ارسالها: 518
موضوعها: 143
تاریخ عضویت: May 2010
تشکر های اهدا شده: 1625
تشکر های دریافت شده :3627 بار در 894 پست
سال تشخيص بيماري : 1380
دكتر معالج : دکتر آیرملو و دکتر صحرائیان
داروي مورد استفاده : متوترکسات
محل سکونت : تبریز ـ الآن تهران
خوب زیارت بر و بچز قبول حق!
چی؟ دیر کردم؟!
آخه بنده به همراه اهل و عیال بلافاصله رفتیم تا سنگر ام.اسسنتر را در کولاک و برف در مشهد مقدس پاس بداریم و تا مغز استخوان پوکیدیم از سرما و اینها! تازه امروز رسیدیم و اینها!
بعدش که نگذاشتند من بروم جلو. چون سوار ویلچیر بودم اجازه ندادند بروم جلو و از امن دوور نیگا کردم حضرت رو. بعد انقدر شر شر گریه میکردم که هر کی میرسید به من دست میکشید روی سرم و سرم رو ماچ میکرد کلاً عجیب غریب بودم اوضاع!
کلی خاطره ساخت این سفر برام ...
با مزهارش اینکه بارونی امیر سرمهای رنگه و هر وقت ویلچیر مرا هل میداد مردم فکر میکردند خادم حرم هستش و هی ازش آدرس میپرسیدند یا پیر زنها التماس میکردند امیر برگشتنی اونا رو هم ببره و یه بار حتی امیر مرا پیاده کرد تا یه خانم طفلکی رو ببره برسونه! بساطی بود ها! کلی امیر جونم ثواب کرد توی این سفر ... کلی برای دلِ برزگش دعا کردم
بچهها خیلی عالی بود ... برای اولین بار امام رضا رو توی برف تماشا کردم ... توی سوز و سرما ...
مرا آفرید، آنکه دوستم داشت.
تشکر شده توسط : | بی تـــا , hamed , fireboud , naz.gigili , رامين , سـاناز , Prime , Saina , شفا یافته , Ali 324 , بهــار , parastoo joon , nafass , nahid , ساغر , Mahdieh , seyyed reza , SSA , TootFarangi , Narges , maryamjoooon , sadaf , edarzi , mehdernet2 |
|
ارسالها: 298
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 7311
تشکر های دریافت شده :4999 بار در 1298 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : دکتر محمد علی صحراییان
داروي مورد استفاده : زیتاکس - آریوژن فارمد
محل سکونت : تهران
قبول باشه سوسن جون.
کاش حضور گرمتون همراه ما هم بود
اگر بدانيد مردم چقــدر به ندرت فکـر مي کنند
هيچ گاه از اينکه درباره ي شما چه فکـر مي کنند
نگــران نمــي شويــد . . .
ارسالها: 518
موضوعها: 143
تاریخ عضویت: May 2010
تشکر های اهدا شده: 1625
تشکر های دریافت شده :3627 بار در 894 پست
سال تشخيص بيماري : 1380
دكتر معالج : دکتر آیرملو و دکتر صحرائیان
داروي مورد استفاده : متوترکسات
محل سکونت : تبریز ـ الآن تهران
این هم یک عسک داغ داغ از میان سوز و سرمای مشهد!
[align=center] :54:
مرا آفرید، آنکه دوستم داشت.
تشکر شده توسط : | بی تـــا , سـاناز , shahrzad , شفا یافته , yas , naz.gigili , nafass , Mahdieh , ساغر , seyyed reza , SSA , TootFarangi , maryamjoooon , sadaf , ELI , edarzi , mehdernet2 , hamed |
|
ارسالها: 170
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 7154
تشکر های دریافت شده :4994 بار در 2030 پست
سال تشخيص بيماري : اسفند 84
دكتر معالج : 4 پزشک
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : اصفهان
ببخشید من این چند روزه یه کم سرم شلوغ بوده نتونستم بیام از دوستان گلم تشکر کنم !!!
هرچند من خیلی کوتاه بچه ها رو دیدم ولی برام چند نکته خیلی جالب بود !!!! اول اینکه جو بچه ها خیلی خونگرم و صمیمی بود !!! بعدش اینکه واقعا به دور از اغراق میگم من یه حسه اشنایی داشتم با خیلی از دوستان !!! انگار از قبل اون ها رو دیده بودم با اینکه اصلا این طور نبوده !!!!
خیلی صمیمی بودند و من را واقعا شرمنده ی لطفشون کردند !!!!
از اقا حامد اقا فربود اقا سینا حسین اقا اقا مهدی اقا علیرضا اقا رضا اقا ناصر اقا احسان و همه ی بچه های هماهنگ کننده کمال تشکر را دارم و دست تک تک شون را از راه دور میبوسم
و همین طور از تک تک بچه هایی که من افتخار اشنایی با هاشون را داشتم تشکر میکنم و ببخشید اگه اسم همه ی را ذکر نکردم چون هم من حافظم یاری نمی کنه و هم باید چندین خط اسم بنویسم!! شما به بزرگواریتون ببخشید!!
همچنین از دوستان مشهدی مون هم خیلی متشکر !!! خیلی زحمت کشیده بودند !!!
و اما بعد . . . .
حیف که تو فیق نبود و گرنه بهتون یاد میدادم مغز حروم بازی از جنس ما اصفهانی ها چه مزه ای داره !!!!!
