هوش احساسي - نسخه قابل چاپ +- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir) +-- انجمن: روانشناسي (https://mscenter.ir/Forum-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%8A) +--- انجمن: مطالب جالب روانشناسی (https://mscenter.ir/Forum-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C) +---- انجمن: دانستنی های روانشناسی (https://mscenter.ir/Forum-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D9%86%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C) +---- موضوع: هوش احساسي (/Thread-%D9%87%D9%88%D8%B4-%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D9%8A) |
هوش احساسي - fereshteh - 2010/10/06 هوش احساسی عبارتست از مدل رفتاری که اخیرا و با کتابی به همین نام اثر دنیل گولمن در سال 1995 مورد توجه قرار گرفت. مدل ابتدایی هوش احساسی طی دهه های 70 و 80 میلادی از طریق تحقیقات و نوشته های روانشناسانی از قبیل هاوارد گاردنر از دانشگاه هاروارد ، پیتر سالوی از دانشگاه یل و جان مایر از دانشگاه نیو همپشایر مورد بسط و بررسی قرار گرفت. هوش احساسی به طور فزاینده ای به توسعه فردی و سازمانی وابسته است. اصول هوش احساسی روش جدیدی از درک و ارزیابی رفتارهای انسان ، سبکهای مدیریتی ، خصایص اخلاقی ، مهارتهای فردی و توانائیهای بالقوه در اختیار بشر قرار می دهد. هوش احساسی نقش مهمی را در برنامه ریزی برای منابع انسانی ، مصاحبه و گزینش استخدام ، مدیریت توسعه ، ارتباط و خدمات مشترکین ایفا می نماید. هوش احساسی ارتباط محکمی با مفاهیمی همچون عشق و عرفان دارد. مفهوم هوش احساسی اعتقاد دارد که هوش ذهنی بسیار نابالغ میباشد و زمینه های توسعه یافته ای از هوش احساسی وجود دارد که میزان موفقیت ما را در کار و زندگی شخصی معین مینماید. موفقیت بسیار بیش از هوش ذهنی ، که به صورت سنتی معیار اندازه گیری هوش میباشد و عناصر حیاتی رفتاری و شخصیتی را نادیده میگیرد ، طلب میکند. همه ما با انسانهایی که در سطوح بالای دانشگاهی قرار دارند ولی از نظر اجتماعی رشد کافی نکرده اند ، برخورد داشته ایم. و میدانیم که همیشه برخواردی از ضریب هوشی بالا منجر به موفقیت نمیشود. جنبه های مهم هوش احساسی : موفقیت نیاز به آگاهی موثر کنترل و مدیریت احساسات خود و دیگران دارد. هوش احساسی به دو جنبه هوش میپردازد : 1 . شناخت خود ، اهداف ، مقاصد ، عکس العملها و رفتار خود. 2 . درک دیگران و احساسات آنها. دامنه های هوش احساسی : گولمن دامنه های هوش احساسی را به ترتیب زیر تعریف نمود : 1 . درک احساسات خود 2 . مدیریت احساسات خود 3 . ایجاد انگیزه 4 . تشخیص و درک احساسات دیگران 5 . مدیریت ارتباطات خود با دیگران هوش احساسی از میان تعداد زیاد دیگری از تئوریهای رفتاری ، احساسی و ارتباطی در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. از طریق بسط به هوش اجتماعی خود و توجه ویژه به دامنه های این مقوله نه تنها خود می توانیم به خلاقیت و موفقیت بیشتری دست پیدا کنیم بلکه باعث موفقییت روزافزون افرادی که با آنها در ارتباط میباشیم خواهیم شد. توجه و توسعه هوش اجتماعی همچنین میتواند در سطح بالایی زداینده تنشهای اجتماعی برای افراد و سازمانها باشد. این کار از طریق از بین بردن سوء تفاهمات، بهبود روابط و درک متقابل و افزایش پایداری و ارتباط انجام میپذیرد. RE: هوش احساسي - chipchip - 2012/07/30 برای سال های متمادی تصور بر این بود که IQ ( ضریب هوشی ) نماینده میزان موفقیت افراد است. در مدارس معیار اهدای جوایز به دانش آموزان تست هوش بود و حتی بعضی از شرکت ها برای پاداش از تست هوش استفاده میکردند. در دهه اخیر محققان در یافتند که IQ تنها شاخص ارزیابی موفقیت یک فرد نیست. آن ها در حال حاضر مشغول تحقیق درباره EQ ( هوش عاطفی ) هستند. هوش یکی از مهمترین سازه های فرضی است که از زمان مطرح شدن آن توسط آلفرد بینه در اویل قرن بیستم همواره برای تبیین موفقیت شغلی و کارآیی به کار رفته است. هوش عاطفی زمانی مورد توجه قرار گرفت که دنیل گولمن در سال 1995 کتاب خود را با عنوان " چرا هوش عاطفی می تواند مهمتر از IQ باشد؟ " به چاپ رساند. درابتدای پیدایش این سازه، روانشناسان بیشتر بر روی جنبه های شناختی همانند حافظه و حل مساله تاکید می کردند . اما خیلی زود دریافتند که جنبه های غیر شناختی مانند عوامل عاطفی و اجتماعی نیز دارای اهمیت زیادی هستند. بعضی پژوهشگران بر این عقیده اند کهIQ در خوش بینانه ترین حالت 10 الی 25 درصد از واریانس متغیر عملکرد را تبیین می کند. " علم به این که احساسات شما چیست و چگونه باید از آن ها در جهت تصمیم گیری به نحو احسن استفاده کنید می گوید : هوش عاطفی، توانایی برای مدیریت اضطراب و کنترل تنش ها و انگیزه، امیدواری و خوش بینی در مواجهه با موانع در راه رسیدن به هدف است. هوش عاطفی، در حقیقت راهی است برای زیرک بودن. هوش عاطفی، همدلی است، درک این که اطرافیان شما چه احساسی دارند. هوش عاطفی، یک نوع مهارت اجتماعی است، همراهی با مردم، مدیریت عواطف و احساسات در روابط و توانایی ترغیب و رهبری دیگران. " هوش عاطفی یا هوش اجتماعی شامل 4 مهارت است : خود ( Self ) دیگران (Others ) آگاهی (Awareness ) اقدام ( Action) که با ترکیب این ها, مؤلفه های بنیادی هوش عاطفی به دست می آید . 1-خودآگاهی ( شامل: خود ارزیابی، اعتماد به نفس ) 2- خودگردانی ( شامل: خویشتن داری و قابل اعتماد بودن، وجدان سازگاری، انگیزه پیشرفت و ابتکار ) 3- آگاهی اجتماعی ( شامل: همدلی، آگاهی سازمانی و انگیزه خدمت ) 4- مهارت های اجتماعی (شامل: توان تاثیرگذاری، رهبری، مدیریت تعارض ایجاد رابطه و کار گروهی ) خودآگاهی ( Self Awareness) : یک نوع توانایی فردی است برای درک احساسات و حالات خلقی. خودآگاهی به شخص کمک می کند تا همیشه بر افکار و احساسات خود نظر داشته و بنابراین در جهت درک آن ها به فرد کمک می کند. خودگردانی( Self Management) یا مدیریت عواطف( Managing Emotions ): مهارتی است که به افراد کمک می کند تا احساسات خود را به صورت مناسب و جامعه پسندانه نشان دهند. به زبان دیگر به فرد درکنترل عصبانیت، ناراحتی و ترس کمک میکند. آگاهی اجتماعی ( Social Awareness ): عبارت است از توانایی درک احساسات دیگران و استفاده از احساسات خود در جهت دستیابی به اهداف. مهارت های اجتماعی (Social Skills ): عبارت است از ارتباط با دیکران در موقعیت های مختلف اجتماعی و در اصل به معنای توانایی ادامه رابطه با توجه به احساسات افراد یا همان ظرفیت اجتماعی است. تحقیقات نشان داده است که EQ عامل مهمی در ایجاد تغییرات اساسی در زندگی است. اگرچه کودکان با سرشت و فطرت گوناگون به دنیا می آیند و چگونگی برخورد آن ها با مسایلی چون برخوردهای اجتماعی، اشتیاق خجالت و غیره متفاوت است، اما هوش عاطفی به والدین و مربیان کمک میکند تا بر روی قابلیت ها و یا عدم وجود آن ها کار کرده و بنابراین کودکان را برای رویارویی با جامعه بیرونی آماده کنند. برای مثال والدین به جای جلوگیری از برخورد بچه های خجالتی با دنیای بیرون، باید آن ها را با چالش های جدیدی مثل دیدار با دوستان جدید و قرارگرفتن در فضاهای تازه روبرو نمایند. گرچه این تشویق نباید به هیچ عنوان بچه ها را دلزده