(2012/03/04, 03:13 PM)sadaf نوشته است: دوستان واقعا دیدار خوبی بود کاش میتونستم هردفعه بیام حیف که راهم دوره .
نمیدونم ازکجا شروع کنم به تشکر .واقعا از همه دست اندر کارا
ممنوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون
پذیرایی خیلی عالی بود شرمنده شده بودم.کاش از قبل اعلام بشه همه سهیم بشم در اینکار.کی میاین شمال پس خودم ترتیب کارارو(مکان و ......)میدم.

دوستان کنار دریا آتیش بازی راه میندازیم سماور زغالیمو میارم هورااااااااااااااااااااااااااااااااااا

بچه ها من بازم دیداررررررررررررررر
به من که خیلی خوش گذشت
دلم برای همه تنگ میشه

(2012/03/04, 06:43 PM)Hasty نوشته است: بچه ها من بازم دیداررررررررررررررر
به من که خیلی خوش گذشت
دلم برای همه تنگ میشه

(2012/03/04, 06:46 PM)seyyed reza نوشته است: هستی جان عکس تکی نمی خوایییییییییییییییی

می خوامممممممم
مخصوصا عکسهی تکی دسته جمعی

(2012/03/04, 02:09 PM)SSA نوشته است: اتفاقا با شهرزاد یادی از شما هم کردیم.
انشاءالله شما رو هم بتونیم زیارت کنیم.

(2012/03/04, 06:54 PM)Hasty نوشته است: می خوامممممممم
مخصوصا عکسهی تکی دسته جمعی

(2012/03/04, 06:57 PM)پویش نوشته است: ممنون سمیرا جان،پس با این وصف من هم توی دیدار بودم البته توی قلب شما دوستان عزیز؛بازم خوشحالم که دیدار وجمع باصفایی داشتید بدون مشکل

وای چه غذاهای باحالی تبلیغ دیدار بعدی است
سعی می کنم حتما بیام
نگید چقدر شکمواستمیام شماها رو ببینم

(2012/03/04, 03:22 PM)seyyed reza نوشته است: حالا آقا سینا شما ها مسئولین محترم ترتیب مسافرت را بدین هر چی دوست داشتین درست میشه

---

دوستان کنار دریا آتیش بازی راه میندازیم سماور زغالیمو میارم هورااااااااااااااااااااااااااااااااااا

(2012/03/03, 04:42 PM)Sina نوشته است:

توجه توجه :

دیروز مهمونای خیلی عزیزی داشتیم ولی یکی از مهمونا که اونجا من به دلایلی معرفی نکردم الان به دلیل پرسش بعضی از دوستان که کی بود؟؟؟ از خودشون اجازه گرفتم که معرفیشون کنم ....
..........

خواهر و دختر شهید سید مرتضی آوینی

و جناب آقای نصیری که همسر خانوم آوینی (خواهر شهید آوینی) بودن که من چند دقیقه ای رو داشتم باهاشون صحبت میکردم ...
و خانوم مائده آوینی (دختر شهید آوینی) همون دختر خانوم عینکی که پشت سر بچه ها ساکت نشسته بود ...
باید بگم دختر شهید آوینی هم دچاتر عارضه ام اس هستش و یکی از همدرد های ناز و با صفای ماست

با اومدنشون من خیلی خوشحال شدم ...
کلی از دیدار دیروز خوشحال بودن و قول دادن که توی سایت ثبت نام کنن و به دنیای قشنگ ما بپیوندن

در ضمن درگذشت مادر بزرگ مائده خانوم عزیز رو هم بهشون تسلیت میگم

بچه ها من دوران دبیرستان(اون موقع که شاگرد اول رشته ریاضی بودم) توی مدرسه ای درس خوندم به نام دبیرستان شهید مرتضی آوینی
همون زمان که سر امتحانات نهایی سوم چشم راستم ضعیف شد و سال بعد گفتن ام اس داری.
خیلی برام جالب بود که دختر شهید آوینی رو ببینم.
یه استاد داشتم که میگفت هیچ اتفاقی،اتفاقی نیست
(چه ربطی داشت الان)
الان حسم اینه: