![]() |
وقتی فهمیدین ام اس دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) - نسخه قابل چاپ +- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir) +-- انجمن: ام اس (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3) +--- انجمن: بحث هاي تخصصي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7) +--- موضوع: وقتی فهمیدین ام اس دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) (/Thread-%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%D9%81%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%86-%DA%86%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D8%A7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D9%86%D8%9F-%D9%88-%DA%A9%DB%8C-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D9%88%D9%86-%DA%AF%D9%81%D8%AA) |
RE: وقتی فهمیدین ام ای دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) - maedeh - 2011/08/16 چشم شوکولات جونم ![]() اره مهوش واقعا با کلاسه تازه خاص هم هست منکه هروقت میرم دارو بگیرم با غرور میرم همه کف میکنن وقتی میفهمن دوستم کیه ![]() RE: وقتی فهمیدین ام ای دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) - arezooo82 - 2011/08/16 من اولین بار که پاهام بی حس شد رفتم دکتر گفت کم خونی!یه یه سالی گذشت تا خودم رفتم دنبال کشف بیماریم.به قدری تو نت گشتم تا پیدا کردم چمه!تازه من به دکتر گفتم ام اس دارم دکتر گفت نه اشتباه میکنی!!! ![]() RE: وقتی فهمیدین ام ای دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) - maedeh - 2011/08/16 آرزو تو خودت یه پا دکتری پس ایول ![]() RE: وقتی فهمیدین ام ای دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) - fatima - 2011/08/16 اولين بار خواهرم ام آر آي رو به دكتر نشون داد و تلفني برا مامانم گف! يهو مامانم نشست و رنگش پريد اما چيزي به من نگفت! من خودم تشخيص يه بيماري ديگه رو داده بودم!!! وقتي تو بيمارستان بستري بودم هم منو برده بودن تو بخش عمومي!!! كه نفهمم مشكلم چيه! ![]() كلي شوكه شدم!!! خواهرم ميخواس ذهنمو منحرف كنه ميگف اين اسم داروته!!! ![]() ![]() يه بار تو بيمارستان وقتي ميخواستن بم سرم بزنن كلي گشتن! آخه ديگه جاي سفيد تو دستم نبود!:55:همش كبود شده بود!!! خلاصه يه جا زد ديد مناسب نيست! ![]() ![]() ![]() ![]() RE: وقتی فهمیدین ام ای دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) - maedeh - 2011/08/16 ایول فتطیمای پزشکم عاشقتم ![]() RE: وقتی فهمیدین ام ای دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) - MFhealth - 2011/08/16 چون یه مدت بود خیلی حرص می خوردم وقتی سرم و زبونم بی حس شد فکر کردم سکته کردم ![]() وقتی رفتم جواب ام آر آی رو گرفتم خودم جواب رو خوندم و دیدم نوشته .....such as ms .... یهو دلم ریخت بعد گفتم تو که نمی فهمی این مخفف یه اصطلاح پزشکیه تو حالیت نمیشه با اونی که تو فکر می کنی فرق داره بعد که دکتر توضیح داد دیدم نخیر انگار که درست متوجه شدم. اول گنگ بودم و بعد هیچ احساسی نداشتم چون همش مشغول آروم کردن مامانم بودم بعد از مدتی هم اومدم اینجا و دنبال جواب سوالام گشتم. RE: وقتی فهمیدین ام ای دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) - طراوت - 2011/08/16 من اولش چشم راستم ديدش رو از دست داد بعد بخاطر درد زياد رفتم چشم پزشك اونم ديد من سوژه خوبيم فرستادم يه بيمارستان كه دانشجو هاش منو آزمايش كنن بعد از بين حرفهاي دكترها فهميدم كه چم شده . در اون لحظه حال كسي رو داشتم كه گم شده توي محلي كه نمي شناسدش اما وقتي از پيش متخصص مغز واعصاب برگشتم يك هفته تمام درباره بيماريم اطلاعات جمع كردم. بعدش به نظرم خيلي چيز مهمي نيومد . تازه اينقدر مطمئن بودم چيزيم نيست كه اصلا راضي به مصرف دارو و گرفتن ام آر اي و كورتون درماني نمي شدم. RE: وقتی فهمیدین ام ای دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) - mahsa66 - 2011/08/16 من شب خواب بد دیدم صبح که پاشدم دستم بی حس بود فکرکردم شوکه!!!!! رفتم ام ار ای بعدازیکی دو ماه همسرم بهم گفت!!!!!! ![]() RE: وقتی فهمیدین ام اس دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) - مهدی نصیری - 2011/08/17 من به اولین چیزی که فک کردم معافی سزبازی بود فقط همین و بعدشم تا همین الان به بیماریم اصلن فک نمیکنم دکترمم بهم گفت RE: وقتی فهمیدین ام اس دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) - sara.i - 2011/08/17 من تا چند روز اول که دست و گردنم درد می کرد و 1 هفته ای هم که سمت راستم بی حس شده بود چیزی از مریضیم نمی دونستم البته یه حدسایی میزدم ولی دلم نمی خواست واقعیت داشته باشه تا اینکه بعد از ام آر آی مغز و گردن دکتر بهم گفت اینقدر تو مطب دکتر گریه کردم که گفت اگر بخوای اینطوری باشی امیدی به خوب شدنت نداشته باش تو خونه هم تا 1 هفته فقط گریه می کردم اینقدر گریه کرده بودم که اشکام تموم شده بود وای چه روزای بدی بود چقدر خودم و خوانوادم اذیت شدیم |