سفر شمال - نسخه قابل چاپ +- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir) +-- انجمن: بحث ها وگفت و گوهای عمومی اعضاء (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7-%D9%88%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7%D8%A1) +--- انجمن: مراسم و ملاقات هاي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D9%85%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7) +--- موضوع: سفر شمال (/Thread-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D9%84) |
RE: ديدار شمال - مـه ســـا - 2010/10/16 من هیچی نمی تونم بگم جز اینکه واقعا خوبید واقعا با محبتید واز اینکه ام اس باعث پیدا کردن اینهمه دوست خوب شد،ازش ممنونم(با اینکه همیشه ازش بدم میومده) دوستون دارم RE: ديدار شمال - maryamm - 2010/10/16 راستی سحر عزیزم از نورپردازی که انجام دادی بی نهایت ممنون همه چی با اون کامل شد خودش کلی مهمونی بودااااااااااااااااا من به این حس خلاقانه ی تو افتخار می کنم عزیزم. RE: ديدار شمال - zahra62 - 2010/10/16 سلام منم می خواستم از همه دوستان تشکر کنم . ببخشید تایپم خوب نیست .فقط خیلی خیلی متشکرم . به امید دیدار مجدد مریم خانوم از شالتون هم خیلی متشکرم . از سرما نحاتم داد . RE: ديدار شمال - Matilat - 2010/10/16 وقتي من رفتم كجا رفتيد ؟ كلاردشت خوشگل بود؟ RE: ديدار شمال - maryamm - 2010/10/16 بهار جون تو که با افسانه جون رفتی فقط یه جا وایسادیم که هم به توافق برسیم هم کلوچه بخریم یه ذره هم با نور بازی کردیم عزیزم. RE: ديدار شمال - MAHDI - 2010/10/16 واقعا به شخصه فکر نمی کردم انقدر بهمون خوش بگذره. همه چیز عالی و خوب بود و از اینکه دوستای مهربونی مثله شما دارم به خودم می بالم. همیشه باید قدر این جمع ها رو بدونیم چون اینکه کسی پیش یه عده ای خوشحال باشه نشونه خوبی اون جمعه. امیدوارم دیدار های بعدی هم به همین گرمی برگزار بشه. همتونو دوست دارم و برای همتون آرزوی سلامتی می کنم. مرسی برای حفظ راز سورپرایز. مخصوصا از حمید عزیز که زحمت کشید و حامد گل که هماهنگیا رو انجام داد. بهار خانم مرسی بابت اون هدیه زیبات و غذاهای خوشمزت. هنوز مزه میرزا قاسمیت زیر زبونمه. پریا خان مثله همیشه مهربون و فداکار بخاطر زحمتات بینهایت سپاسگذارم. علی جون هر دفعه که می بینمت از اینکه تو جمع مایی خوشحال میشم. نازنین خانم راستی من این کلوچه مسقطیا رو سفارش میدم برام میفرستن از شیراز همیشه از قنادی رضا می فرستادن اما میدونی ایندفعه از کجا بوده؟؟؟ قنادی کامران مسئول فنیمون تو شیراز صبح بهم گفت مریم خانم مرسی که اومدی امیدوارم همیشه شاد باشی سعیده جان از اینکه تو هم همیشه تو جمعمون هستی واقعا خوشحالم. یه دختر فهمیده و کامل آقا مجتبی کاش کوچولوتون هم میاوردین اما به هرحال خوشحالمون کردین تشریف آوردین. مرتضی و سینای عزیز هم که همیشه با زحمت خودشون رو میرسونن و باعث گرمی هر دیداری میشن. آقای لیدر هم که کبریت این انبار باروت رو زد هم جای تشکر داره. هانی جون هم که با حضورش به من انرژی داد و مثله همیشه باعث افتخار من. حمید حسابدارمون هم که مثله همیشه بود متین و دوست داشتنی میرعلی آش پشت پاتو نخوردیم اما دیدار بعد یه آش طلب ما. شهرزاد عزیز که مهربونه و گرم. دوست دارم همیشه باشی سحر خانم شما هم لطف کردین هم مارو خوشحال کردین هم حمید رو. مهسا خانم گل هم مرسی برای همه چیز. یادت نره چی بهت گفتم موقع خداحافظی واقعا بچه ها ممنونم برای همه چیز و امیدوارم همیشه دیدارهای اینچنینی داشته باشیم چون واقعا بهش احتیاج داریم RE: ديدار شمال - مـه ســـا - 2010/10/16 (2010/10/16, 11:17 AM)MAHDI نوشته است: آقای لیدر هم که کبریت این انبار باروت رو زد هم جای تشکر داره. بهترین توصیف برای آقای لیدر و بچه ها که در آستانه انفجار بودند RE: ديدار شمال - سحــــــــر - 2010/10/16 سعیده جون قربونت برم آره حتما در دیدار بعد هم شالتو بیار مریم جونم من فکر کردم میخوای کسی نفهمه چیزی نگفتم وگرنه که نمیدونم میدونی یا نه اما اگه نمیدونی بدون که خیلی دوست دارم خیلی دوست داشتنی هستییییی نور پردازیم قابلی نداشت واقعا جو یهو عوض شد RE: ديدار شمال - nazaninn - 2010/10/16 اقا مهدي واقعااااااااااااااا چه جالب گفتم خيلي خوشمزه بودا ديديد من گفتم كامران هم كارش درسته نوش جان همسايمونه ديگه دستتون درد نكنه به هر حال هانيه جون و سلام برسون ماچش كن از طرف من RE: ديدار شمال - maryamm - 2010/10/16 راستی یه چیز بگم آقا حامد به رانندهه لطفا بگید صندلی دوتایی آخر تو ردیف راننده پارچه ی دسته ی صندلی ( عجب آدرسی شدا ) پاره شده بعد تیزی دسته ی صندلی بیرونه تمام بدن من رو زخم کرد نازنین جون یادته داشتم تو رو شاد می کردم یهویی پرت شدم و افتادم کجکی زمین؟ تمام پلو و کمرم داغون شده |