یا ترسوتر نماید بلکه باید به آن ها تجربه های جدید بیاموزد. مثال دیگری که می توان در این مورد مطرح کرد این است که برای مثال تحقیقات نشان داده که بچه های کلاس دومی که عصبی بوده و همیشه با مشکل مواجه هستند، شش تا هشت بار بیشتر از بچه های دیگر در معرض ابتلا به خشونت در نوجوانی و ارتکاب جنایت میباشند. دخترانی که در سنین راهنمایی از احساسات سردرگم، خستگی و عصبانیت توام با گرسنگی رنج میبرند، احتمال میرود که در سنین نوجوانی دچار اختلالات گوارشی شوند. این بچه ها از احساسات خود و این که اصولا این احساسات چه هستند، بی خبرند. اما اگر در شرایطی قرار بگیرند که بتوانند از هوش عاطفی خود بهره مند شوند، مسلما به هیچ یک از این موارد دچار نخواهند شد. نمونه های وجود دارد که باعث عدم استفاده از هوش عاطفی خواهد شد : ترس و نگرانی، تصویر منفی از خود، توقعات غیر واقعی از زندگی و سرزنش دیگران. بنابراین زمانی که این موانع به وجود می آید و هوش عاطفی مورد استفاده قرار نمی گیرد، حرکات افراد به سمت موفقیت متوقف می شود. پس نتیجه می گیریم که هدف از تقویت هوش عاطفی، آگاهی از احساسات و تربیت آن ها برای غلبه بر موانع زندگی است. اولین قدم برای افزایش هوش عاطفی، خودآگاهی است. خودآگاهی یعنی شما چه احساسی دارید و چرا دچار آن احساس شده اید. اگرچه ممکن است این کار در بدو امر برای بعضی از افراد مشکل باشد، اما زمانی که فرد شروع به درک خود می کند، می تواند دیگر مهارت های احساسی اش را نیز توسعه دهد و در نهایت به هوش عاطفی بالایی دست یابد. هوش هیجانی - naarin.p - 2013/08/07 این هوش بنا به نظر «بار-اون » 5 مولفه به شرح زیر دارد كه 15 عامل در آن موثر هستند.افراد تعداد بیشتری از این مولفه ها را در خود بیابند هوش هیجانی بالاتری دارند. 1- مهارتهای درون فردی شامل: خودآگاهی هیجانی (بازشناسی و فهم احساسات خود) جرأت (ابراز احساسات، عقاید، تفكرات و دفاع از حقوق شخصی به شیوه ای سازنده) خودتنظیمی (آگاهی، فهم، پذیرش و احترام به خویش) خودشكوفایی (تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه خویشتن) استقلال (خودفرمانی و خودكنترلی در تفكر و عمل شخصی و رهایی از وابستگی هیجانی) 2- مهارتهای میان فردی شامل: روابط میان فردی (آگاهی، فهم و درك احساسات دیگران، ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش دو جانبه كه به صورت نزدیكی هیجانی و وابستگی مشخص می شود) تعهد اجتماعی(عضو مؤثر و سازنده گروه اجتماعی خود بودن، نشان دادن خود به عنوان یك شریك خوب) همدلی(توان آگاهی از احساسات دیگران، درك احساسات و تحسین آنها) 3- سازگاری شامل: مسأله گشایی(تشخیص و تعریف مسائل، همچنین ایجاد راه كارهای مؤثر) آزمون واقعیت(ارزیابی مطابقت میان آنچه به طور ذهنی و آنچه به طور عینی، تجربه می شود) انعطاف پذیری(تنظیم هیجان، تفكر و رفتار به هنگام تغییر موقعیت و شرایط) 4- كنترل استرس شامل: توانایی تحمل استرس(مقاومت در برابر وقایع نامطلوب و موقعیت های استرس زا) كنترل تكانه(ایستادگی در مقابل تكانه یا انكار تكانه) 5- خلق عمومی شامل: شادی(احساس رضایت از خویشتن، شاد كردن خود و دیگران) خوشبینی(نگاه به جنبه های روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت حتی در مواجهه با ناملایمات) از هوش هیجانی چه می دانید؟ هوش هیجانی را چه طور میشود پرورش داد؟ همان طور که گفته شد، روانشناسانی که از هوش هیجانی، به عنوان مهمترین عامل موفّقیت فردی، دفاع میکنند، معتقدند که این نوع از هوش، اکتسابی است و میتوان آن را پرورش داد. آنها راههای مختلفی را برای پرورش هوش هیجانی پیشنهاد میکنند که بعضی از آنها را ـکه با فرهنگ ایرانی اسلامی، بیشتر منطبق هستندـ میخوانید: 1. تشکیل گروههای دوستانه برای تشخیص احساسات خود و دیگران: همان طور که در بخش قبل گفته شد، یکی از تواناییهای لازم برای داشتن هوش هیجانی بالا، این است که آدم بتواند احساسات خودش و دیگران را بشناسد و روی آن احساسها، نام بگذارد. این اتّفاق، در واقع، به خودی خود، در جمعهای خیلی دوستانه ما اتّفاق میافتد؛ امّا میشود همین اتّفاقها را هدفمند کرد. به عنوان مثال، وقتی که یک حالت چهره یا حالت بدنی خاصی را در دوستمان میبینیم، میتوانیم به او بگوییم: غمگین به نظر میرسی» (به جای این که از جمله مبهم انگار حالت خوب نیست!» استفاده کنیم). بازخوردی (واکنشی) که ما از دوستمان در مقابل این جمله دریافت میکنیم، دو حُسن دارد: اوّل، این که به ما میفهماند که چه قدر در تشخیص درست احساسات دیگران توانایی داریم؛ دوم هم این که دوستمان احساس بهتری نسبت به ما پیدا میکند و حس میکند که ما او را درک میکنیم. ضمن این که در گروههای دوستانه، ما میتوانیم احساسات خود را کاملاً بشناسیم و آنها را ابراز کنیم. 2. حل یک یا چند مشکل را تمرین کنیم: برای حل مشکلاتمان، به یک روش چندمرحلهای و منظّم روی بیاوریم. یعنی این که در درجه اوّل، مشکلات فعلیمان را اوّلویتبندی کنیم. مهمترین مشکلاتمان را تعریف کنیم و عوارضی را که میتواند برای زندگیمان داشته باشد، معلوم کنیم. سپس به تواناییهایی که خودمان داریم و حمایتهایی را که ممکن است از طرف دیگران برای حل مشکل از ما بشود، فهرست کنیم. در درجه بعدی، هر چه راه حل به نظرمان میرسد (چه منطقی و چه غیر منطقی) را فهرست میکنیم و بعد، میاییم عیب و حسن هر کدام را مینویسیم. هر کدام را که بیشترین حسنها و کمترین عیبها را داشت، به عنوان راه حل احتمالی میپذیریم و آن را اجرا میکنیم. در صورت شکست، از راه حل بعدی استفاده میکنیم. این روش منظّم، در واقع، روش حل مشکلات است که کمکم ملکه ذهنمان میشود و در همه مشکلاتمان از آن استفاده میکنیم. 3. از ادبیات و سینما برای شناختن احساساتمان بهره ببریم: بسیاری از داستانها و فیلمها، سرشار از موقعیتهای احساسی هستند که شخصیت داستان یا فیلم، یک احساس مثبت یا منفی خاص را تجربه میکند. خواندن این داستانها و دیدن این فیلمها، میتوانند ما را در شناختن حسهایی در وجود خودمان که همشکل با حسهای شخصیتهای آنهاست، یاری کنند. 4. از نوشتن برای بیرون ریختن احساساتمان استفاده کنیم: نوشتن، یکی از بهترین راههایی است که میتواند هیجانات ما را تنظیم کند و ما را مجبور کند که روی احساساتمان نام بگذاریم و آنها را روی صفحه کاغذ، ثبت کنیم. نوشتن، هم، نوعی تخلیه هیجانی است و هم نوعی تنظیم هیجان. 5. قاطعیتِ محترمانه را یاد بگیریم: وقتی که حقّمان به اصطلاح دارد خورده میشود، ما از چندین راه استفاده میکنیم. بعضی از ما، منفعل عمل میکنیم. یعنی میریزیم توی خودمان و هیچ چیز نمیگوییم. بعضی از ما، پرخاشگر میشویم، داد و بیداد میکنیم و همه چیز را میریزیم به هم. بعضی دیگر هم، دو تا راه را قاطی میکنیم. مثلاً اگر حس میکنیم که در یک اداره، حقّمان دارد به عنوان کارمند خورده میشود، کار ارباب رجوع را عقب میاندازیم یا در حضور او کارهای متفرّقه انجام میدهیم. امّا یک راه چهارم هم وجود دارد و آن، این است که ما با قاطعیت، امّا محترمانه، به دیگرانی که حقّ ما را تضییع کردهاند، بگوییم نه». این راه چهارم، خیلی خلاصه است. یعنی این که ما در عین این که احترام دیگران را داریم، از حقّ خودمان هم دفاع کنیم. یکی از تکنیکهای اصلی برای این قاطعیت، استفاده از جملههای سه بخشی است. این جملهها از سه بخش همدلی (مثلاً: میدونم که تو واکمن من رو لازم داری...)