وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس
اینگونه بـاورهای قـدیمی را از نـو بسازیم - نسخه قابل چاپ

+- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir)
+-- انجمن: روانشناسي (https://mscenter.ir/Forum-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%8A)
+--- انجمن: مطالب جالب روانشناسی (https://mscenter.ir/Forum-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C)
+---- انجمن: سلامت روان (https://mscenter.ir/Forum-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86)
+---- موضوع: اینگونه بـاورهای قـدیمی را از نـو بسازیم (/Thread-%D8%A7%DB%8C%D9%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A8%D9%80%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D9%80%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D9%80%D9%88-%D8%A8%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D9%85)



اینگونه بـاورهای قـدیمی را از نـو بسازیم - # پریسا # - 2012/06/11


اجازه بدهید در این مقاله به همدیگر قولی بدهیم. واژه‌هایی كه تا‌كنون در ذهن ما ریخته شده است را بازآفرینی كنیم. این واژه‌ها را بشكنیم و برای خودمان ساده كنیم، زیرا یكی از ویژگی‌های انسان‌های برنده و موفق، «ذهن باز» است. آدمی كه می‌خواهد موفق بشود و همیشه برنده باشد، ذهنش باید باز باشد. ذهن باز یعنی این‌كه هر چیزی كه تا به حال در ذهن شما ریخته شده است، قرار نیست تا ابد به همین شكل باقی بماند. بعضی وقت‌ها تعریف بعضی از این واژه‌ها جلوی حركت و پیشرفت ما را می‌گیرد. زیرا در ذهن‌مان را بسته‌ایم و قفل كرده‌ایم. نیز چنین است. افراد موفق از نظر بنده كسانی هستند كه در حوزه كاری خودشان جزو 10درصد اول قرار می‌گیرند؛ در هر كار‌ و فعالیتی كه فكرش را بكنید.


تكراری نباشید


خلاقیت همیشه انجام یك كار و روش كاملا جدید و نو نیست! برخی كارشناسان معتقدند، خلاقیت یعنی كاری را كه دیگران انجام داده‌اند به روشی دیگر یا به شكل بهتری انجام بدهیم. اما دقت كنید قرار نیست دقیقا كاری را كه دیگران انجام داده‌اند شما نیز انجام بدهید.

كوروش بزرگ می‌گوید: اگر همان كاری را انجام دهید كه همیشه انجام می‌دادید، همان نتیجه‌ای را می‌گیرید كه همیشه می‌گرفتید. پس باید روش‌های جدید برای انجام كارها پیدا كرد و به سبكی نوین و با رفع اشكالات روش‌های قبلی، آن‌ها را انجام داد. این یعنی خلاقیت.

بسیاری از اختراعات، تكنولوژی‌های پیشرفته و وقایع مثبتی كه تا به امروز اتفاق افتاده است، حاصل همین تفكر است. یعنی كاری را كه كسی انجام داده، یك شخص دیگر سعی كرده است آن را بهتر انجام دهد. روزی انسان آرزوی پرواز داشت. در اوایل كار، پرواز كردن انسان تقریبا امری محال بود اما یك نفر سعی كرد با ساختن بال به آرزوی محال انسان رنگ واقعیت بزند. دیگری این بال را مقداری تغییر داد تا بتواند پرواز كند و داوینچی این بال را جور دیگری ساخت. این روند ادامه داشت تا نوبت به برادران رایت رسید كه باعث شدند انسان بتواند به آرزوی محال خود برسد. بعدها هم انسان‌های دیگر همان تجربه را به‌نحوی دیگر تكرار كردند و رسید به امروز كه دیگر آسمان‌ها در تسخیر انسان قرار دارد.


