سفر مشهد - نسخه قابل چاپ +- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir) +-- انجمن: بحث ها وگفت و گوهای عمومی اعضاء (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7-%D9%88%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7%D8%A1) +--- انجمن: مراسم و ملاقات هاي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D9%85%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7) +--- موضوع: سفر مشهد (/Thread-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%AF) صفحه ها:
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
|
RE: سفر مشهد - rad007 - 2011/11/05 آره منم یادمه به حساب اینکه همه چیز به مقدار کافی هست و اصولا از یه گوشه پذیرایی رو شروع میکنن اول از بچه های خودمون که نزدیک بودن پذیرایی کردم وقتی به دوست جان ها رسید آب جوش تموم شده بود خب من چی کار کنم؟؟بلت نیستم دیگه RE: سفر مشهد - مـه ســـا - 2011/11/05 عجب!! بابا من به عنوان مهمون شما، خيلي از پذيرايي تون خوشم اومد همه چيز عالي بود..من تضمين مي كنم RE: سفر مشهد - TootFarangi - 2011/11/05 (2011/11/05, 10:15 PM)earth نوشته است: چه می کنه این آب نبات کالفانی یوهوووووووووووو. رضا دیگه دیگه دیگه؟ جانمی جان بیشتر بگید مثلا بگید که اونا برای شما چی اورده بودند برای ما چی سوغاتی گرفتند؟ بعد واسه کی رفتید خواستگاری؟ از کی خواستگاری کردید؟ چادرهایی که اورده بودند چه رنگی بود چه شکلی شده بودند کیا وقتی رفتند حرم چشمهاشون رو تفی کرده بودند که مثلا گریه کردند؟ اونا واسه ما بسته های بسیار بسیار بسیار زیبایی آورده بودن کلی شرمنده شدیم نمی دونم چی برای شما سوغات آوردن حقیقتش من چمدوناشون رو نگشتم حرم هم من گفتم به دوستان چادر گل گلی سرم می کنم . همین طوری هم رفتم چادرم گل گلی بود. البته فکر می کنم فقط من و بهار دوست جون. ماتیلات نه !!! اون بهار دیگه دوست جون خوبه. ( بهار.ماتیلات واسم صدف آورده بود یادش رفت بهم بده ای روزگار ) موقع روضه و ... من نبودم همراهشون نمی دونم دیگه ببینم کی گریه کرده کی نکرده (2011/11/05, 10:16 PM)rad007 نوشته است: آره منم یادمه به حساب اینکه همه چیز به مقدار کافی هست و اصولا از یه گوشه پذیرایی رو شروع میکنن اول از بچه های خودمون که نزدیک بودن پذیرایی کردم وقتی به دوست جان ها رسید آب جوش تموم شده بود آخ تو کدوم مهمونی ای دیدی شما اول به صاب مال تعارف کنن بدش مهمون ؟؟؟؟ چقدر من حرص خوردم آخه به نظرم 10 کیلو وزنم کم شد RE: سفر مشهد - آرزو - 2011/11/05 (2011/11/05, 10:16 PM)rad007 نوشته است: آره منم یادمه به حساب اینکه همه چیز به مقدار کافی هست و اصولا از یه گوشه پذیرایی رو شروع میکنن اول از بچه های خودمون که نزدیک بودن پذیرایی کردم وقتی به دوست جان ها رسید آب جوش تموم شده بود رضا اگه دختر بودی حالا حالا ها باید می موندی خونه بابات... خوب شد دختر نشدی.... RE: سفر مشهد - earth - 2011/11/05 خب هر وقت به اندازه یه قوطی آب نبات کالفانی برام تعریف کردید بهتون می دم حالا حالاها مونده مگه الکیه آب نبات کالفـــــــــــــــــــــــــــانی میدین جرمنی تازه با طعم نعنا. الان دیگه یه کم خسته شدم از اینجا تا فردا فکراتون رو با هم جمع کنید قشنگتر و مفصل تر توضیح بدید. یک قوطی آب نبات کالفانی در انتظار شماست بشتابید بشتابید بشتابید به سوی طعمی خوش با رایحه ای دل انگیز. RE: سفر مشهد - آرزو - 2011/11/05 رضا یعنی هیچ کسی اونجا نبوده که بهت بگه اول به مهمون تعارف کن؟ حالا تو بلد نبودی بقیه چی؟ RE: سفر مشهد - پویش - 2011/11/05 سعیده جون شماکه خیلی حرفها با آب نبات از بچه ها شنیدی دیگه چی می خوای بدونی RE: سفر مشهد - rad007 - 2011/11/05 خب نه نیگا ،من فک کردم به همه میرسه خب چی کار کنم من اصولا زیاد فکر میکنم من که از همشون عذر خواهی کردم با صدای بلند اصلا منو بگو ام اس گرفتم که شما ها شاد باشین جدیا اگه من ام اس نمی گرفتم شما ها چی کار می کردین؟ این سوالیه که هنوز کسی واسش جوابی نداره (2011/11/05, 10:19 PM)مه ســـا نوشته است: عجب!!نه نه مهسا تو داری ما رو تسلی خاطر میدی من که می دونم RE: سفر مشهد - TootFarangi - 2011/11/05 (2011/11/05, 10:31 PM)آرزو نوشته است: رضا یعنی هیچ کسی اونجا نبوده که بهت بگه اول به مهمون تعارف کن؟ ما یک سینی بزرگ دادیم دست قوی ترین مردان انجمن گفتیم ببرید لطفا پذیرایی کنید اوشون آمدن گفتن تموم شده باز یک سینی دیگه بدید باز یکی دیگه دادیم خلاصه من رفتم داخل اتاق همراه فرشته با هم بودیم. یهو دیدیم دارن خودشون را معرفی می کنن دوست جان ها. دیدم رضا با سینی آمد بیرون گفتم همه را دادین ؟ گفتش نه اونا اون طرف موندن من فقط تا مهدی چایی دادم تازه قند هم نبود تلخ خوردن گفتم واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای تو چرا از این طرف نبردی چایی را ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفت من بلت نبودم دیگه فرشته دید ضایع شده گفت عیبی نداره بزار معرفی تموم شه یک دور دیگه چایی میدیم فقط این من حواسم بود تو سینی قندون هم گذاشتم خلاصه که شب به یاد ماندنی ای بود اون شب. همه کارامون را هم لو دادیم الآن RE: سفر مشهد - بی تـــا - 2011/11/05 میلو جونم و آقا رضای عزیز پذیرایی بسیار عالی بود ممنون برای همه چیز |