خوب این اولین ترمیه که پایان نامه دارم (البته اینبار به عنوان استاد راهنما)، با 5 دانشجو...
عناوین پایان نامه ها انتخاب وپروپزال ها تائید شده بود که...
یک روز نمی دونم چی شد، چرا وچه جوری،
احساس کردم فرصتی در اختیار دارم که باید ازش استفاده کنم، یه جور وظیفه، نمی دونم...
راستش وقتی بچه ها (منظورم تک تک شماهایین) رو می بینم که چه جوری برای برنامه های مختلف، برای خودمون، برای ام اس سنترمون، برای... تلاش می کنید، خجالت می کشم که فقط تماشاگر باشم.
برای همین یه روز از یکی از بچه هام (یکی از دانشجوهام، همین مجید رئیس میرزایی) بی مقدمه پرسیدم در مورد ام اس چی می دونی؟
جوابش جالب بود، گفت دو نفر رو می شناسم که ام اس دارن، اولی مُرد، دومی هم زمین گیره...
وقتی بهش گفتم که من 8 ساله ام اس دارم، حدود 10 دقیقه فقط نگام می کرد... باورش نمی شد، و من همین رو می خواستم...
بهش یه پیشنهاد دادم... اینکه پایان نامه ش رو برای ما، برای ام اس سنترمون کار کنه... طراحی یه جایی که مال ماست، مال خود خودمون... جایی که ام اس سنتر دیگه واقعی بشه... البته حرفامون خیلی بیشتر وبهتر وهدف دارتر بود...
براتون میگم
این فعلاً برای شروع...

عنوان پروژه: از هیچ تا همیشه: کانون گردهمایی مبتلایان به ام اس
رشته تحصیلی: معماری
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان
نام و نام خانوادگی دانشجو: مجید رئیس میرزایی
استاد راهنما ی پروژه: متین باستان فرد

(2013/06/02, 11:22 PM)anaram نوشته است: واو
متین تو استاد معماری ای>؟
چرا من اینو نمیدونستم ؟
این فوق العاده اس
واقعا راستشو بخوای بعنوان یه استاد این مملکت جسارت بزرگی به خرج داده ای با این پیشنهادت
مثن فک میکنم من اگر جای تو بودم هیچ وقت همچین پیشنهادی رو به دانشجوم نمیدادم
نمیدونم چرا ولی شاید خودم این طرح رو پیش میبردم ولی انگار که جسارتشو ندارم که مکس دیگه رو تشویق به این کار کنم
بهرحال
عاشقتم

مرسی مرسی مرسی آنی عزیزم...
از این همه انرژی مثبت که با حرفات بهم دادی ممنون
دعا وآرزو کنید که به نتیجه خوبی برسه...
خیلی برام مهمه

مهدی جان به کمک و راهنماییات نیاز داریم ...