دیدار بهمن سال 1389 - نسخه قابل چاپ +- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir) +-- انجمن: بحث ها وگفت و گوهای عمومی اعضاء (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7-%D9%88%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7%D8%A1) +--- انجمن: مراسم و ملاقات هاي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D9%85%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7) +--- موضوع: دیدار بهمن سال 1389 (/Thread-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D9%87%D9%85%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84-1389) |
RE: دیدار بهمن سال 1389 - nahid - 2011/02/19 سلام یعنی چی هروقت من نمیام خوشتر می گذره بهتون ؟؟ نمی گین ما که نیومدیم حسودیمون می شه ؟ خوب حالا شوخی کردم ... خیلی ممنون که خوش گذشته بهتون ! سی و پنننننننج نفررررر ؟؟؟؟ کجا نشستین ؟... جاتون شد ؟ :55: اسم شرکت کننده ها چی بود ؟:35::35: چرا اسمایی رو گفتین که من نمیشناسم ؟ کی بودن ؟ حمید ، سحرم بود ؟ اگه بود که هیچی ، اگه هم نبود پس چرا گفتی دیدار ،عالی بود ؟ ببخشید صندلی داغ مگه نیست اینجا ؟ RE: دیدار بهمن سال 1389 - Ferfer - 2011/02/19 سلام منم خيلي دوست داشتم كه بيام ولي نشد.اميدوارم كه قرار بعدي بتونم بيام و با همتون اشنا بشم.مطمعنم كه همتون فرشته ايد.و از نزديك بيشتر بيشتر بيشتر دوستون خواهم داشت. تولد مهسا و مريم جان هم مبارك هزار سال به اين سال ها با سلامتي. RE: دیدار بهمن سال 1389 - Narges - 2011/02/19 salam be doOstaee khoObam misi az hamaee doOstaee ke zahmat keshidan o in didar o tadarok didan va in jame khoOb o khosh ro hamahang kardan khaili khoshhalam ke ba doOstaeee khoObi ashna shodam hamatoon o khili doOs daram va koli ham delam vasatoon tange 1000ta vase hame doOstaeee mehraboOnam RE: دیدار بهمن سال 1389 - مـه ســـا - 2011/02/20 من فقط یک کلمه میگم که متشکرم از همتون RE: دیدار بهمن سال 1389 - MAHDI - 2011/02/20 من از همه دوستان جديد و قديم تشكر مي كنم كه در جمع ما اومدن. لحظه اي كه رسيدم باورم نمي شد چون تقريبا بيشتر بچه ها رو نمي شناختم. اين نشونه پويايي اين انجمنه كه درجا نميزنيم و هر روز دوستاي جديدي پيدا مي كنيم. به مهسا و مريم دوباره تبريك مي گم و اميدوارم هميشه موفق باشن. از دوستان قديمي كه هم نبودن يادي بود و اميدوارم در دفعات بعدي ببينيمشون. نازنين عزيز و مرتضي جان و علي گل و از همه مهمتر پريا خانم كه دفعه بعد 3 تايي ميان و مارو بيش از حد خوشحال مي كنن. از دوستاني هم كه از راه دور اومدن مثل ميرعلي عزيز گلي خانم و همسرشون سحر و بهار عزيز هم واقعا تشكر ويژه دارم. از پريا عزيز كه با پدر و مادرش تشريف آورده بود هم ممنونم و اميدوارم تو سفر آينده هم ببينمشون. ندا خانم هم قدم رو چشم ما گذاشتن. دلمون واسه آقا امير هم تنگ شده بود. هر دفعه كه با دوستان جديدي آْشنا ميشيم قطعا به داشته هامون تو اين انجمن اضافه ميشه و همه ما