تقلید همیشه بد نیست

پس به‌نظر می‌رسد خلاقیت صرفا این نیست كه كاری كنیم كه تا به حال هیچ كسی چنین كاری نكرده است. ‌خیر چنین نیست. روزی از ناپلئون پرسیدند: «آیا شما به شانس اعتقاد دارید؟» ناپلئون در جواب گفت: «بله به بدشانسی اعتقاد دارم و همیشه فكر می‌كنم بدشانس‌ترین آدم روی كره زمین هستم. بنابراین براساس همین بدشانسی‌ها برنامه‌ریزی می‌كنم و اهدافم را تعیین می‌كنم.»

پس همان كاری را كه دیگران انجام می‌دهند، انجام دهید. ممكن است در اینجا واژه‌ای به نام «تقلید» در ذهن شما تداعی شود. بهتر است معنی این واژه را بشكنید. من بشخصه معتقدم افرادی كه ضریب هوشی‌شان (IQ) بالاتر از 70 هست، اصلا نمی‌توانند تقلید كنند. چون جایی كه عقل دخیل باشد تقلید چندان معنا ندارد اما نكته اینجاست كه اگر تقلید خوب بود، آن را انجام دهیم و اگر بد بود نباید انجام دهیم؛ به این كار «الگو برداری» می‌گویند و آن هم الگوبرداری آگاهانه. این كار اسمش تقلید نیست. معانی را به غلط در ذهن ما جای داده‌اند، تقلید حیوانی خیر، اما تقلید انسانی آری.


تقلید خوب، از نوآوری بهتر است

امروزه در علم نوین ماركتینگ (بازاریابی) هم بسیاری از علمای این علم معتقدند، برای این‌كه بتوان یك محصول جدیدی را وارد بازار كرد یا خدمات جدیدی را ارائه كرد، 2 راه وجود دارد یا باید ایده كاملا جدیدی داشته باشید یا این‌كه بنچ ‌ماركینگ (benchmarking) كنید. بنچ ماركینگ در علم بازاریابی همان تقلید یا به قولی الگوبرداری آگاهانه است. پس الگو برداری هیچ‌اشكالی ندارد. یادمان باشد كه یك تقلید صد‌درصد خوب، خیلی بهتر از انجام‌دادن یك كار ابتكاری و كاملا نوآورانه ناقص و ابتر است. بسیاری از مردم در جامعه ما و حتی در جوامع دیگر تصور می‌كنند كه موفقیت، شانسی یا اتفاقی است ولی در واقع این چنین نیست، موفقیت نه شانسی است و نه اتفاقی. موفقیت ناشی از یك تلاش آگاهانه، هوشمندانه و مجدانه است.


از خودتان شروع کنید

و اما نكته دیگر این‌كه همه ما برای اینكه بتوانیم دنیای بیرون را تغییر بدهیم، درآمد بیشتری كسب كنیم، رفاه بیشتری به‌دست بیاوریم، احترام دیگران را نسبت به‌خودمان بیشتر كنیم، برای این‌كه عزت نفس خودمان را افزایش دهیم و برای این‌كه احساس مفید بودن و مهم‌بودن داشته باشیم، لازم است كه اول دنیای درون‌مان را تغییر بدهیم. تا نتوانیم دنیای درون خود را تغییر دهیم بدون شك نمی‌توانیم هیچ تاثیری بر دنیای بیرونی خود داشته باشیم.

تغییر‌دادن دنیای درون یعنی همان تغییر دادن نگرش. اینشتین می‌گوید: اگر می‌خواهی در زندگیت تغییراتی را ایجاد كنی، ابتدا رفتارت را تغییر بده و اگر می‌خواهی تغییرات، كوانتومی باشد حتما نگرشت را تغییر بده.

حضرت علی (ع) نیز می‌فرمایند: «مراقب افكارت باش كه گفتارت می‌شود، مراقب گفتارت باش كه رفتارت می‌شود، مراقب رفتارت باش كه عادتت می‌شود، مراقب عادتت باش كه شخصیتت می‌شود و مراقب شخصیتت باش كه سرنوشتت می‌شود.» پس همه چیز اول از نگرش (افكار) شروع می‌شود. نگرش‌تان را به زندگی تغییر دهید، اگر می‌خواهید زندگی خوبی داشته باشید.

