شده :1696 بار در 436 پست
سال تشخيص بيماري : تیر 89
دكتر معالج : -----------
داروي مورد استفاده : سینووکس
محل سکونت :
(2011/11/04, 09:32 AM)aalieh نوشته است: اول که فهمیدم ام اس دارم خیلی داغون شدم کاملا تعطیل شدم از نظر روحیه هرکی منو میدید میفهمید از افسردگی دارم میمیرم. داشتم بهتر میشدم که دکتر گفت تزریق یکروز درمیون و ... اینم خیلی روم تاثیر گذاشت ولی بالاخره به اینم عادت کردم حتی به درد و تبش.به روی خودم نمی آوردم یعنی که مامان اینا کمتر نگران باشن. تا دیشب...
دیروز خیلی دلم گرفته بود یاد تموم نداشته هام افتاده بودم مخصوصا اونایی که داشتم ولی الان از دست دادمشون. خیلی سعی کردم تقصیر ام اس نندازمشون. (ولی هست) فقط گریه میکردم البته یواشکی تا وقت تزریق. وقتی تموم شد دیدم همه دارو زیر پوستم جمع شده اومده بالا خیلیم درد و سوزش داشت خیلی ترسیدم تا حالا اینطوری نشده بود! خلاصه سکته کردما.نیم ساعتی تو گریه صبرکردم ولی بهتر نشد و کبودم شد.نمیدونستم که بایدچیکار کنم !دیگه تا همین امروز صبح اذیتم کرده. بدیشم اینه که به هیچکی نمیتونم بگم و اینکه نمیدونم دلیلش چیه یا ....
خلاصه به غیراز درد و تزریق و ضعف ام اس تنهاییه بیشتر اذیت میکنه
عزیزم ولی من بیشتر نگران تزریقتم. الان خوبی؟ به پرستار یا دکترت گفتی؟
با درد بساز چون دواي تو منم، در كس منگر كه آشناي تو منم
ارسالها: 55
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2011
تشکر های اهدا شده: 1277
تشکر های دریافت شده :1326 بار در 412 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : دکتر امیررضا عظیمی
داروي مورد استفاده : زیتاکس - آریوژن فارمد
محل سکونت : تهران
هنوزم یکم متورم و خیلی کبود و دردناکه ولی بهتره ممنون.
ولی به جاش 1 تجربه ناب پیدا کردم
البته انشالله هیچکی مثل این تجربه رو پیدا نکنه
ارسالها: 1,146
موضوعها: 32
تاریخ عضویت: Aug 2009
تشکر های اهدا شده: 167
تشکر های دریافت شده :2748 بار در 1040 پست
سال تشخيص بيماري : ماه رمضان 1386
دكتر معالج : .....
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : یه جایی
میفهممت
میدونی ام اس روی حوصله من تاثیر گذاشته و باید در دلم رو بگم
باز جحرفهای تکرای باز عصبی شدن من باز حرف حرف حرف بی نتیجه بودن باز بحثهای بیخودی باز تو فکر فرو رفتن باز سردرد باز اینکه چه کنم چه غلطی کنم بابا بیخیال نمخیوام اصلا دوست دارم تو خونه بمونم میخوام با هیشکی نباشم میخوام تنها باشم میخوام سرکار نرم صد سال سیاه میخوام درس نخونم صد سال سیاه میخوام مردم هر چی دوست دارن بگن دست از سرم بردار مامان تو رو خدا ولم کن نمیخوام درس بخونم تو رو خدا اینطوری نگو که بعدا خودم بد میبینم بعدا یه ضربه میخوری که پشیمون میشی وقتی میبینی من تحملشو ندارم از کوره در میرم نمیتونم درس بخونم بذار به حال خودم باشم بابا نمیخوام من از اینطور بودن راضیم از اینکه تو خونه باشم از اینکه تنها باشم از اینکه همینطوری یکنواخت باشم عادت کردم برم کدوم گوری دنبال کار چه چیزی که من علاقه داشتم حوصله ندارم بذار راحت باشم
هر بار امتحان دادم نشد نشد میخواستم برم نذاشتین یا نشد هر چی گفتم بیخیال خواستکم برم سرکار ولی نیست برا رشتم شماها نذاشتین نه این حقوقش کمه نه به شخصیت تو نمیخوره نه شهرش دوره نه منشی گریه نه اینطوریه نه اونطوریه خب چیکار کنم بیا این من این شماها چیکار کنم به چه سازی برقصم بگو تا من قر بدم بابا بخدا خسته شدم ولم کن بذار به حال خودم باشم تا بمیرم