بهشون افتخار مي كنيم. فقط بايد قدر اين دوستيا رو بدونيم. همه ما هر كاري از دستمون برمياد براي حفظ اين دوستيا بايد انجام بديم چون يه دوست خوب بزرگترين سرمايه تو زندگي ماست. اميدوارم از همه بچه ها بتونيم براي پيشرفت اين انجمن استفاده كنيم. راستي هاني اونشب يكم استرس داشت چون فرداش دفاع پايان نامه اش بود تو دانشگاه تهران. اين خبرم بدم بهتون كه با نمره 19.75 فارغ التحصيل شد و از همتون تشكر كرد. شيرينيش هم كه پيشاپيش تو ديدار به همتون دادم ولي متاسفانه يادم رفت تو جمع بگم. اميدوارم ديدارهاي بعدي هم به بهترين نحو برگزار بشه RE: دیدار بهمن سال 1389 - nazaninn - 2011/02/20 مهدي جان تبريكات صميمانه من و به هاني جون برسون خوشحالم كه سايت روز به روز پربار تر و پر يار تر ميشه فقط مهدي اون جايزه من و هم آورده بودي يا نه؟ كي ميخواي بديش به من؟ RE: دیدار بهمن سال 1389 - maryamm - 2011/02/20 سلام به همه قبل از هر حرفی باید از پدر و مادر عزیز پریا جون تشکر کنم که واقعا ما رو خیلی قابل دونستن و زحمت کشیدن آمدن و باعث شدن که پریای عزیز رو ببینیم پریا جون واقعا که پدر و مادر عزیزی داری و باید به داشتنشون افتخار کنی و شک ندارم که تو هم قدر می دونی و خوب هستی که همراهیت کردن تا در کنار هم باشیم عزیزم از طرف من خیلی خیلی ازشون تشکر کن ممنونم ازشون که افتخار دادن و در جمع ما نشستن و من می دیدم که چه قدر پیگیر و مشتاق به بحث هایی که در مورد ام اس بود گوش می دادن واقعا خوشحال شدم من واقعا از بابت هدیه ها خیلی خیلی خیلی خجالت زده شدم اصلا تا چند دقیقه روم نمی شد به بچه ها نگاه کنم به خدا اگه می دونستم یه همچین کاری می خواد انجام بشه اسمی از تولد نمی آوردم من عاشقه اینم که وقتی جایی میریم من دوستام رو مهمون کنم و وقتی شوخی شوخی حرف از مهمون کردن اومد من برای خودم جدیش کردم و گفتم چه دلیلی بهتر از اینکه قبل از قرار تولد مهسا جونه و بعدش هم تولد من ولی به خدا نمی دونم با چه زبونی و چه جوری از لطف دوستانم تشکر کنم اصلا هروقت یادم می افته کلی خجالت می کشم از همتون هزاران بار ممنون خوب حالا اگه دوستان اجازه بدن من اول از دوستایی که برای اولین بار آمده بودن تشکر کنم گلی عزیز وااااای انقدر خوشحال شدم که آمدی از همسرت هم خیلی تشکر کن از راه دور امدن خیلی همت می خواد که من بهتون تبریک می گم به خاطر این همت و این خوشبختی که تو زندگیتون هست ایشالله که روز به روز خوشبخت تر باشید عزیزم هدیه ات رو خیلی دوست دارم و واقعا شرمنده کردین گلی جون همسرتون هم خیلی زود و راحت با همه آشنا شدن بازم ازشون خیلی تشکر کن آقا احسان ممنون از اینکه با اینکه سخت بود آمدید و دوستتون هم که شما رو همراهی کرده بود شیرین عزیز از بابت چاقو هم ممنون حسین آقا ممنون از اطلاعاتتون و پیشنهاداتی که دادین آقا فربد با اینکه زیاد صحبت نکردین ولی ممنون از آمدنتون نرگس عزیز خوشحال شدم دیدمت با اینکه اولین بار بود دیده بودمت انگار خیلی وقت بود می شناختمت الی جون ممنون از بابت هدیه ی قشنگت عزیزم تروخدا ببخشید من متوجه نشدم شما کی