ديدار بهمن ماه - تهران - نسخه قابل چاپ +- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir) +-- انجمن: بحث ها وگفت و گوهای عمومی اعضاء (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7-%D9%88%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7%D8%A1) +--- انجمن: مراسم و ملاقات هاي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D9%85%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7) +--- موضوع: ديدار بهمن ماه - تهران (/Thread-%D8%AF%D9%8A%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D9%87%D9%85%D9%86-%D9%85%D8%A7%D9%87-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86) |
RE: ديدار بهمن ماه - تهران - mary59t - 2010/02/07 سلام منم با نگار موافقم یه هفته اس واسه یکشنبه 25 هماهنگ میکنین بعد یهو تغییر میکنه حالا دستهای پشت پرده رو مگه من نبینم من میخواستم چندتا از عزیزان سابقه دار رو بیارم که آشنا بشیم و خودم هم از نزدیک بینمتون ولی خب نمیدونم چی شد ... قسمت نشد ... ولی تعطیلت بهمن بهترین زمان بود به نظر من برای شهرستانیا خلاصه که اگه ممکنه برنامه ریزی کمی دقیق تر بشه خیلی بهتره ... وقتشم بیشتر کنین ... با تشکر میگم نگار پاشو بیا یه قرار دیدار بهمن ماه بذاریم بترکونیم ... خب بیا دیگه نگار ... دلم برات تنگ شده خلاصه که نگار بیا با شهرزاد یه قرار بذاریم ... خیلی دلم میخواد از نزدیک ببینمش ندا و آرش و محسن و مهدی و مریم نی نی هم میگیم بیان که هم تو اونا رو ببینی و هم اونا تو و شهرزاد رو شاید بتونیم یه جوری بچه های ام اس سنتر رو با بچه های قدیمی انجمن ام اس آشنا کنیم ما میتوانیم نگار RE: ديدار بهمن ماه - تهران - Sina - 2010/02/07 خیلی خوش گذشت ولی باید بودین و من و میدیدن :38::38: اگه حمید فقط ۱ دقیقه دیرتر من و میرسوند فرودگاه ... هواپیما پریده بود الانم یادم میافته تنم میلرزه از ماشین حمید که پیاده شدم ... کلا بارونی و کاپشن و کمربند و کلید و موبایل و کارت و هر چی که داشتم و تا دم در فرودگاه در آوردم ... هر کدوم از بازرسی ها که میرسیدم همشو پرت میکردم اونور و میگفتم بــــــگـــــــــرد که هواپیما رفت ................................... توی سالن همه آروم نشسته بودن و من با سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت داشتم با اون کفشهای تق تق کنون میتاختم :sleepy::sleepy::sleepy::sleepy::sleepy::sleepy::sleepy::sleepy: فکر کنم فردا فیلمم و بزارن تو youtube وقتی تونستم خودم و به اتوبوس برسونم کلا همه چهار چشمی من و نگا میکردن ... یه دستم کمربندم بود از طرف شالگردم آویزون بود ... یه خورجین پالتو و کاپشن هم که بغلم بود همونجا نشستم زمین همون لحظه هم حرکت کرد به سمت هواپیما ... تا به هواپیما برسه فقط وسایلم و از ته اتوبوس جمع میکردم ... ولـــــــــــــــــی ماجرای اصلی توی هواپیما بود آقاجون میترسین سوار نشین خوب بغل دستیتون چه گناهی کرده :38::38: دقیقا افتاده بودم وسط دو نفر نمیدونستم به این بگم ... بابا بی خیال هیچی نیست ... یا به اون بگم یه کم کمربندتو و شل کن خفه میشی دیگه هواپیما که فرود اومد طرف راستیم و بغل کرده بودم (البته مرد بوداااااااااا) ... داشت گریه میکرد ... میگفت پنچر شــــــــــد .... یارو احتمالا هواپیما رو با دوچرخه باباش اشتباه انداخته بود ......... نمیدونستم بخندم یا گریه کنم مهموندارا هم که رفته بودن نمیدونم کجا ........ خلاصه بعد از اینکه رسیدم بیرون فرودگاه ۱۰ دقیقه نشستم زمین تا خودم و پیدا کنم .................... در کل عجب روزی بود و عــــــــــــــــــجــــــــــــــــــب شبی بود RE: ديدار بهمن ماه - تهران - pariya - 2010/02/08 سینا باز خدا رو شکر که به پروازت رسیدی:35::35: ما که فقط به فکر تو بودیم من که فکر نمیکردم بتونی برسی به پروازت پس میشه تصور کرد که با چه سرعتی می تاختی RE: ديدار بهمن ماه - تهران - Sina - 2010/02/08 از همه ممنون که اومدن از سعیده خانوم که ماشالا ماشالا بزنم به تخته از نوع mdf اصل ترکیه که چشم نخوره ۱۸ سالش بود ... امیدوارم هر چه زودتر خستگی از تنش بره و دربند و درکه که جایی نیست کوه قاف رو فتح کنه نادر که خداییش آخر مرام بود و آخرشم شرمندمون کرد ... محمود