روی سكوی پرتاب

بنابراین برای موفقیت، مهم‌ترین نكته این است كه شما برای پرتاب خودتان، برای پرتاب استعدادها و توانایی‌های‌تان، نیرو و قدرتی اولیه داشته باشید، كه به آن نیروی پرتاب می‌گوییم اما این نیروی پرتاب چیست؟ برای این‌كه بتوانید نیروی پرتاب را به دست آورید، باید از محیط آسایش آرامش و به عبارتی از محیط امن خود فاصله بگیرید و دستی‌دستی و از روی قصد خودمان را در محیط سختی و زحمت قرار دهید. بله دقیقا همین است. برای این‌كه موفق شوید و نیروی پرتاب استعدادها و توانایی‌های‌تان را به دست آورید، باید حركت و تلاش كنید، سختی بكشید و دست از تنبلی و تن پروری بردارید. واژه «نمی شود» را از دایره لغات خود حذف كنید. واژه «نمی‌توان» را نیز حذف كنید و به جای آن‌ها مرتب از «می‌شود» و «می‌توان» استفاده كنید. بله شما باید اول پرتاب شوید!

درست به هدف بزنید

برای این‌كه مشخص شود موفقیت چیست برای‌تان یك مثال ملموس می‌زنم. امروزه در صنعت هوایی و دفاعی، موشك‌هایی تولید شده‌اند كه با كمترین درصد خطا می‌توانند به هدف خود اصابت كنند. این موشك‌ها، موشك‌های از دور هدایت‌شونده هستند كه می‌توانند برای مثال یك هواپیما یا یك تانك و حتی یك شناور در حال حركت را مورد هدف قرار دهند. این موشك‌ها در هوا قابلیت كنترل دارند تا دقیقا به هدف مورد نظر اصابت كنند اما این موشك‌ها برای این‌كه در آسمان هدایت شوند و به هدف بخورند باید قبلش نیرویی وجود داشته باشد تا آن‌ها را هدایت كند. در واقع آن‌ها اول باید پرتاب شوند سپس هدایت ‌شوند و به هدف بخورند. موفقیت هم همین است، تا ما پرتاب نشویم، نه هدایت می‌شویم و نه به هدف می‌رسیم!


سختی و آرامش كنار هم


محیط امن، آرامش و آسایش ما همین زندگی امروز ماست. مجموعه‌ای از تمام عادت‌ها، مجموعه‌ای از تمام روش‌های زندگی ما، مجموعه‌ای از شیوه‌هایی كه زندگی می‌كنیم، شیوه‌ای كه به خانه می‌رویم، شیوه‌ای كه از خواب بلند می‌شویم محیط امن، آسایش و راحتی ما را تشكیل می‌دهند اما محیط سختی و محیط زحمت ما كجاست؟

تغییر می‌شود محیط سختی، رفتن به سمت موفقیت می‌شود محیط سختی، خواستن چیزهای بیشتر می‌شود محیط سختی، استفاده از توانمندی‌ها و استعدادها می‌شود محیط سختی. گاندی، رهبر جنبش مبارزات بدون خشونت می‌گوید: «درد من تنهایی نیست بلكه مرگ ملتی است كه گدایی را قناعت، بی‌عرضگی را صبر و با تبسمی بر لب این حماقت را حكمت خداوند می‌داند.»


