سفر مشهد - نسخه قابل چاپ +- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir) +-- انجمن: بحث ها وگفت و گوهای عمومی اعضاء (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7-%D9%88%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7%D8%A1) +--- انجمن: مراسم و ملاقات هاي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D9%85%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7) +--- موضوع: سفر مشهد (/Thread-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%AF) صفحه ها:
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
|
RE: سفر مشهد - earth - 2011/11/05 یه قوطی آب نبات کالفانی با طعم نعنا آکبند دارم می دم به هرکی که بیاد مو به مو بگه مشهد چطوری بود. طوری که فکر کنم منم بودم. RE: سفر مشهد - Saina - 2011/11/05 (2011/11/05, 09:24 PM)earth نوشته است: یه قوطی آب نبات کالفانی با طعم نعنا آکبند دارم می دم به هرکی که بیاد مو به مو بگه مشهد چطوری بود. طوری که فکر کنم منم بودم. یعنی واقعا توضیح از این بیشتر ؟ RE: سفر مشهد - earth - 2011/11/05 بله عزیزم قشنگ مو به مو. RE: سفر مشهد - shahrzad - 2011/11/05 ساینا جون فکر کنم سعیده گزارش لحظه به لحظه می خواد خدایی ساینا و بها و مهسا(از نوع مه پاره) کلی مفصلا توضیح دادند!!! پریا جون خوبی؟بهتر شدی؟ RE: سفر مشهد - TootFarangi - 2011/11/05 (2011/11/05, 09:29 PM)earth نوشته است: بله عزیزم قشنگ مو به مو. سعیده خانم دیگه از این واضح تر ؟ راستش من همش رو گفتم نمی دونم شما کجاش رو می خواهید آخه نکنه موارد ارسال شده و دریافت شده رو می خواهید وارد ریز جزئیات بشید ؟؟؟؟ پذیرایی ما شامل اینها بود : چای کافی میکس موز شکلات شیرینی دانمارکی کیک یزدی که دست پخت دوست خوبمون محبوبه بود. چیز خاص دیگه ای نبود حالا دوست جان ها تعریف می کنن. در ضمن انجمن تنگ بود جا کم بود کلی غصه خوردیم یک چند تا از دوستان سرپا بودن عابرو ( آبرو ) مون رفت آخر کار هم یکمی بی برنامگی شد همینا دیگه. روز چهارشنبه هم من و رضا رفتیم هتل ساعت 10 بعدش همراه دوستان رفتیم حرم و من با تاکسی با دوستان برگشتم هتل رضا پیاده اومد ساعت 1 بود خداحافظی کردیم از دوستان اومدیم خونه. روز جمعه هم قسمت نشد همراه شون باشم، دلم الآن هنوز در حاله تنگیدگی به سر می برد RE: سفر مشهد - مـه ســـا - 2011/11/05 سعيده جون يه چيز ديگه هم به توضيحات ميلو اضافه كنم علاوه بر پذيرايي مفصل و دلچسب انجمن مشهد، خيلي هم صميمي و خونگرم بودند يعني كاملا مشخص بود كه اعضا با هم دوست هستند و جو شادي توي انجمنشون وجود داره RE: سفر مشهد - earth - 2011/11/05 آها میلو داری راه می افتی. بیشتر بیشتر بیشتر بیشتر. داری نزدیک می شی تا اینجا ده عدد آب نبات. تا یک قوطی کامل هنوز مونده. RE: سفر مشهد - rad007 - 2011/11/05 خب بذار بقیشو من بگم اینقدر بی برنامه بودیم که من چای بردم واسه بعضی از دوستان اما قند نبردم کافی میکس خواستیم درست کنیم آب جوش تموم شده بود اما آخرش فک کنم به اکثر دوستان رسید من با بچه ها شوخی می کردم بچه ها با من من خیلی شاد بودم بچه ها از شادی من شاد بودن اینایی که من گفتم پشت صخنه داستان بود که هیچکی نمی دونه RE: سفر مشهد - TootFarangi - 2011/11/05 (2011/11/05, 09:56 PM)earth نوشته است: آها میلو داری راه می افتی. بیشتر بیشتر بیشتر بیشتر. داری نزدیک می شی تا اینجا ده عدد آب نبات. تا یک قوطی کامل هنوز مونده. من نمی دونم چیو می خواهی بدونی آخه ؟ همش رو گفتیم که چیزیش نموند که . بگو کدوم قسمت رو می خواهی تا ببینم میشه اصلا گفت یا نه ؟ (2011/11/05, 10:08 PM)rad007 نوشته است: خب بذار بقیشو من بگم یادمه یکی با سینی دوید تو آشپزخونه با هول و ناراحتی تمام گفت میلــــــــــــــــــو خاک به سرمون گفتم چی شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفت چایی بردیم قند نبردیم بعد همه گفتن مثلی که بایس چاییشون رو تلخ بخوریم تازه اونش هیچی نصف مجلس رو چایی دادین نصفی ندادین RE: سفر مشهد - earth - 2011/11/05 چه می کنه این آب نبات کالفانی یوهوووووووووووو. رضا دیگه دیگه دیگه؟ جانمی جان بیشتر بگید مثلا بگید که اونا برای شما چی اورده بودند برای ما چی سوغاتی گرفتند؟ بعد واسه کی رفتید خواستگاری؟ از کی خواستگاری کردید؟ چادرهایی که اورده بودند چه رنگی بود چه شکلی شده بودند کیا وقتی رفتند حرم چشمهاشون رو تفی کرده بودند که مثلا گریه کردند؟ |