مهمترين علائم اختلالات روانی چيست؟ - نسخه قابل چاپ +- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir) +-- انجمن: روانشناسي (https://mscenter.ir/Forum-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%8A) +--- انجمن: مطالب جالب روانشناسی (https://mscenter.ir/Forum-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C) +---- انجمن: سلامت روان (https://mscenter.ir/Forum-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86) +---- موضوع: مهمترين علائم اختلالات روانی چيست؟ (/Thread-%D9%85%D9%87%D9%85%D8%AA%D8%B1%D9%8A%D9%86-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D8%A6%D9%85-%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%86%D9%8A%D8%B3%D8%AA%D8%9F) |
مهمترين علائم اختلالات روانی چيست؟ - nafass - 2011/11/24 ختلال رواني يك عبارت گسترده براي توصيف شمار زيادي از بيماريهاي روان پزشکي است که توانايي فرد را در زمينههاي مختلف از جمله تفکر، احساس و رفتار صحيح در امور روزمره زندگي، مختل ميكند. به گزارش ايسنا، بسياري از اختلالات رواني در اواخر سالهاي نوجواني يا اوايل جواني، يعني همزمان با سن ورود به دانشگاه آغاز ميشوند. بعضي از مردم فقط در يک دوره مشخصي از طول عمر خود بيماري رواني را تجربه مي کنند، در حالي که در عده اي ديگر ممکن است نشانههاي اين اختلال در چندين نوبت بروز كنند که البته امروزه اغلب اين اختلالات قابل درمان هستند. به نوشته روزنامه ديلي ميرور، گرچه هر اختلال رواني نشانه هاي خاص خود را دارد، اما علائمي وجود دارند که در اكثر انواع اين اختلالات مشترك هستند و با شناسايي آنها مي توان متوجه وجود اشکال در سلامت رواني افراد شد. مهمترين اين علائم عبارتند از: - کناره گيري از ديگران و گرايش به انزواطلبي - تغيير سريع در وزن اعم از كاهش يا افزايش وزن شديد - پرخاشگري و حالتهاي تهاجمي بيشتر از حد طبيعي - هذيانگويي و باورهاي غلط - دشواري و ناتواني در تمرکز - غمگيني و دلتنگي - فقدان علاقه و عدم لذت بردن از كارهايي كه در گذشته براي بيمار بسيار لذت بخش و خوشايند بودهاند. - تحريک پذيري و حساسيت بالا - اضطراب و بي قراري RE: مهمترين علائم اختلالات روانی چيست؟ - شهرزاد - 2011/11/28 غمگيني و دلتنگي - فقدان علاقه و عدم لذت بردن از كارهايي كه در گذشته براي بيمار بسيار لذت بخش و خوشايند بودهاند. - تحريک پذيري و حساسيت بالا - اضطراب و بي قراري یعنی من علائم اختلالات روانی دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ RE: مهمترين علائم اختلالات روانی چيست؟ - ساغر - 2011/11/28 غمگيني و دلتنگي تحريک پذيري و حساسيت بالا - اضطراب و بي قراري یعنی حالم خرابه؟؟ RE: مهمترين علائم اختلالات روانی چيست؟ - nafass - 2011/11/28 نه دوستام همه این علائم به صورت کمش عادی و نرماله هر ادمی یه وقتایی دلگیر و یا افسرده میشه اما اگه این طولانی مدت ادامه داشته باشه و تشدید بشه احتیاج به مشاوره هست RE: مهمترين علائم اختلالات روانی چيست؟ - شهرزاد - 2011/11/28 RE: مهمترين علائم اختلالات روانی چيست؟ - najva - 2011/11/28 منم علائمی مثل عدم تمرکز و بی قراری و تحریک پذیری رو دارم آیا میدانید مسمومیت روانی چیست؟ - فرناز - 2012/02/21 آیا میدانید مسمومیت روانی چیست؟ آیا میدانید مسمومیت روانی چیست؟ یكی از عوامل اساسی انحرافات روان و شخصیت انسان، «عقدهی حقارت» است كه درعین حال، یكی از رایجترین عارضههای روانی مردم زمان ماست كه شناخت آن میتواند در توجیه بسیاری از انگیزههای رفتاری افراد و پیوند آنان با مسائل و مشكلات جامعه، كمك مؤثری باشد. در «فرهنگ فارسی عمید»، «عقدهی حقارت» به حالت سركوفتگی و افسردگی همراه با كینهتوزی كه به سبب ناكامی و تحمل رنج و خفت و حقارت پدید میآید، تعریف شده است. با وجود تصورات مردم، «عقدهی حقارت» دارای ماهیت فطری نبوده و اختصاص به طبقه یا قشر معینی ندارد، بلكه عارضهایست كه علل پیدایش آن را باید در تربیت و پرورش اولیهی فرد و روابط و مناسبات متقابل او با محیط در دوران كودكی تا بلوغ جستوجو كرد. «احساس حقارت»، بهخودیخود نشانهای از حقارت نفس نیست، بلكه آنچه آن را بهصورت یك عقده یا ضایعهی دردناك روانی درمیآورد، این است كه از درك و پذیرش آن خودداری كنیم ، از مواجهه با آن بهراسیم و با پنهانساختن آن در اعماق ضمیر خویش، سعیكنیم از طریق واكنشهای نادرست و غیرمعقول، آن را جبران كنیم. در «احساس حقارت»، شخص را میتوان بهسهولت بهطرف پیشرفتها و پیروزیها راهنمایی كرد اما وقتی «احساس حقارت» به «عقدهی حقارت» تبدیل شد، علاوه بر اینكه امكان اصلاح و تبدیل آن به یك قدرت سازنده مشكل خواهد بود، به قدرت مخربی نیز تبدیل خواهد شد كه احتمال دارد شخص را به طرف جنایت و خیانت و خودكشی نیز سوق دهد. «پیاژه» معتقد است اشخاصی كه از «عقدهی حقارت» رنج میبرند، ممكن است كوشش كنند جنبههایی كه موجب ایجاد احساس حقارت در آنان میشود را از دیگران پنهان دارند و این احساس را از ذهن خود محو كنند و اصولاً سعی داشته باشند وانمود كنند كه بالاتر از هركس دیگری قرار دارند و بسیار متكی به خود و متعهدبهنفس باشند اما از آنجا كه واقعاً و باطناً به خودشان اعتماد ندارند، در این تظاهر مبالغه میكنند. برای این اشخاص، دنیا جای ستیز و دشمنیست. حال اگر «عقدهی حقارت» موجب غرور یا وحشت، دروغگفتن یا اتكای شدید به دیگران گردد، این فرد هرگز از روابط خود با دیگران راضی نخواهد بود و هروقت كه میخواهد به دیگران نزدیك شود، بهاندازهی كافی نسبت به آنان همدردی و تفاهم نشان نمیدهد. علل ایجاد احساس حقارت: 1ـ پرخاش و سختگیری والدین : پیدایش صفات و ویژگیهای رفتاری هر فرد در سنین بالاتر، بهنحو قاطع و مؤثری از رویدادهای عاطفی و تجارب دوران طفولیت او مایه میگیرد؛ یعنی همین وقایع و تجارب دوران كودكی هستند كه عامل بنیانی مسمومیت یا بیماری روان آدمی در سنین بعد بهشمار میروند. وقتی كودك در مقابل دیگران -بهخصوص در مقابل همسالان و همبازیهای خود- مورد پرخاش و اهانت قرار میگیرد و اینكار تا جایی پیشمیرود كه اطرافیان هم كمكم همین رفتار