هم که چقـــــــــــدر بانمک بود .... شادی و زهرا هم باید بودین و میدیدین .... البته به چشم برادر و خواهر باید میدیدین هااااا .... ماشالا چقدر خوشگل بودن واااااای پریا و حامد : دو زوج بسیار بسیار به هم بیا و خوش تررررررریپ ... ایشالا به پای هم پیرشن آنیه جیگر هم که با اون خاطره هاش آبروی من و برد ... تو راه یادم افتاد و خندم گرفت ... ملت فکر کردن خل شدم یه هو .... خیلی لطف کرده بودی آنی جون .... مواظب باش ذوق مرگ نشی دوباره داش مهدی هم که با اون خاطرش یه کم دل ما رو گرم کرد ... اولش گفت خاطره بدیه .... ولی آخرش خیلی حال کردم با خاطرش ... خدا رو شکر که یه کسایی هستن که به آدما ارزش میدن ... حالا چه اونور کره زمین .. چه اینور کره زمین مهسا که ماشالا اونقدر محجوب بود من فقط یه چشمش رو دیدم و دقیقا از اون دخترای با کلاس که میرن کافی شاپ شیلک میلک میخورن .... مهسا از طرف من بابات و ببوسی شهرزاد هم که قربونش برم الهی .... چقدر ماهه .... اصلا هر جا هست عین یه منبع انرژی تا فاصله 100 متری رو انرژی میده .... کشته لحن صحبت کردنشم مرتضی هم که من عاشق این ساکت بودنشم .... حمید۱ هم که همیشه پای جمعه اینسری هم چقدر بزرگ شده بود ... البته از نظر حجمی اگه گفتین کی؟؟؟؟؟؟؟؟ خانوووووووووووومه خانوووووووووم ..... ندا از اون خانومای آب زیر کاه .... از ترس من یکی رو نیاورده بود ولی ایشالا خوشبخت میشه و دفعه بعد عین حامد و پریا میبینیمشون مجید هم اینسری مدل موهاش چقدر سرسنگین شده بود ... البته خودشم کلی سرسنگین و متین ... نمیدونم چرا با حمید رفیق شده بچه هــــــــــــا حمید و خانومه حمید : سحر جون خیلی لطف کرده بودی اومده بودی .... البته میدونم به خاطر حمید اومده بودیاااااا ... کاری به ماها نداشتی ... ولی خوب بالاخره ما که خوشحال شدیم ... خوشگل و خوشتیپ و مهربون من واقعا پی بردم که حمید یکی از خوش شانسترین آدمای دنیاست .... ولی به شانس سحر زیاد اطمینان ندارم به من که خیلی خوش گذشت همتون و دووووووووووووووست دارممممممممممممممممممممممممممممممم RE: ديدار بهمن ماه - تهران - pariya - 2010/02/08 البته سینا به همه لطف داره از همه گفتی جز خودت فکر کنم بیشتر بچه ها با سینا آشنا هستند با اینحال: سینا خیلی خونگرم و مهربونه، در مجلس داری هم تبحر ویژه ای داره. در کل یه مدیر نمونه و با ذوقه. RE: ديدار بهمن ماه - تهران - نادر - 2010/02/08 به من خیلیییییییی خوش گذشت فقط جای دوست خوبم رضا خالی بود یه نکته بگم اگر ام اس مریضیه سالمندا بود همون اول میمردن اما حکمت خدا رو ببینین هر چی جوونیم مبتلا شدیم اینقدر هم خوشیم خوشحال شدم همه رو دیدم بچه ها خیلی خوبین عصره خوبی بود از یکایکتون تشکر میکنم به تعدادتون تشکر فرستادم دوستتون دارم RE: ديدار بهمن ماه - تهران - محمود - 2010/02/08 سلام به همه از تموم دوستاني هم كه اومدن واقعاً تشكر ميكنم. ديدار خيلي خوبي بود خوش گذشت و كلي انرژي گرفتم. سينا از اينكه يادم كردي ممنون. نظر لطفته قبل از اينكه اين شرح زيبا رو با اين نوشته نازيبام خراب كنم بهترين تفسير رو انجام دادي همگي شاد باشيد RE: ديدار بهمن ماه - تهران - mohammad.ali - 2010/02/08 سینا منو فراموش کردیاااااااااااا منم بودم ناقلا از قلم انداختی!!!! سیناااااااااااااااااا چرا منو از قلم انداختی؟!!!!! RE: ديدار بهمن ماه - تهران - shahrzad - 2010/02/08 (2010/02/07, 08:30 PM)mary59t نوشته است: با شهرزاد یه قرار بذاریم ... خیلی دلم میخواد از نزدیک ببینمشوای مریم جونم قربونم بری یعنی اینقد دوست داری منو ببینی بچه ها کله قند تو دلم آب شد بیا عزیزم قرار هم میذاریم هر وقت تو خواستی من پایه ام اصلا سه پایه نه چهارپایه تم(میدونم تکراری بود:35 جاتی همه اونایی که نیومدن خالی بود..بد نبود..فقط یادتون باشه پیش نغمه جون نرفتیم ها اخراج شه تقصیر شماست راستی سینا مرسی خیلی باحال نوشتی حیف که نمیشد ازت تشکر کنم واقعا لهجه خودم بود RE: ديدار بهمن ماه - تهران - shadi - 2010/02/08 دوستاي خوبم ديروز خيلي خوش گذشت و من خدا رو شكر مي كنم كه سعادت داشتم از نزديك ببينمتون و باهاتون آشنا بشم اميدوارم كه بازم از اين ديدارا داشته باشيم. سينا جان ممنون از تعريف خيلي اقايي راستي زهرام سلام رسوند دلم براتون تنگ شد يهو |