وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس
در آخر این بیماری چه میشود؟ آینده و بیماری MS - نسخه قابل چاپ

+- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir)
+-- انجمن: ام اس (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3)
+--- انجمن: بحث هاي تخصصي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7)
+--- موضوع: در آخر این بیماری چه میشود؟ آینده و بیماری MS (/Thread-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%DA%86%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF%D8%9F-%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C-MS)

صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15


RE: پرسشی که خیلی ها ازمون می پرسن... - مـه ســـا - 2010/06/27

(2010/06/27, 12:41 PM)Sina نوشته است: اینجوری میدونی چی میشه ؟ فاجعه میشه
یعنی اگه واقعا عاشقش باشی و ترکت کنه ... عاشقش باشی هاااا نه وابسته
....
اونوفت مجبوری تا آخر عمرت عاشق بمونی و عاشق زندگی کنی و عاشق بمیری
چرا اونوقت؟؟؟
چرا مجبوره كه تا آخر عمرش عاشق كسي باشه، كه با شنيدن اين خبر گذاشت رفت؟؟


RE: پرسشی که خیلی ها ازمون می پرسن... - nazaninn - 2010/06/27

(2010/06/27, 01:11 PM)مهسا نوشته است: چرا اونوقت؟؟؟
چرا مجبوره كه تا آخر عمرش عاشق كسي باشه، كه با شنيدن اين خبر گذاشت رفت؟؟
آخه اون ديگه دست خودش نيست نميتونه نباشه


RE: پرسشی که خیلی ها ازمون می پرسن... - maryamm - 2010/06/27

قدر سخته که آدم عاشق کسی باشه و بنا به دلایلی ادامش امکان نداشته باشه
و بخوای فراموش کنی
نه اصلا امکان نداره نمیشه
سخته


RE: پرسشی که خیلی ها ازمون می پرسن... - Sina - 2010/06/28

(2010/06/27, 12:55 PM)nazaninn نوشته است: فكر كنم مجبور كلمه خوبي نباشه واسه اين همه عشق
مجبور هم نباشه یه چیزی تو مایه های have to هستش
یعنی دقیقا دست خودش نیست .... اون قسمت مغزش تعطیله که بخواد یا نخواد


RE: پرسشی که خیلی ها ازمون می پرسن... - شفا یافته - 2010/06/28

سیمرغ جان
این بیماری را به فال نیک بگیر. مطمئن باش شخصی که عاشقش هستی لیاقتت را ندارد. سعی کن واقعیت را بپذیری و دنبال فرد مناسب تری باشی.love51
اما در مورد ام اس اصلا نگران نباش. شما راه زیادی دارید و باید خیلی امیدوار باشید. من 16 سال پیش به این بیماری مبتلا شدم. اونموقع ذهنیتها خیلی منفی بود. بیشتر مردم بیماری را نمیشناختند و اونها هم میشناختند به فلج شدن فکر میکردند..
من از راههای معمول نتیجه نگرفتم و بیشتر راههای غیرمعمول را امتحان کردم که در نهایت نتیجه هم گرفتم.
icon_biggrin


RE: پرسشی که خیلی ها ازمون می پرسن... - simorgh - 2010/06/30

ممنون از نظریات همتون ولی باید بگم من نه عاشق بودم نه وابسته...
یه آشنایی کاملا سنتی بود...
ولی به اندازه تمام دنیا بهم برخورد که چرا کسی باید با شنیدن این حرف از با من بودن منصرف بشه....
همین


RE: پرسشی که خیلی ها ازمون می پرسن... - nazaninn - 2010/06/30

(2010/06/30, 12:18 PM)simorgh نوشته است: ممنون از نظریات همتون ولی باید بگم من نه عاشق بودم نه وابسته...
یه آشنایی کاملا سنتی بود...
ولی به اندازه تمام دنیا بهم برخورد که چرا کسی باید با شنیدن این حرف از با من بودن منصرف بشه....
همین

واقعا به دليل اطلاعات كم مردمه كه باعث تصميماي عجولانه ميشه تو همه موارد و اينم كه به هر حال چيز مهميه
سيمرغ جان يعني حتي يه فرصت هم نخواست ازت كه راجع بهش تحقيق كنه؟
سريع انصراف داد و رفت؟
پس حتما ادم غير منطقي بوده چون لااقل بايد كمي تحقيق و مطالعه ميكرد بعد ميگفت به اين دليل و اون دليل نميتونه ادامه بده نه همين جوري سرش رو بندازه پائين و بره
خيلي هم غصه رفتنش رو نخور پس


RE: پرسشی که خیلی ها ازمون می پرسن... - شفا یافته - 2010/06/30

(2010/06/30, 12:18 PM)simorgh نوشته است: ممنون از نظریات همتون ولی باید بگم من نه عاشق بودم نه وابسته...
یه آشنایی کاملا سنتی بود...
ولی به اندازه تمام دنیا بهم برخورد که چرا کسی باید با شنیدن این حرف از با من بودن منصرف بشه....
همین

از طرفی دیگر هم که به قضیه نگاه کنیم، طرف آدم صادقی بوده و صریح نظرشو گفته. نباید ناراحت بشی، کاملا طبیعی هست که در یک آشنایی سنتی تصمیم گیری منطقیه و اگر خودت هم در چنین موقعیتی قرار میگرفتی همین تصمیم را میگرفتی مگر اینکه میموندی تو رودربایستیwink2


RE: پرسشی که خیلی ها ازمون می پرسن... - anaram - 2010/06/30

(2010/06/30, 01:41 PM)شفا یافته نوشته است: از طرفی دیگر هم که به قضیه نگاه کنیم، طرف آدم صادقی بوده و صریح نظرشو گفته. نباید ناراحت بشی، کاملا طبیعی هست که در یک آشنایی سنتی تصمیم گیری منطقیه و اگر خودت هم در چنین موقعیتی قرار میگرفتی همین تصمیم را میگرفتی مگر اینکه میموندی تو رودربایستیwink2
البته من اينو خيلي قبول ندارم
توي همين آشناييه سنتي وقتي 2 طرف يه شناخت نسبي از هم داشته باشن و يكي همچين مشكلي داشته باشه ، منطقي ترين راه اينه كه طرف مقابل بره و راجع به مشكل تحقيق كنه و ببينه اين مشكل تا چه حد ميتونه زندگي رو تحت الشعاع قرار بده و تمام نكات مثبت طرف مقابل آيا با داشتن اين نكته منفي كنار ميرن؟


RE: پرسشی که خیلی ها ازمون می پرسن... - nazaninn - 2010/06/30

(2010/06/30, 01:45 PM)anaram نوشته است: البته من اينو خيلي قبول ندارم
توي همين آشناييه سنتي وقتي 2 طرف يه شناخت نسبي از هم داشته باشن و يكي همچين مشكلي داشته باشه ، منطقي ترين راه اينه كه طرف مقابل بره و راجع به مشكل تحقيق كنه و ببينه اين مشكل تا چه حد ميتونه زندگي رو تحت الشعاع قرار بده و تمام نكات مثبت طرف مقابل آيا با داشتن اين نكته منفي كنار ميرن؟

همينو بگو ادم خود سيمرغ رو ول ميكنه ميچسبه به بالش كه يكي دوتا پرش خراش برداشته آخه