را با او در پیش میگیرند، احساس حقارت در كودك شروع به جوانهزدن میكند. درواقع بسیاری از زخمهای روانی و نابسامانیهای روحی، از دوران طفولیت در كودك ایجاد میشود و شاید اغراق نباشد اگر بگوییم انسان در گهوارهاش ساخته میشود ؛ همانگونه كه اگر یك نهال كوچك را به هر شكل خم كنیم، آن خمیدگی را در تمام مراحل رشد حفظ خواهد كرد، بنای شخصیت آدمی نیز چنان است كه بر پایهی تربیت و ادراكات اولیهی او پرداخته و استوار میگردد. 2 ـ نقص عضو : منظور از نقص یا ضایعه، وجود هر نوع تغییر یا شرایط خاص در اعضا و اندامهای بدن میباشد كه آن را از شكل و وضع طبیعی خارج سازد. این ضایعات نه از جهت زیانی كه به وضع جسمانی یا سلامت شخص وارد میسازد، بلكه به سبب اثر نامطلوبی كه در برخوردها و روابط اجتماعی میگذارند، شخص را بهسوی بیزاری از آدمها، انزواطلبی و ترس درون سوقمیدهند. 3 ـ شرایط تربیت : كودكی كه در گلخانهی امن و آسودهی خانواده دور از مسؤولیتها و واقعیات زندگی، نازپرورده شده و در رویارویی با جامعه و مردمانش كه از یكسو با تفاهم و درك متقابل نیازها و از سوی دیگر، با قبول ضرورت تنازع و رقابت، راه سازندگی و پیشرفت را هموار ساختهاند، جز شكست و تباهی و درك حقارت خویش، نصیبی نخواهد یافت. درمان حقارت : درحقیقت، مشكل اصلی این نیست كه چه نقاط ضعف یا نقصی وجود دارد و یا در چه زمینههایی احساس حقارت میشود، بلكه آنچه اهمیت دارد، تلقی شخصی از این مسائل و واكنشیست كه در قبال آنها از خود نشان میدهیم. هرگاه از پایگاه رفیع قدرت و شجاعت به پستیهای ضعف و حقارت درون بنگریم و به نیروی خرد و اراده، آنها را از وجود خود برانیم، بهزودی افق زندگی به نور و نیكبختی و سلامت نفس، روشن خواهد شد اما اگر احساس خواری و حقارت را به درون خویش راه داده و بر استیلای آن گردن نهیم، در زمانی كوتاه، شخصیت ما را به فساد و تباهی كشانده و جسم و روانمان را بیمار خواهد ساخت؛ بنابراین برای علاج پیدایش «حقارت» در شخصی كه دچار ضعف یا ضایعهی عضوی میباشد، باید با پرورش ذوق و استعداد و توانایی او در دیگر زمینهها، بتوانیم عرصهی بروز و ظهور و ارزشهای مثبت و پیروزیهایش را شکوفا سازیم. همچنین در مورد كودك نازپرورده نیز باید هنگامیكه به دورهی بلوغ و جوانی رسید، به هر نحو که شده، این موضوع را بپذیرد و درك كند كه او آدمیست مانند همهی آدمها و بههیچعنوان منحصربهفرد و بهترین نمیباشد. باید این را به درستی بفهمد كه افراد جامعه در هیچشرایطی ملزم نیستند كه همچون پدر و مادرش به خواستههای او تمكین كنند، خودكامگیاش را بپذیرند، خطاهایش را بهآسانی ببخشایند و در همهحال، به تحسین و ستایشاش زبان بگشایند. او باید بیاموزد كه با شجاعت و استقامت و بردباری، واقعیات زندگی را پذیرا گردد و به یاری تفاهم و دوستی و همكاری، به نیكبختی واقعی دستیابد. همین مطالبی كه در مورد كودكان نازپرورده بیان كردیم، عیناً در مورد كسانیكه در دوران طفولیت، گرفتار بیزاری و نفرت اطرافیان بودهاند نیز صادق است. انعكاس رفتار ظالمانهی محیط، از این كودكان معصوم، شخصیتهایی