حوصله ندارم
میخوام اویرزون باشم ولی در ارامش
ارسالها: 90
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Oct 2011
تشکر های اهدا شده: 3029
تشکر های دریافت شده :5682 بار در 1971 پست
سال تشخيص بيماري : 1386
دكتر معالج : دکتر مسعود اعتمادی فر
داروي مورد استفاده : بتافرون - Bayer Ag
محل سکونت : اراک
(2011/11/05, 11:44 PM)yas نوشته است: میفهممت
میدونی ام اس روی حوصله من تاثیر گذاشته و باید در دلم رو بگم
باز جحرفهای تکرای باز عصبی شدن من باز حرف حرف حرف بی نتیجه بودن باز بحثهای بیخودی باز تو فکر فرو رفتن باز سردرد باز اینکه چه کنم چه غلطی کنم بابا بیخیال نمخیوام اصلا دوست دارم تو خونه بمونم میخوام با هیشکی نباشم میخوام تنها باشم میخوام سرکار نرم صد سال سیاه میخوام درس نخونم صد سال سیاه میخوام مردم هر چی دوست دارن بگن دست از سرم بردار مامان تو رو خدا ولم کن نمیخوام درس بخونم تو رو خدا اینطوری نگو که بعدا خودم بد میبینم بعدا یه ضربه میخوری که پشیمون میشی وقتی میبینی من تحملشو ندارم از کوره در میرم نمیتونم درس بخونم بذار به حال خودم باشم بابا نمیخوام من از اینطور بودن راضیم از اینکه تو خونه باشم از اینکه تنها باشم از اینکه همینطوری یکنواخت باشم عادت کردم برم کدوم گوری دنبال کار چه چیزی که من علاقه داشتم حوصله ندارم بذار راحت باشم
هر بار امتحان دادم نشد نشد میخواستم برم نذاشتین یا نشد هر چی گفتم بیخیال خواستکم برم سرکار ولی نیست برا رشتم شماها نذاشتین نه این حقوقش کمه نه به شخصیت تو نمیخوره نه شهرش دوره نه منشی گریه نه اینطوریه نه اونطوریه خب چیکار کنم بیا این من این شماها چیکار کنم به چه سازی برقصم بگو تا من قر بدم بابا بخدا خسته شدم ولم کن بذار به حال خودم باشم تا بمیرم
حوصله ندارم میخوام اویرزون باشم ولی در ارامش
سلام ، اشکم رو درآوردی . چرا اینقدر ناامیدی ؟ شوخی میکنی دیگه نه ؟
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
ارسالها: 44
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 547
تشکر های دریافت شده :156 بار در 55 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : دکتر عبدالرضا ناصر مقدسی
داروي مورد استفاده : سینومر - سیناژن
محل سکونت : تهران
چند روز پیش شیر دستشویی خونمون خراب شد.به خانموم گفتم برو کنار الان درستش می کنم ،آخه من یه کمی از این کارا خوشم میومد.رفتم جلو پیچگوشتی رو ورداشتم هر چی زور زدم نتونستم وازش کنم .زنگ زدم داداشم اومد یه زور کوچولو زد پیچ باز شد .بعدشم گفت داداش جون تورو خدا اگه کاری داشتی حتما بهم بگو.
حالم از خودم بهم خورد .حالم از این مریضی بهم می خوره .منی که توکل خانواده هر کسی کاری داشت منو صدا میزد الان نمی تونم یه پیچ واز کنم .حالم از خودم بهم می خوره
بارالها ،درشب فقرم بسوزان
ولی محتاج نامردان مگردان
ارسالها: 1,146
موضوعها: 32
تاریخ عضویت: Aug 2009
تشکر های اهدا شده: 167
تشکر های دریافت شده :2748 بار در 1040 پست
سال تشخيص بيماري : ماه رمضان 1386
دكتر معالج : .....
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : یه جایی
2011/11/06, 11:24 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/11/06, 11:33 AM، توسط yas.)