مشتاق نفس كشیدن باشید


در اینجا بهتر است برای‌تان حكایتی را تعریف كنم؛ روزی جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست؟ سقراط به او گفت: «فردا به كنار نهر آب بیا تا راز موفقیت را به تو بگویم.» صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به كنار رود رفت. سقراط از او خواست كه دنبالش به راه بیفتد. جوان با او به راه افتاد. به بر رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانه آن‌ها رسید. ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر‌ آب فرو برد. جوان نومیدانه تلاش كرد خود را رها كند اما سقراط آنقدر قوی بود كه او را نگه دارد. مرد جوان آنقدر زیر آب ماند كه رنگش به كبودی گرایید و بالاخره توانست خود را نجات دهد. همین كه روی آب آمد، نخستین كاری كه كرد آن بود كه نفسی بس عمیق كشید و هوا را به اعماق ریه‌اش فرو فرستاد. سقراط از او پرسید «زیر آب ‌چه چیز را بیش ‌از همه مشتاق بودی؟» گفت، «هوا». سقراط گفت: «هر زمان كه به همین میزان كه اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را مشتاق بودی، تلاش خواهی كرد كه آن را به دست بیاوری؛ موفقیت راز دیگری ندارد.» پس اصل مسئله همان سوخت اولیه برای پرتاپ شدن‌مان است. اگر بخواهید موفق باشید اول باید مقصدتان را انتخاب كنید. باید ابتدا این سؤال را از خود بپرسیم كه واقعا مقصد ما چیست و به‌ كجا می‌خواهیم برویم؟


اهداف مشترك زمینی‌ها


دوستان‌، تا به حال فكر كرده‌اید كه هدف‌های مشترك ما انسان‌ها چیست؟ به‌نظر من انسان‌ها هدف‌های مشتركی دارند كه در بین همه افراد روی كره زمین مشترك است اما این هدف‌ها چیست؟اول داشتن یك كار خوب و پردرآمد؛ كاری كه از انجام آن لذت ببریم. دوم داشتن یك رابطه عاطفی و احساسی خوب است، چیزی كه می‌شود گفت همه افراد همیشه به آن فكر می‌كنند، پس خوشبختی در زندگی هدف دوم اكثر انسان‌هاست. سومین هدف این است كه آنقدر در زندگی پول و ثروت داشته باشیم كه دیگر نگران مسائل مادی نباشیم. البته سقف اهداف یا آرزوهای ما مطمئنا با یكدیگر متفاوت است؛ فردی ممكن است با داشتن 10 میلیون تومان احساس راحتی و آسایش كند و به آن راضی باشد و برای دیگری، 100 میلیون تومان هم كافی نباشد، برخی نیز با هزاران میلیارد تومان احساس رضایت نداشته باشند و مرتب به‌دنبال كسب ثروت بیشتر باشند.





ما بیشتركار كردیم

در هر صورت یادمان باشد تمام دستاوردهایی كه بشر تا به حال به دست آورده است، تمام آنچه آدم‌های موفق به دست آورده‌اند، نتیجه 2 چیز است: (1) دقت زیاد (2) تلاش فراوان یا به عبارت دیگر نظم و نبوغ. من در اینجا می‌خواهم نام تلاش فراوان را نبوغ بگذارم كه دلیل آن را هم عرض خواهم كرد. پس تمام دستاوردهای بشر روی 2 ستون دقت زیاد‌و‌تلاش فراوان بنا نهاده شده است.یكی از مجلات تجاری- مدیریتی در ایالات متحده، در یكی از تحقیقات خود، 100 میلیاردر اول این كشور را در طول 25سال مورد مطالعه قرار داده و شاخصه‌های مختلفی را برای ارزیابی آن‌ها مانند زندگی شخصی، میزان ثروت و... در نظر گرفته است. در این تحقیق از این افراد به‌لحاظ مادی موفق، سؤال‌هایی پرسیده شده است، از جمله: عامل موفقیت شما چیست؟ چرا شما میلیاردر شدید؟ ممكن است اكنون به ذهن شما برسد كه دلایل مختلفی را برای موفقیت‌شان ذكر كردند، مثل تلاش و پشتكار، داشتن هدف مشخص، صبر و شكیبایی در سختی‌ها و... اما خلاصه كلام این افراد و نتیجه نهایی این تحقیق این بود كه تقریبا همه آن‌ها گفتند ما نه از دیگران باهوش‌تریم و نه تحصیلات بیشتری داریم بلكه ما فقط از دیگران بیشتر كار كرده‌ایم، همین! بله «ما فقط از دیگران بیشتر كار كرده‌ایم!»


