وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس
تیم دوچرخه سواری ام اس - نسخه قابل چاپ

+- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir)
+-- انجمن: ام اس (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3)
+--- انجمن: بحث هاي تخصصي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7)
+--- موضوع: تیم دوچرخه سواری ام اس (/Thread-%D8%AA%DB%8C%D9%85-%D8%AF%D9%88%DA%86%D8%B1%D8%AE%D9%87-%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3)



RE: تیم دوچرخه سواری ام اس - Hasty - 2012/05/19

آقا سینا نداشتیم ها شهر رضا رو تحریف کردی؟؟؟؟؟laughing3laughing3laughing3laughing3laughing3
چون خودش چیزی نگفت منم دیگه فقط میگم دستت درد نکنه icon_question
گزارشات شما هم خیلی عالیه واقعا من هر روز به امید دیدن گزارش شما میام به سایت سر میزنم icon_questionicon_questionicon_questionicon_question


RE: تیم دوچرخه سواری ام اس - نسترنى - 2012/05/19

سفرنامه تون از سفرنامه ناصرخسرو هم باحال تر و جذاب تره
من جديداً وقتى ميام تو سايت اول از همه ميام اين تاپيك چون از بقيه تاپيك ها خيلى هيجان انگيزتره
در پايان هم فقط اميدوارم ديگه مشكل مسموميت و اتفاقات اين چنينى پيش نياد
باز هم خيلى خيلى خيلى زياد مواظب همديگه باشيد icon_question


RE: تیم دوچرخه سواری ام اس - khatoon25 - 2012/05/19

دوستای گلم ورزشکارای دوست داشتنی خدا قوت. گزارشتتون رو که می خونم از هیجان و شوق گریم می گیره بعد وسطش کلی می خندم. دلمون کلی براتون تنگ شده خیلی مراقب خودتون باشین. فربد ایشالله زودتر خوب شی مواظب خورد و خوراکتون باشین. سینا علیرضا مجسم می کنم کارا تونو کلی می خندم. سینا آموزش ه ه ه رو تو برنامت بذارwink2wink2


RE: تیم دوچرخه سواری ام اس - fireboud - 2012/05/19

(2012/05/19, 09:07 PM)anaram نوشته است: smiling
هیجان انگیز شد
من حالا تا وقتی توضیح نداده ای شبا از فکر اون یه دونه انگشتر خوابم نمیبره confusedicon_cryicon_cryicon_cryicon_cryicon_cry
نه بابا به خواب و استراحتت برس خواستم یه جوی داده باشم Smile (16)


RE: تیم دوچرخه سواری ام اس - maede - 2012/05/19

بچه ها علاوه برگزارشاتون چقدر مصاحبتون تو همشهري جوان قشنگه انقدر ذوق كردم به كل ساختمون گفتم اينا بچه هاي سايتموننااااااااااتازه خودمم چسبوندم بهتون گفتم دوستام هستنااااااااااااااااااااااicon_questionicon_questionicon_questionicon_question
بيچاره بابامو مجبور كردم بره برام بخره ميتونــــــــــستم خودمم برما اما خدايش تنبلي بد درديهevilgrin0039.gifevilgrin0039.gifevilgrin0039.gifمصاحبتون فقط يه بدي داشت چون وقتي شمارو ديدن همه باهام دعوا كردن كه بايد بري كلاس ورزشfighting0030.gifمنم كه تنبــــــــــل حالا قراره بعدا برم ميرم حالاhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gif
راستي برا استقبال ميخوايم بيايم با كي بايد هماهنگ كنيم لطفا
نميدونم چرا انقدر ذوق ميكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــم من انگار من دارم كار به اين بزرگي رو انجام ميدمTongueTongue
موفــــــــــــــــق باشين دوستاي خوبم


RE: تیم دوچرخه سواری ام اس - anaram - 2012/05/19

(2012/05/19, 09:33 PM)fireboud نوشته است: نه بابا به خواب و استراحتت برس خواستم یه جوی داده باشم Smile (16)
icon_cry
پیچوندی دیگهههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/




RE: تیم دوچرخه سواری ام اس - Prime - 2012/05/19


شنبه سبزوار توقف 30-2-91

امروز رو موندیم سبزوار مجدد. عوضش دو روز دیگه تو مسیرمون توقف نداریم. و یکی دیگه از شهرهایی که تو بیابون می موندیم رو دیگه نباید وایسیم. مجبوریم بیشتر پا بزنیم که یک روز رو جبران کنیم.

