وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس
قراری دوباره در تهران - نسخه قابل چاپ

+- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir)
+-- انجمن: بحث ها وگفت و گوهای عمومی اعضاء (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7-%D9%88%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7%D8%A1)
+--- انجمن: مراسم و ملاقات هاي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D9%85%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7)
+--- موضوع: قراری دوباره در تهران (/Thread-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86)

صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13


RE: قراری دوباره در تهران - kia - 2010/08/01

(2010/07/31, 09:01 PM)nahid نوشته است: من تازه امروز فهمیدم آقا کیارش همون کیا بوده !!

bale ba ejaze khode khodeshe agreement2


RE: قراری دوباره در تهران - pariya - 2010/08/01

سلام به همه دوستان عزیز
اول از همه از آقا مرتضی تشکر ویژه دارم به خاطر زحمتی که کشیده بودBlush
نازنین جان، جات خالی بود یه شیشه مربا هم از دستت رفتconfused
بهار عزیزم خیلی خوشحال شدم که دیدمت، واقعاً زحمت کشیدی تا خودتو سر قرار برسونی، ولی کاش شب مونده بودی پیشمون و فرداش میرفتی که انقدر خسته نمیشدی عزیزمlove28love28love28love28love28
مریم جان از دیدنت خوشحال شدم به سیمین عزیز هم سلام برسونlove51love51
مهسا که دیگه حرف نداره، بیسته بیستهlove51مخصوصاً وقتی رفت نون خرید تا با مرباهایی که مرتضی آورده بود یه عصرونه خوشمزه بخوریم، مهسا جون مرسی عزیزمlove28love28
شهرزاد جان دست تو هم درد نکنه به خاطر نونها، یعنی هنوز دلت برامون اندازه سوراخ جوراب مورچه نشده بیای تو سایت یه سری بهمون بزنی؟!love51love51
مهناز جان از دیدنت خیلی خوشحال شدم، خیلی زحمت کشیده بودی عزیزمlove51love51
ناهید و سعیده عزیز از اینکه دوباره دیدمتون خوشحالم، سعیده جان ببخشید که نزاشتم بری با حمید اینا شام بخوریsad2sad2
حمید و مجید و سینا هم که مثل همیشه حضور داشتند، مخصوصاً سینا که از راه دور اومده بود و مدام اصرار داشت بگه من دارم شوخی میکنم ولی خب کیه که باور کنه؟!مگه نه بچه ها؟laughing3laughing3laughing3laughing3
از دیدن دوباره حمید و آشنایی با آقا کیارش هم خوشحال شدم.
از حامد عزیز هم ممنون که با وجود خستگی زیاد، در قرار حاضر شد تا با دوستان قدیمی دیداری تازه کند و با دوستان جدید از نزدیک آشنا بشهBlushBlush
و در آخر جای همگی خیلی خالی بود مخصوصاً سحر جون و نازنین جونمlove51love51


RE: قراری دوباره در تهران - nazaninn - 2010/08/01

(2010/07/31, 02:02 PM)hamid نوشته است: حالا اينكه چرا نازنين فاميلي ايشون رو ميدونن جاي تامل داره تو :

چه تاملي داره
مگه ايشون از كره مريخ امدند و تا به حال افتخار آشنايي با ايشون رو نداشتم؟!؟!
اينم مثل اون موردي كه تو پيغام بهت گفتم حميد كاملا دونستنش طبيعه


RE: قراری دوباره در تهران - Sina - 2010/08/01

منم از همه می کنم ... واقعا حال میکنم بچه ها رو میبینم
فقط خواهشم از همه کسانی میان به دیدار ها اینه که بعضی از شوخی های دیدار ها همونجا بمونه
.............
چون اونجا همه همدیگر و میشناسن و من و هم میشناسن ....
همچین جریاناتی به اینجا کشیده بشه ... شاید بعضی ها ... بعضی فکر ها بکنن که خوب نباشه
..............
من واقعا از راه دور اومده بودم ... اونقدر دور بود که دیشب رسیدم و امشب مجبورم دوباره برگردم :38::38::38::38::38:
ولی واقعا یه احساس خیلی خوبی بهم دست میده وقتی همه هستن و همه با هم خوبن
----------------------
خیلی به ندرت پیش میاد که جمعی باشه و تو این جمع همه با هم خوب باشن. همیشه یه مشکلاته کوچیکی بین افراد بوده


RE: قراری دوباره در تهران - earth - 2010/08/01

(2010/08/01, 08:20 AM)pariya نوشته است: ناهید و سعیده عزیز از اینکه دوباره دیدمتون خوشحالم، سعیده جان ببخشید که نزاشتم بری با حمید اینا شام بخوریsad2sad2
نمي خوام پريا هيج مي دوني من جقذر وزنم كم شد اصلا" مي دوني چقدر لپام آب رفت. حالا كي جواب مي ده؟ چرا به بچه ها نگفتي كه من نزديك بود بيفتم. چرا نگفتي نزديك بود سر نازنينت رو بتركونم. چرا نگفتي چه صحنه هايي از حيات وحش تهران رو ديديم. حيات وحش دوست داشتني كه مي خواستند شام بخورند از ما ترسيدند. خلاصه پريا به جبران اينكه نگذاشتي من برم با بقيه شام بخورم بايد هفت شبانه روز منو تغذيه كني بايد لپاي من برگرده سرجاش من نمي دونم ببخشيد و از اين حرفها هم حاليم نيست.

براي اينكه يه وقت سوء تفاهم نشه ما تو راه برگشت چند موش زيبا و كمي درشت رو ديديم كه داشتند دم ساندويجي شام مي خوردند. يه وقت جسارتي خدمت دوستان عزيزي كه رفتند شام بخورند نباشه.


RE: قراری دوباره در تهران - مـه ســـا - 2010/08/01

(2010/08/01, 08:20 AM)pariya نوشته است: مهسا که دیگه حرف نداره، بیسته بیستهlove51مخصوصاً وقتی رفت نون خرید تا با مرباهایی که مرتضی آورده بود یه عصرونه خوشمزه بخوریم، مهسا جون مرسی عزیزمlove28love28

خواهش مي كنم عزيزم.بيست توييlove51.خوشحالم حداقل يكي يادش موند

بعضي چيزاي ديگه عمرا يادتون بره، اما اين فداكاري من و شهرزاد نا ديده گرفته شد..sad2


RE: قراری دوباره در تهران - nahid - 2010/08/01

مهسا جون یادمون نرفته .منم تو گفتگوی اعضا گفتما !sad2
این زحمت شما رو اصلا یادم نمیره .دستتون درد نکنه.icon_questionicon_question
شرمنده من انقد گیج بودم که هیچ کاری نکردم .sad2sad2sad2angry2


RE: قراری دوباره در تهران - hamid - 2010/08/01

مهسا دست تو و شهرزاد درد نكنه كه با محبتتون محبت مرتضي رو تكميل كرديد وگرنه من يكي مطمئنم اون وسط از گرسنگي غش ميكردم confused
به كسي نميگم كه واسه 20 نفر 4 تا نون باگت خريديد icon_crysmiling
بازم دستت درد نكنه . كاره بزرگي كرديد چون اگه به من ميگفتن برو نون بگير خودمو ميزدم به اون راه :55:


RE: قراری دوباره در تهران - shahrzad - 2010/08/02

سلاممممممممممممممممممممممممممممم من اومدمagreement2
جای همگی اونایی که نیومدن خالی بود بالاخص دوست جون خودمممممممممممم
مرتضی هر روزی که صبحانه مربای خوشمزه رو میخورم کلی ازت تشکر میکنم نیست تو خونه ما صبحا هیچی پیدا نمیشهsad2
خلاصه اینکه خواهش میشه ...قسمت خوراکی های دیدارها فقط یه کمی اضافه بشهlaughing3


RE: قراری دوباره در تهران - salman121 - 2010/08/02

خوب خدا را شکر قرار خوب بوده>>>
می خوایم بریم سراغ یه قرار جدید دوستان نظرتون
راجع به شمال بگین پایه سفر شمال هستین ؟؟
یه نظر سنجی باید بذاریم>>>