بدبین و كینهتوز و عاری از عشق و خصایل نیك انسانی میآفریند و رابطهی آنان را با جامعه در سن نسبی خطرناك قرار میدهد. بازگشت چنین فردی به زندگی سالم و ثمربخش، در گروی بازآفرینی شخصیت و صفات كاملیست كه بتواند دوستی و احترام دیگران را به سوی او جلب كرده و متقابلاً اعتماد و اعتقاد او را به شایستگی خویش افزایش و استحكام بخشد؛ بنابراین باید به این واقعیت رهنمون گردد كه اگر در كودكی از عشق و ملاطفت بینصیب مانده، میتواند با گذشت و خویشتنداری، شجاعت، كوشش و استقامت، در بزرگی چنان گردد كه همه به او به دیدهی تحسین و ستایش بنگرند و دست دوستی به جانبش دراز كنند. بنابراین برای آنكه بتوان با «عقدهی حقارت»، به سازشی منطقی رسید یا آن را از وجود خویش دور ساخت، لازم است دربارهی آن شناسایی كافی پیدا كرد. وقتی انسان در گزینش هدفهای زندگی خود، اندیشههای خام و بیحاصل میپرورد یا سعی میكند با محال درآویزد و یا تنها تمایلات و منافع شخصی را وجههی همت و كوشش خویش قرارمیدهد، مفهوماش این است كه راه گریز خود را در شكست و نومیدی میجوید؛ چراكه احساس حقارت و ترس از قبول تعهد و مسؤولیت است كه ما را از انتخاب هدفهایی كه مستلزم ایجاد رابطهی منطقی با جامعه و تلاش مشترك و دستهجمعیست، برحذر میدارد. پس آنجا كه هدفها بیسرانجام میمانند و تلاشها در بیهودگی پایان میگیرند، ضعف و حقارت، موجه و پیروز میشوند و احساس میشود كه شكست و نامرادی، سرنوشت مقدر انسان است و ستیز با آنچه مقدرشده، بیفایده است؛ برعكس، تلاش و پیكار بهخاطر تحقق هدفهای عالی انسانی هرگز شكست و دلسردی درپی نخواهد داشت زیرا در این رهگذر، شرط موفقیت، تنها وصول به هدف نیست، بلكه درك و احراز آن فضائل و ارزشهای معنویست كه فرد را به كوشش برمیانگیزد و تعالی شخصیت فرد، خود بالاترین پاداش و توفیقیست كه به این كوشش داده میشود. RE: مهمترين علائم اختلالات روانی چيست؟ - شهرزاد - 2012/03/14 آیا شما هم به اختلال دوقطبی مبتلا هستید؟اختلال دو قطبی عامل اصلی نوسانات خلقی است كه این نوسانات میتوانند شدت و ضعف داشته باشند و به روابط فرد مبتلا با دیگران آسیب برسانند. به نقل از سایت اینترنتی تایمز گروپ، نوسانات خلقی كه افراد مبتلا به اختلال دو قطبی معمولا آنها را تجربه میكنند، عبارتند از: - مانیا یا شیدایی كه فرد در این مرحله دچار احساس سرخوشی فوق العاده زیاد و غیرعادی میشود. در این مرحله بیمار سطح انرژی بالایی دارد و سریع صحبت میكند. - هیپومانیا كه علائمی شبیه به مرحله مانیا دارد اما شدت علائم به مراتب كمتر است. این مرحله هرچند در فعالیتهای روزانه اختلالی ایجاد نمیكند اما ممكن است به تصمیم گیریهای نامطلوب منتهی شود. - افسردگی كه البته علائم آن با اختلال افسردگی معمولی متفاوت است چون در مرحله افسردگی اختلال دو قطبی بیمار تحریك پذیری، احساس گناه و احساس بیارزشی بسیار بیشتری را تجربه میكند و كاملا فاقد انرژی میشود. مبتلایان به اختلال دو قطبی گاهی دچار خطرناكترین حالتهای نوسانات خلقی میشوند به حدی كه گاهی حتی كار به خودكشی میكشد. |