دیشب که من بیهوش شده بودم مث اینکه همه شام سوسیس تخم مرغ پخته بودن و خورده بودن. من صبح دست از پا دراز تر اومدن تو سالن غذا خوری. همون طور که گفتم ما تو خوابگاه اساتید دانشگاه سبزوار دو تا اتاق داریم. طبقه ی اول هستیم و تو این طبقه یه حال و تلویزیون داره و یه مشت حمام و دستشویی و یه سالن غذا خوری کوچیک. چون کلا ما هستیم فضا خیلی دوستانه است.

صبحانه بلاخره بجز سیبزمینی و تخم مرغ آبپز خامه هم داشت. که با نون مشهدی خوردیم. نون مشهدی حتی از بربری هم بدتره. باید تو نونوایی مصرف کنی. امیدوارم این سبک پخت نان تا سبزوار بیشتر نیومده باشه. یه سماور همیشه روشن داریم که چایی رو برامون همیشه حاضر داره.

همه سوختیم. این دیگه حتی از پشت تلفن هم معلومه. صورتامون مث کتک خورده هاست. از نیشابور کرم زینک اکسید گرفتیم که هنوز اثرش نرفته و سفیدیم. بخاطر اینکه معلوم نیست تو دو تا شهر بعدی حمام هست وسواس گرفتم و تقریبا هر 8 ساعت یه دوش می گیرم. همه ی تختم کرم (زینک اکساید)ی شده و حالم داره بهم می خوره. همش دارم رخت می شورم.

بیشتر زمانمون به یللی و تللی گذشت. بازی های کارتی کردیم و کتاب خوندم و حرف زدیم. هر 10 دقیقه هم یکیمون یه صفحه ی سایت رو می تونست مشاهده کنه. من فکر میکنم خدا داشت درس صبر و وفاداری رو به ما آموزش میداد که البته پاداشش این بود که ساعت 8 شب حسین تونست از کانال های عجیبی پسورد اینترنت دانشگاه رو پیدا کنه. همه جشن گرفتیم.

ظهر ناهار همه یک صدا قرمه سبزی سفارش دادیم و یه نفر قیمه. نفهمیدم چی شد که همه داشتیم قیمه می خوردیم و یکی دوتا قرمه بشیتر نبود. سرایدار خوابگاه هم برامون از خورش کرفس با کیفیتش آورد. با ماست و اینا زدیم به بدن. خیلی وقت بود غذای خونگی خوب نخورده بودیم.

رفتیم بیرون برای تبلیغات و کار اصلی مون. با دوچرخه به محوطه ی بزرگ دانشگاه رفتیم. دانشگده فنی و علوم انسانی نزدیک هم بود. دانشجو ها اولش گیر میدادن به تبلیغ روی پیرهنمون و دلقک بازی در می آوردن. خلاصه با هاشون گرم گرفتیم و کلی ارشادشون کردیم. یکی مادرش ام اس داشت. کی دامادشون. یکی زنگ زد خونشون. بلبشویی شد. یه استاد دانشگاه هم بود که کل ام اس رو توضیح داد و گفت آخرش همه فلج میشن. تا میشد براش حرف زدیم و گفتیم و گفتیم. آخرش گفت شما دید من رو عوض کردیم و گفت می رم در سایتتون و در جاهای دیگه مطالعه ی بیشتری میکنم. دخترا هم هیچ کدوم محلمون نذاشتن. فقط یکی با من و فربود حرف زد که کلی از ام اس می دونست. و من که پرسیدم: "میشه یه ام اسی با دوچرخه بره مشهد؟" گفت: "اگر سلول های بنیادی استفاده کرده باشه میشه. تعجب کردم. ولی اینم جلوی دوربین احمد نیومد. فکر کنم بدون دوربین با دختر ها بیشتر نتیجه می گرفتیم.