نه شوخی نمیکنم جدی گفتم هنوزم توی خماریش موندم اقا بابک چه شوخی دارم
اشکت رو برا چی در اوردم ؟
اصلا ناامید نیستم این یه حقیقته و هر بار عصبانی میشم این حرفهای تکراری و بحثها شروع میشه و خیلی جدی گفتم
هنگ کردم واقعا حسابی خدا چه کنم چیکار کنم ؟ منی که همه کار کردم خودت شاهدی چیکارکنم
اینقد این مدت فکر کردم که چند روزی منیکه سردرد نداشتم و سابقهنداشتم سرم درد گرفته سمت چپم و انگار میخواد یکی از رگهای سرم بپوکه و هنوزم مثل خر تو گل موندم ایکاش مونده بودم فرو رفتم
ارسالها: 66
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 853
تشکر های دریافت شده :793 بار در 425 پست
سال تشخيص بيماري : 85
دكتر معالج : دكترقرباني- دكترعظيمي
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
چه کسی میگوید که گرانی شده است؟
دوره ی ارزانیست!!
دل ربودن ارزان، دل شکستن ارزان!
دشمنی ها ارزان،چه شرافت ارزان! و دروغ از همه چیز ارزانتر!!
قیمت عشق چقدر کم شده است؛کمتر از آب روان و چه تخفیف بزرگی خورده است ، قیمت یک انسان..!!!
ارسالها: 272
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Apr 2011
تشکر های اهدا شده: 2988
تشکر های دریافت شده :1696 بار در 436 پست
سال تشخيص بيماري : تیر 89
دكتر معالج : -----------
داروي مورد استفاده : سینووکس
محل سکونت :
(2011/11/05, 10:49 PM)aalieh نوشته است: هنوزم یکم متورم و خیلی کبود و دردناکه ولی بهتره ممنون.
ولی به جاش 1 تجربه ناب پیدا کردم
البته انشالله هیچکی مثل این تجربه رو پیدا نکنه
ان شاءالله بهتر بشی. منم امروز موقع آمپول زدن گند ردم. وقتی تزریق تموم شد دیدم یک سوم محلول رو نکشیدم تو سرنگ و مونده تو ویال
نمی دونم چرا درست ندیدم
به کسی نگفتم تا دعوام نکنن اگر مامانم بفهمه دیگه نمی زاره خودم بزنم میگه برم درمونگاه منم که بدم میاد برم.
با درد بساز چون دواي تو منم، در كس منگر كه آشناي تو منم
ارسالها: 1,146
موضوعها: 32
تاریخ عضویت: Aug 2009
تشکر های اهدا شده: 167
تشکر های دریافت شده :2748 بار در 1040 پست
سال تشخيص بيماري : ماه رمضان 1386
دكتر معالج : .....
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : یه جایی
:ستاره جون بدبختی اینکه خانوادم مخالفن و من عضو هیچ جایی نیستم حتی کارتی ندارم که بخوام معرفی بشم من یه ام اسی هستم و هیشکی از بیماریم خبر نداره و تنهای تنهام و تنهایی دارم این همه چیزو توی دلم و مغزم میکشم خیلی دوست دارم با ام اسیها در ارتباط باشم ولی .............
دوست دارم با ادمای جدید و همدرد اشنا بشم ایکاش اجازه دختر دست پدر نبود اونوقت میشد خودت تصمیم بگیری البته منم خودم حساس هستم کسی نفهمه ام اس دارم ولی خب یه شهر دیگه یه جایه دیگه که اشکال نداره
ارسالها: 66
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 853
تشکر های دریافت شده :793 بار در 425 پست
سال تشخيص بيماري : 85
دكتر معالج : دكترقرباني- دكترعظيمي
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
2011/11/06, 10:55 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/11/06, 10:56 PM، توسط setare.)
چه کسی میگوید که گرانی شده است؟
دوره ی ارزانیست!!
دل ربودن ارزان، دل شکستن ارزان!
دشمنی ها ارزان،چه شرافت ارزان! و دروغ از همه چیز ارزانتر!!
قیمت عشق چقدر کم شده است؛کمتر از آب روان و چه تخفیف بزرگی خورده است ، قیمت یک انسان..!!!