رفتین فکر کنم که اون موقع که من و هانی جون جایی رفتیم شما رفته بودین خیلی دوست داشتم می تونستم بیشتر باهات صحبت کنم آرام جان ممنون از آمدنت و صحبت های زیبات شهناز و سیمین عزیز خیلی خوشحال شدم از دیدنتون و ممنون از هدیه هاتون سیمین جون مرسی از بابت کاری که بهم گفتی انجام بدم مطمئن باش حتما به یادت خواهم بود ایشالله که دوباره قسمتت بشه و بری ندا جون خیلی خوشحال شدم که دیدمت ایشالل که باز هم ببینیمت مهسا حق داره که انقدر دوست داشته باشه باران جان عزیزم به شما هم به خاطر اینکه زوج خوشبختی هستین خیلی خیلی تبریک می گم و ممنون از اینکه خودتون رو رسوندین و افتخار دادین تو جمع ما باشین از همسرت هم خیلی تشکر کن آقا مهدی با اینکه درگیر بودین و کار داشتین ممنون از اینکه آمدین از دوست سینا هم خیلی تشکر می کنم که لطف کرد و آمد سینا یادت نره تشکر کنی از طرف من دو تا از خانوم ها متاسفانه هرچی فکر می کنم الان اسمشون یادم نمیاد ولی می دونم که کنار هم نشسته بودن که کنار یکیشون شیرین و کنار یکیشون هم نرگس نشسته بود خوشحال شدم از دیدنتون اگه اینجا آمدین ممنون میشم که به ذهنه از بین رفته ی من کمک کنید و اسمه قشنگتون رو بهم بگید اسمه یکی از آقایون رو هم یادم رفت ولی گفتن که جمعه عضو شده بودن و دیر تر از بقیه هم آمدن و در مورد سینما پیشنهادی دادن ممنون از تشریف فرماییتون ایشالله باز بتونیم تو قرار های بعدی ببینیمتون حمید و سینا هم که واقعا شرمنده کردن از بابت پذیرایی من که کلی خجالت کشیدم سینا هم که دستش دردنکنه به خاطر چاقو خیلی خیلی زیبا بود ولی سهمه کیک من و مهسا رو خوردین و من هنوز چشمم دنبال اون کیکس چون واقعا خوشمزه بود حمید در ضمن لیست یادت نره راستی حمید واقعا به IQ پایینت پی بردما اگه سحر نبود معلوم نبود تو چه جوری می خوای متوجه منظور من بشی شهرزاد جونم خیلی ناراحتم از اینکه وقت نشد بیشتر باهم باشیم آقا حامد مرسی از اینکه زحمت کشیدین و با اینکه حال پریا جون مساعد نبود آمدین ممنون از تقسیم کیک عادلانتون من حسابی به پریا تبریک می گم به خاطر داشتن همسری مثل شما آقا حامد خودتون می دونین که من تا از شما اجازه نگرفتم هیچ چی نگفتم ولی باید قول بدین که با آمدن گل زندگیتون مثل همیشه کنارمون باشین بهار عزیزم خوب شد که لاکت رو آورده بودی که تجدید کنی و گرنه دستات به خاطر کنده کاریه من یه خط در میون می موند هانیه جون چه قدر خوشحال شدم که تقریبا کنار هم بودیم ولی این مهدی نذاشت من بیشتر باهات حرف بزنم زودی اومد جای من رو گرفت فکر کنم ترسید که من بیشتر پیشت براش خط و نشون بکشم هانیه جون بازم هزار بار از هدیه ات ممنون واقعا همون چیزی بود که دنبالش بود آقا مهدی به خاطر کیک خیلی خیلی ممنون کلی شرمنده کردین فوق العاده خوشمزه بود ببخشید اگه اذیتتون کردما آقا مجید هم کلی عوض شده بود و مثل همیشه ارشد ترین همه سینا هم تا وقت گیر می آورد اذیتت می کرد عروسی کی میشه ایشالله ما بی صبرانه منتظریم آقا میرعلی خیلی ممنون از اینکه سهم لواشکتون رو دادین به ما اگر نمی دادین مثل کیک چشمم باید می موند