+- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir)
+-- انجمن: ام اس (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3)
+--- انجمن: نظرسنجي (https://mscenter.ir/Forum-%D9%86%D8%B8%D8%B1%D8%B3%D9%86%D8%AC%D9%8A)
+--- موضوع: بی حسی و کرختی یک طرف بدن (/Thread-%D8%A8%DB%8C-%D8%AD%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%DA%A9%D8%B1%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B7%D8%B1%D9%81-%D8%A8%D8%AF%D9%86)
RE: بی حسی و کرختی یک طرف بدن - گيتي - 2013/10/05
(2013/10/05, 09:55 AM)rezami نوشته است: گیتی جان منم همین طور بودم تا یه ماه پیش سمت چپم از صورتم تا نوک پام سر شده بود . البته راه میرفتم ولی نرمال نه . کلا پوست کلفتم
تا پالس تراپی کردم علایم خوب شدن . در کل تمامیه علایم مهمانن . آخه 2 سال هیچ حمله نداشتم تا ماه گدشته
ممنون كه بهم اميدواري ميديد...من آدم كم ظرفيتي هستم... بعداز ده سال هنوز باهاش كنار نيومدم......نميدونم چه مرگمه .....از زندگي بد سيرم............
RE: بی حسی و کرختی یک طرف بدن - rezami - 2013/10/06
(2013/10/05, 09:05 PM)گيتي نوشته است:(2013/10/05, 09:55 AM)rezami نوشته است: گیتی جان منم همین طور بودم تا یه ماه پیش سمت چپم از صورتم تا نوک پام سر شده بود . البته راه میرفتم ولی نرمال نه . کلا پوست کلفتم
تا پالس تراپی کردم علایم خوب شدن . در کل تمامیه علایم مهمانن . آخه 2 سال هیچ حمله نداشتم تا ماه گدشته
ممنون كه بهم اميدواري ميديد...من آدم كم ظرفيتي هستم... بعداز ده سال هنوز باهاش كنار نيومدم......نميدونم چه مرگمه .....از زندگي بد سيرم............
دیگه قرار نشد . . . . ناامیدی نداشتیما . . . . . به خدا از پزشکت بپرس چه داروهای جدیدی برای ام.اس کشف شدن
. . . . دیگه دلیلی برای نا امیدی نمونده بیشتر از هر موقع امیدوار تر شدم . . . دولت آمریکا گفته تا سال 2014 احتمالا داروی قطعی ام.اس خواهد آمد
چند نمونشم چند ماه دیگه برات تجویز میکنن
RE: بی حسی و کرختی یک طرف بدن - گيتي - 2013/10/06
من نا اميد نيستم فقط خستم ....شايدباور نكني من اصلا اون آدم ده سال پيش نيستم ...از هر لحاظ...
اين برام سخته ..ميخوام برگردم مثل قبل بشم ولي نميشه ...
اميدوارم بياد تا هممون خلاصي پيدا كنيم ....
بازم مرسي
RE: بی حسی و کرختی یک طرف بدن - nilo0far - 2013/10/07
اولین بار پای سمت راست کمی سر شد و کم کم رسید به دست راست که دیدم مشکوکه دکتر رفتم و بعد از MRI و آزمایشات مختلف تشخیص MS داده شد هر چند من خودم همون اول قبل از رفتن به دکتر از علائمش تشخیص داده بودم و همون اول هم به دکتر گفتم که تشخیصم اینه تا بلکه وقت تلف نشه
جالبیش اینه که من در مورد MS قبلا تحقیق ارئه داده بودم ولی فکرشم نمیکردم این ارائه واحد عملی هم داشته باشه 
RE: بی حسی و کرختی یک طرف بدن - فریبا - 2013/11/07
اخرای شهریور دلم گرفته بود با مامانم رفتیم همدان خونه مادر بزرگم هوا شباش خنک بود تو تراس زیر سقف اسمون می خوابیدیم کم کم احساس کردم پای راستم داره بی حس می شه بطوری که ظرف چند روز رسید تا کمرم تعادلمم کم شده بود پای چپمم یکم می لنگید خلاصه نمی دونید چه حالی داشتم تا برگشتیم تهران و من رفتم دکتر اخه به خاطر اینکه می خوایم بچه دار شیم چند ماه بود دارو مو قطع کرده بودم.لنگی پام کم کم بهتر شد دکترمم قدرت پامو اندازه گرفت و یه امپول و دارو داد.الان بی حسیش خیلی بهتر شده ولی کامل خوب نشده.می ترسم نگرانم...از شما دوستای خوبمم می خوام دعام کنین.
RE: بی حسی و کرختی یک طرف بدن - silent - 2013/11/26
با با من که 4ساله دارم میگم سنگینی سمت چپ دارم کیه که گوش بده تازه بی اختیاری هم داشتم خیر سرم
RE: بی حسی و کرختی یک طرف بدن - شهرزاد - 2013/11/26
(2009/09/30, 03:18 PM)nahid نوشته است: به صورت احساس بی حسی یا کرختی (مورمور ) در یک طرف بدن ظاهر شده است در کدام سمت بدنتان بوده است ؟
من که الان نزدیک دو سال هست که از آخرین حمله ام دست چپم از آرنج تا سر انگشتها بی حسه و مورمور و گاهی فکر میکنم دسته خودم نیست ....یه کمی هم پای چپمه ...که البته با کورتون بهتر شده ولی باز مونده و برگشته به همون وضع
.gif "Smile (16)")
RE: بی حسی و کرختی یک طرف بدن - fariba 68 - 2015/05/12
دست راست خارج شدید داشت .
RE: بی حسی و کرختی یک طرف بدن - جاستینا - 2015/05/12
من حدود یه ماه پیش پای چپم بیحس شد از زانو تا مچ پام دکتر برام سه تا دگزا نوشت اونا رو زدم الان خوبم شاید کلا ده درصدی مونده باسه تا کامل خوب شه
RE: بی حسی و کرختی یک طرف بدن - zahra :) - 2015/05/12
منم از اولش با دوبینی و گزگز طرف چپم شروع شد... خدارو شکر با چشم که مشکلی نداشتم تا حالا ولی در سال 1 یا دو بار بی حسی یا گزگز سمت چپمو حس میکنم که خودش خوب میشه...
یه تجربه ی جالب: یک ماه بود که این بی حسیه ولم نمیکرد، خیلی بشتر از همیشه اذیتم میکرد
یه بار رفتیم مهمونی خونه ی فک و فامیل دیوونه کلی هم خوش گذشت و خندیدیم...
فرداش متوجه شدم اصن باورنکردنی خودش خوب شده...
از اون به بعد دیگه خودم راه درمانمو پیدا کردم!!