هوش كافی نیست

آمار و ارقامی كه در ادامه این تحقیق از میزان ساعات كاری این افراد موفق به دست آمد، این بود كه هیچ‌یك از این افراد كمتر از 80 ساعت در هفته كار نمی‌كردند. خب 80 ساعت در هفته یعنی چند روز؟ اگر فقط 6 روز در هفته را كار كنند تقریبا می‌شود روزی 13یا 14 ساعت. یعنی هیچ‌یك از این افراد كمتر از 14ساعت در روز كار نمی‌كردند.
بله، این انسان‌های موفق نه از دیگران باهوش‌تر بودند و نه تحصیلات بیشتری داشتند بلكه فقط و فقط بیشتر از دیگران كار و تلاش می‌كردند.

برخی معتقدند كه داشتن هوش بالا در به دست آوردن موفقیت بسیار ضروری است كه البته تا حدودی هم درست است اما همیشه اینطور نیست. به‌عنوان مثال ضریب هوشی (IQ) آقای بیل‌گیتس، بنیانگذار مایكروسافت حدود 156 است. داشتن ضریب هوشی 156، بسیار بالا است و انسان‌هایی كه دارای ضریب هوشی بالاتر از 156 هستند، جزو نابغه‌های بسیار خاص جامعه محسوب می‌شوند. انسان‌هایی كه دارای ضریب هوشی بین 140 تا 160 هستند، جزو یك درصد افراد یا كمتر از یك‌درصد افراد خاص جامعه هستند ولی آدم‌هایی كه دارای ضریب هوشی بین 120 تا 140 هستند، جزو افراد باهوش محسوب می‌شوند. آدم‌هایی كه دارای ضریب هوشی بالای 70 هستند زندگی معمولی دارند. به عبارتی داشتن ضریب هوشی بالای 80 خیلی مطلوب است و در زندگی مشكلی نخواهند داشت كه مطمئنا درصد بسیار زیادی از ما دارای چنین ضریب هوشی هستیم. پس بعد از این‌كه مقصدمان را انتخاب كردیم، برای موفقیت نیازمند دقت زیاد و تلاش فراوان هستیم، دقت زیاد یعنی داشتن نظم. نظم یكی از ویژگی‌هایی است كه می‌تواند در پیشبرد زندگی انسان‌ها بسیار موثر باشد.


نظم شخصی را پیدا کنید

وین دایر می‌گوید: «هر كودكی با نظم رازگونه خود پا به این دنیا می‌گذارد.» به این جمله خوب دقت كنید. ما به این جمله خیلی نیاز داریم‌ یعنی هركسی در زندگی برای خودش نظمی دارد، یعنی شما باید نظم را پیدا كنید. نظم تعریف مشخصی ندارد كه من در این مقاله برای شما ارائه كنم. مهم این است كه شما این ویژگی‌ها را كه عرض می‌كنم داشته باشید آن موقع آدم منظمی هستید:

1. هیچ‌وقت دنبال چیزی نگردید.
2. هیچ‌وقت چیزی را گم نكرده باشید و نكنید.
3. به هیچ قرار ملاقاتی دیر نرسید.

داشتن این ویژگی‌ها می‌شود نظم. حال شما ممكن است برای كارتان، برای از خواب بیدار شدن و تنظیم كارها و جلسات‌تان از یك ساعت زنگ‌دار، موبایل، لپ‌تاپ یا تبلت استفاده كنید و برخی دیگر ممكن است با تنظیم ساعت بدنی خود سر ساعت مدنظر از خواب بیدار شوند. پس روشی كه ما به زندگی خود نظم می‌دهیم و ابزارهایی كه برای این كار استفاده می‌كنیم، با هم متفاوت هست. ولی مهم این است كه روش خودمان را در منظم بودن داشته باشیم و بتوانیم نظم خودمان را بیرون بكشیم! لطفا روی این جمله كه نظم خود را بیرون بكشید، بیشتر دقت كنید و بیشتر كار كنید. دوستان یك سوال از شما دارم؛ آیا مشكلاتی كه هم‌اكنون در زندگی ما وجود دارند، مربوط به زمان حال است یا گذشته؟

شما وقتی كه در كاری موفق نمی‌شوید، شكست‌های مختلف می‌خورید، شكست‌های كاری، عشقی، روحی و...، چه می‌كنید؟ آیا این شكست را گردن دیگران می‌اندازید یا این‌كه خودتان را مسئول آن شكست می‌دانید؟ 90درصد ما انسان‌ها زمانی كه شكست می‌خوریم، اول دیگران را مقصر می‌دانیم و به‌دنبال دلایل شكست در بیرون از خودمان می‌گردیم.


فراوان ببینید

ما انسان‌ها از نظر روان‌شناسی 2 دیدگاه داریم؛ برخی انسان‌ها دیدگاه فراوانی دارند و برخی دیگر دیدگاه كمیابی. در دیدگاه فراوانی، آدم‌ها خوشبین و با اعتماد به نفس هستند و معتقدند برای موفقیت باید به‌طور تدریجی و مداوم گام برداشت. این دسته از انسان‌ها معتقدند موفقیت یكباره و اتفاقی به‌وجود نمی‌آید و یك‌شبه رخ نمی‌دهد بلكه طی یك فرآیند مستمر و زمانبر موفقیت حاصل می‌شود. آن‌ها معتقدند موفقیت آدم‌های موفق از یك قانون تبعیت می‌كند و آن قانون، قانون علت و معلول است. یعنی هر كاری كه شما انجام می‌دهید به یك نتیجه خاص می‌رسید. به عبارت دیگر هر كاری كه در این دنیا انجام می‌دهید، یك نتیجه و بازخوردی برای شما به همراه دارد. پس اگر امروز موفق هستید، نتیجه اقداماتی است كه تاكنون داشته‌اید و اگر ناموفق و شكست خورده‌اید نیز نتیجه اقداماتی است كه در گذشته داشته‌اید. اگر امروز تحصیلات بالایی دارید، كار خوبی دارید، همسر مهربانی دارید و در كل زندگی موفقی دارید، نتیجه بی‌خوابی‌های شب‌های كنكور و امتحانات، تلاش‌های بی‌وقفه و مستمر در محیط كار و انتخاب‌های آگاهانه و عاشقانه‌ای است كه تا‌كنون داشته‌اید. ولی بسیاری از افراد (شاید بیشتر افراد) دیدگاه كمیابی دارند. این افراد باور دارند كه فقط در زندگی باید شانس بیاری. مثلا فقط لازم است یك شوهر خوب گیرت بیاید. این دسته از افراد معتقدند افراد موفق یا این پولدارها كلاهبردارند یا دیگران را فریب داده‌اند. به عبارتی انسان‌های دارای دیدگاه كمیابی معتقدند پولدارها در جامعه پولدارتر می‌شوند و فقرا فقیرتر. می‌گویند پولی كه در جیب شماست باید از جیب دیگری بیرون بیاید برود در جیب شما. معتقدند بالاخره تا عده‌ای پولدارتر بشوند، باید عده‌ای دیگر فقیرتر شوند. این افراد معتقدند مهم نیست كه شما چه چیزی می‌دانید، مهم این است كه شما چه كسانی را می‌شناسید و با چه كسانی به‌اصطلاح رابطه خوبی دارید.