یه توپ فوتبال از تهران آوردیم. عمو اصغر (آقای فرهانی راننده) با تلبه اش برامون باد کرد. ظهر آفتاب بود ولی شب من و فربود و احمد و حامد و سینا و مهدی رفتیم تو حیاط خوابگاه بازی کردیم. از قضا طبقه ی دوم که ما هیچ وقت مسیرش رو پیدا نکردیم خوابگاه دخترا بود. گه گاهی از نرده های بلند و مات شده ی ایوان اتاقاشون آویزون می شدن و بازی ما رو تماشا می کردن. بچه ها روحیه گرفته بودن. ولی خوب حراست در دقایق پایانی ما رو جمع کرد و همه ناراضی از داوری به اتاق ها مون رفتیم.

امروز خلاصه خلوت بود. بیشتر استراحت کردیم. عضله های پای من که خیلی خسته و گرفته اند. فردا خدا بزرگه. همه ولو شدن آخر شبی و با تلفن صحبت میکنن. من به خودم قول دادم از یک هفته مونده به اومدن لحظه شماری نکنم. ولی دلمون انگاری خیلی تنگه.

آسمون شب اینجا خیلی خوشگله من یه چند دقیقه ای بهش خیره شدم. آسمون و که نگا کنی دنیا کوچیکه. ام اسی ها انگار همه جا هستن انگار همه یکی رو تو خونواده اشون دارن. مث ستاره همه جا پخش و پلا ییم. فقط کافیه یک صدا یه چیزی بگیم که دیده بشیم. وقتی تاپیک مون رو میخونیم و می شنویم بعضی از شما ها میخواین ورزش کنید بخدا خیلی انرژی می گیریم. امشب آسمون یه رنگ دیگه است.اونقدر ها هم مشکی نیست.

+تشکر ما از نرگس و نفس (خواهران ک) هست که ما اگر به نت دسترسی داریم بخاطر مودم کوچولو و زیرک این خواهراست. درسته با adsl قابل مقابسه نیست. اما همه جا انتن میده.


RE: تیم دوچرخه سواری ام اس - neda.n - 2012/05/19

چقدر چقدر چقدر دوست داشتنی و قابل لمسه نوشته های همه اتون . واقعا حوصله و عشق می خواد که آدم بعد خستگی یه روز رکاب زدن ، با اینترنت ضعیف بیاد بشینه و انقدر با تمام حسش بنویسه . بچه ها جون دست مریزاد . این روزا هر چی توان و انرژی داریم مال شما .


RE: تیم دوچرخه سواری ام اس - parastoo joon - 2012/05/19

مطمئنا من و بقیه ی دوستان هم از حرکت قشنگ شما یه انرژی فوق العاده میگیریم....

اتحاد بی نظیری بین همه ی دوستان بوجود آومده...

مرسی که انقدر خوبید...icon_question



RE: تیم دوچرخه سواری ام اس - anaram - 2012/05/19

وای علی این نوشته ات خیلی منو یاد یه خطره گنگ و مبهم از یه کارتو یا کتاب دوران بچه گیم انداخت
مهرکه این
همتون
کاش منم جای اون دخترا بودم و از پنجره ی خوابگاه آویزون میشم و فوتبال شماها رو نگاه میکردم که احتمالا با کلی جدل سر قضاوتهای داوری بوده و ...
یه چیز دیگه
چقدر اون شماوره که همیشه آبجوش داره و چایتون آماده اس برام آشناس . اصلا فضایی که الان توشین آشناس
نمیدونم شاید شبیه به فضاییه که من قبلا بوده ام توش
بهرحال اون فضا برای من کلی حس و خاطره ی خوب رو زنده میکنهههههههههههههههlove28
امشب زود بخوابین
خوب استراحت کنین
خوب ریلکس کنین ذهنتون و ماهیچه هاتونو
فردا روز مهمیه
قراره یه بار دیگه ثابت کنین که هستین و همت و اراده ی فولادینتونو به رخ همه بکشین و بگین ام اس دارین و ورزشکارید wink2