دنبال لواشک آقا حمید مرسی که مثل همیشه حضور داشتین ولی به خدا من خداحافظی کرده بودما خیلی دارم فکر می کنم که دیگه کیا بودن هی مدل نشستن ها رو میارم تو ذهنم فکر کنم دونفر رو از قلم انداختم تروخدا ببخشید اگه یادم رفته ها ولی حسابی باید ازتون تشکر کنم که آمدین ولی من الان به ذهنم خطور نمی کنه یه نفر عزیز و بسیار بسیار بسیار دوست داشتنی رو هم خودم می دونم نام نبردم و خودش می دونه که چرا عزیزم خیلی خیلی خوشحالم که دیدمت و بیشتر از هرچیزی اینکه تونستم کنارت باشم خوب حالا بریم سراغ غایبین نازنین جون خودت می دونی که 2 بار بهت زنگ زدم ولی ناکام موندم و همش چشم انتظار بودم که تو از پله ها بیای بالا و من بدو بدو بیام پیشت جات رو هم خیلی خالی کردم آنی جون به تو هم زنگ زدم ولی فکر کنم درگیر عروسی بودی ولی جات رو خالی کردم پریا جون به محضه شنیدن نیامدنت بهت زنگ زدم ولی گوشیت خاموش بود خیلی خیلی دلم می خواست ببینمت و قبل از اینکه آقا حامد رو ببینم همش تو جمع دنبالت می گشتم ولی پریا جون آقا حامد کلی جات رو خالی کرد و کلی هم از زحماتت تشکر کرد ناهید جون خیلی دلم می خواست دوباره ببینمت چون دفعه ی قبل تا شما آمدی ما می خواستیم بریم جای سعیده رو هم خالی کردم مرتضی هم که اصلا نمیگه و نگفت که کجا بود و چرا نیامد علی آقا هم از همشهریاشون بودن ولی خودشون نبودن و همش تقصیر علی آقاست که نازنین هم نبود سارا جون ( شکلات ) خیلی هم تو فکر تو بودما وای از بس فکر کردم الان دیگه اسمه خودم رو هم فراموش کردم اگه باز یادم اومد می نویسم RE: دیدار بهمن سال 1389 - anaram - 2011/02/20 واي خداااااااااااااااااااااااااا من هي ميام به روي خودم نيارم نميشه مريم جون مرسي كه بيادم بودي خيلي خوشحالم كه به همتون خيلي خوش گذشته واقعا حسوديم شد و ميشه اميدوارم ديدارهاي بعدي هم به اين خوبي باشه و ايندفعه من حتما حتما شركت كنم توي ديدار ( تازه قول ميدم دفعه ي بعد كلي شيريني و كيك هم واستون درست كنم) خيلي هيجان انگيزه كه توي اين ديدار اينقدر از بچه هاي تازه ي سايت شركت كرده ان RE: دیدار بهمن سال 1389 - nazaninn - 2011/02/20 مريم جونم قربونت برم دل منو آب كردي با اين مراسمي كه تعريف كردي ايشالله ديدار بعدي نفر اولي كه مياد خود منم طفلي علي چه گناهي داره بنده خدا حتي كلي اصرار كرد به من كه بيام كنار شماها ولي خودت ميدوني كه من كلاس داشتم و اصلا نميشد غيبت كنم ولي دوستون دارم و اون روز هم كلي بهتون انديشيدم ممكنه تو ديدار بعدي كه فك كنم ارديبهشت باشه طبق روال گذشته سوپرايز بشيد اوري بادي فكرتون و اصلا منحرف نكنيد عمرا كسي بتونه حدس بزنه RE: دیدار بهمن سال 1389 - anaram - 2011/02/20 (2011/02/20, 10:19 AM)nazaninn نوشته است: ممكنه تو ديدار بعدي كه فك كنم ارديبهشت باشه طبق روال گذشته سوپرايز بشيد اوري بادي فكرتون و اصلا منحرف نكنيد عمرا كسي بتونه حدس بزنهمثلا فك كنم نازنين و علي با يه بچه بغل پيداشون شه . بگن اوووووووووووووواَاَاَاَ . ما كلي وقته ازدواج كرده ايم . اينم نينيمونه . خواستيم شما رو سورپرايز كنيم |