دیدگاه درست را پیدا كنید


خب به‌نظر شما كدام دیدگاه صحیح است. خود بنده معتقد به دیدگاه فراوانی هستم. مگر ثروت جهان یك عدد ثابت است كه مجبور باشید برای به دست آوردنش، سر دیگران كلاه بگذاریم. نه خیر، چنین ندارد. ثروت دنیا میزان ثابتی ندارد بلكه مرتب در حال افزایش است. در علم اقتصاد نیز اگر بررسی كنید چنین ادعایی اثبات شده است. در گذشته و در میان نظریه‌پردازان قدیمی اقتصاد، افرادی بودند كه به آن‌ها سوداگران یا مركانتالیست‌ها می‌گفتند. آن‌ها معتقد بودند كه ثروت دنیا باید بر مبنای میزان طلا محاسبه شود و چون میزان طلا در دنیا ثابت است، بنابراین میزان ثروت هم ثابت است. پس در تجارت میان كشورها، همیشه باید یك كشور سود ببرد و یك كشور دیگر ضرر كند و این امكان ندارد كه هر دو كشور سود ببرند. چون بالاخره این میزان ثروت در تجارت از جایی به جایی دیگر منتقل می‌شود اما صدها سال است كه دیگر این نظریه ارزشی ندارد و علمای علم اقتصاد از صدها سال پیش تا‌كنون نظرات بسیار مختلف و متنوعی را ارائه داده‌اند كه رد همه آن‌ها اثبات شده است كه میزان ثروت در دنیا ثابت نیست و در تجارت بین 2 كشور، هر 2 كشور یا هر 2 طرف می‌توانند سود ببرند.


خاطرات تریسی از ایران


برایان تریسی، از نویسندگان عام بازاریابی، چند سال پیش سفری به ایران داشت و در مجموعه اریكه ایرانیان سخنرانی كرد.او پس از آن سفر خاطرات خود را از ایران به رشته تحریر در آورد. در جایی از خاطراتش می‌گوید در ایران كه بودم سوال جالبی از من پرسیده شد كه در هیچ جای دنیا غیر از ایران چنین سوالی از من پرسیده نشده بود. تریسی ذكر می‌كند، در جلسه‌ای كه در تهران داشتم، برای افرادی كه در كنفرانس بودند توضیح دادم كه من روزگاری هیچ‌چیزی نداشتم و بسیار فقیر بودم اما اكنون بسیار ثروتمندم و به قولی میلیاردر هستم. بعد از جلسه برخی از ایرانی‌ها از من پرسیدند كه آقای برایان تریسی شما عذاب وجدان ندارید كه اینقدر ثروت دارید! شما پول‌تان را از راه حرام به دست آوردید یا حلال است. برایان‌تریسی می‌گوید در جواب آن‌ها گفتم كه من با فقر خیلی مشكل دارم، من از فقر خیلی بدم می‌آید، خیلی دوست دارم به فقرا كمك كنم اما بهترین كمكی كه می‌توانم به فقرا كنم این است كه مثل آن‌ها فقیر نباشم، بله «مثل آن‌ها فقیر نباشم». منصفانه بنشینید، ببینید كدام دیدگاه را دارید. اگر دیدگاه فراوانی دارید، می‌توانید به جرگه انسان‌های موفق بپیوندید ولی اگر دارای دیدگاه كمیابی هستید، تحت هیچ شرایطی نمی‌توانید موفق شوید.

در پایان این مقاله می‌خواهم نقل قولی آموزنده از آقای انوشه یكی از مدرسان موفقیت برای‌تان داشته باشم. ایشان در یكی از سخنرانی‌های خود می‌گفت: «مرحوم پدرم برای من پندهایی داشت كه همیشه در ذهنم مانده است. پدرم می‌گفت همان‌طور كه حضرت موسی(ع)، 10 فرمان داشت من هم به تو به‌عنوان یك پدر به پسر چند فرمان می‌دهم. پدرم می‌گفت:

1. منتظر باش اما متوقف نباش
2. تامل كن اما معطل نكن
3.سرسخت باش اما لجباز نباش
4. صریح باش اما گستاخ نباش
5. بگو آره، نگو حتما
6. بگو نه، نگو هرگز
7. صبور باش اما بی‌خیال نباش
8. شتاب كن اما شتاب‌زده عمل نكن
9. بگو برات می‌مونم نگو برات می‌میرم.

و در نهایت خوشبختی داشتن چیزهایی كه دوست داریم نیست بلكه دوست داشتن چیزهایی است كه داریم.