، استدلال (امّا چون که خودم امروز اون رو میخوام...)، و قاطعیت (نمیتونم واکمنم رو بهت بدم) تشکیل میشود. البته قاطعیت، فقط در کلمات نیست. نوعی ژست بدنی که ما در هنگام ادای کلمات میگیریم هم به اندازه خود کلمات، مهم است. هوش هیجانی پایین از آنجایی که عو ا طف منفی ، فقدان عواطف ،و ابراز غیر مسقیم عواطف همگی مسری هستند،اجتناب از افرادی از افرادی با هوش هیجانی پایین،که ممکن ویروس خود را به شما نیز سرایت دهنده،عملی هوشمندانه است. حضور این افراد در اطراف شما لطفی ندارد،و بی شک شما نمی خواهید عادت بد آنها را در پیش بگیرید. در زیر خلاصه ای از مشخصات افرادی ارائه می شود که باید از آنها اجتناب کرد .این افراد کسانی هستند که: · مسئولیت احساسات خود را به عهده نمی گیرند. · نمی توانند جمله ای بسازن د که با عبارت"احساس می کنم..."شروع می شود . · نمی توانند بگویند چرا چنین احساسی دارند .(به خصوص مواظب کسانی باشید که هنگامی که احساسلت خود را توضیح می دهند ،شمارا کانونحرف های خود قرار میدهند.) · به شما حمله می کنند ، شما را مورد سر زنش قرار می دهند ،از شما انتقاد می نمایند، و نصیحتتان می کنند. · صحبت شما را قطع می کنند و ارزشی برای شما قا ئل نیستند. · برایتان سخنرانی می کنند. · در موردتان قضاوت می کنند. · شما را گناهکار می دانند. · احساسات خود را بروز نمی دهند. · در باره احساسات خود دروغ می گویند · احساسات خود را به صورت مبالغه آمیز خیلی بزرگ یا خیلی کوچک بروز می دهند. · می گذارند اتفاقی بیفتد بعد ناگهان بر می افروزند،یا در برابر مسائلی نسبتاً کوچک واکنش های تندی نشان می دهند. · شخصیت مستحکمی ندارند. · غبطه می خورند و حسا د ت می ورزند . · دقیقاً به شما نمی گویند چه جایگاهی نزد آن ها دارید. · اطلاعات را بروز نمی دهند. · حضورشان ناراحت کننده است. · به جای اینکه احساسات خود را بازگو کنند،با رفتار خود آن ها را به نمایش می گذارند. · بازی در می آورند. · بی احساس هستند . · همدلی و همدردی ندارند . · از نظر عاطفی در دسترس نیستند . · امکان صمیمی شدن به شما نمی دهند. · قبل از اینکه عملی انجام دهند ،احساسات شما را مد نظر قرار نمی دهند. · قبل از اینکه عملی انجام دهند ،احساسات آینده خود را مد نظرنمی گیرنذد. · خویشتندار نیستند. · اعتراف به خطا یا اعلان آن و عذر خواهی به خاطرآن ها را دشوا ر و نا ممکن می دانند. · هیچگاه اظهار ندامت نمی کنند. · خود را قر بانیانی بی پناه می دانند. · با گفتن جملاتی نظیر"مجبور بودم این کار را بکنم،انتظار داشتی چه کار بنم؟چاره ای نداشتم"مسئولیت را از گردن خود باز می کنند. · اگر از آن ها انتقاد کنی به شما حمله مبی کنند. · دنیا را عادل نمی دانند. · اغلب احساس نا امیدی یا قربانی شدن می کنند. · غالباً احساس بی کفایتی ، نا دانی،یا حما قت می کنند-یا می ترسند که مبا دا چنین جلوه کنند. · یا بیش از حد به ظواهر اهمیت می دهند یا اینکه اصلاً به آن توجهی نمی کنند. · یا اغلب شکایت می کنند یا وا نمود می کنند هیچ مشکلی وجود ندارد. · برای بیان احساسلت خود نیا ز به کلمات توهین آمیز دارند. · خود را در محدوده اعمالی که با عقل سلیم منا فات دارد محصور می کنند. · به دنبال بر قراری ارتباط با جایگزین های دیگری از حیوانات خانگی گرفته تا گیا هان و موجودات خیالی ،هستند. · بر اعتقادات خود پا فشاری می کنند. · قادرند تمام جزئیاتی را که حتی مر بوط به سالیان پیش افراد دیگر است باز گو کنند ، ولی نمی توانند بگویند که خود هم اکنون چه احساسی دارند. |