شب اول باید پای چند تا از بچه ها رو با بند کفشاشون به هم می بستیم(تذکر اگر بند نبود با کمی نخ محکم پلاستیکی ) و صبح بیدارشون میکردیم تا همه به هم متصل از خواب بیدار شن !!! چه صحنه ی رویایی ؟؟؟؟؟
یا اینکه . . . .
بی خیال ننویسم بهتره !!!!
ان شا الله در تور مالزی یا کیشی چیزی در خدمت دوستان باشیم !!!!
قال الله تعالی :
من با هر بنده ام طوری رفتار می کنم که انگار همین یک بنده را دارم
اما بنده ی من طوری رفتار می کند که انگار همه خدایش هستند بجز من !!!!!!!!
تشکر شده توسط : | بهــار , سـاناز , hamed , fireboud , Saina , Prime , naz.gigili , nafass , شفا یافته , naser_m , seyyed reza , TootFarangi , ساغر , baran1390 , maryamjoooon , Hasty , blue sky , mehdernet2 , fereshteh , شب آرامش |
|
ارسالها: 711
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 4789
تشکر های دریافت شده :11908 بار در 4627 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : -خدا
داروي مورد استفاده : سینوتک
محل سکونت : سرزمین خدا
ارسالها: 215
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Dec 2010
تشکر های اهدا شده: 1962
تشکر های دریافت شده :1783 بار در 789 پست
سال تشخيص بيماري : 88
دكتر معالج : در حال حاضر دکتر صحرائیان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : قم
صبورانه در انتظار زمان بمان، هر چیز در زمان خود رخ می دهد. حتی اگر باغبان، باغش را غرق آب کند، درختان خارج از فصل خود، میوه نمی دهند.
ارسالها: 638
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 10876
تشکر های دریافت شده :8350 بار در 2587 پست
سال تشخيص بيماري : 1389
دكتر معالج : دکتر نسترن مجدي نسب
داروي مورد استفاده : مب ترا - Roche Pharma
محل سکونت : اهواز
براى تو
براى چشمهايت..
براى من
براى دردهايم..
براى ما
اى كاش خدا كارى بكند...
ارسالها: 8
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 78
تشکر های دریافت شده :53 بار در 17 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : دکتر ابوالفضلی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
[/size][size=large][color=#800080]سلام به همه دوستان خوب ام اس سنتر
اول از همه بابت اینکه خیلی دیر برای تشکر و اعلام نظر و تعریف کردن خاطرات سفر خدمت رسیدم عذر خواهی میکنم.
و اینکه تا چند روز اول که از سفر برگشتم خیلی دلم برای همه تنگ شده بود و احساس خلاءشدیدی میکردم بخصوص که کامی هم قاط زده بود و نمیتونستم به اینترنت وصل بشم و رمزم رو هم تو لپ تاپم saveکرده بودم و نمیتونستم از هیچ کامپیوتر دیگه ای وارد سایت بشم و حتی یه بارم اعلام کردم که رمزم رو فراموش کردم ولی ایمیلی در این رابطه دریافت نکردم,ومجبور شدم صبر کنم تالپ تاپم درست بشه
خلاصه باید عرض کنم که برنامه سفرمشهدما معجزه آسا جور شد و خدا واسطه های خیر رو سر راهم قرار دادتا بالاخره منم به این سفر برم(پیامهای کمک رو به چندین نفر ارسال کردم و خیلی هم سریع جواب گرفتم (آقا حامد و آقا فربد) ومیلوی عزیزم که شماره آقای کاکاوند رو در اختیارم قرار داد و البته بعد از تماسم با ایشون متوجه شدم که 1%هم امکان جورشدن این سفر فراهم نیست وبرای اولین بار بودکه کاملا" ناامید شدم و احساس کردم که طلبیده نشدم و کاملا" بیخیال قضیه شدم)ولی فردا صبحش با صدای گوشیم از خواب بلند شدم و خبر جور شدن بلیط و قطعی شدن سفرمون رو از آقای کاکاوند شنیدم(آقای کاکاوند از لطفتون ممنون).
خلاصه رسیدیم به راه آهن وبه غیر از آقایون که پلاکارد ام اس سنتر رو در دست داشتند از بچه ها کسی رو ندیدم تا اینکه در کنار واگن مربوطه هستی عزیز و مهرانه گلش(با شیطونی هاش)و هیوا و ساغرو بعدش هم هدیه و ....دیدم و احساس کردم در کنار این بچه ها بهم خوش میگذره چون خیلی بچه های شادی بودن و بگو بخند و اکتیو
خلاصه رفتیم تو قطار و در کوپه ها جا گرفتیم و نوبت به تقسیم شدن بچه ها در کوپه ها بود و منم خودم رو تو کوپه هستی اینا جا کردم البته دیری نپایید که این شادی سلب شد و من به کوپه ای دیگر منتقل شدم که هیچکس با کسی صحبتی نمیکرد و من یذره احساس کسالت کردم آخه هم خودم پرحرفم و اینکه میخواستم تو جمع شلوغ و هیجانی باشم,بنابراین روم رو سفت کردم و رفتم تو کوپه قدیمی و دیدم که بله 2نفر از کوپه ای که بهش منتقل شده بودم اومدن جای من(الی و الهه گلم)البته من تا آخرش تو همون کوپه موندم و مرجان و شوهرش آقا مهدی و دختر گلش ملینا به اون کوپه رفتن.
البته یه چیزی بگم,اونم اینه که من محجبه با پوشش چادر هستم و این شاید خودش دلیلی برای این بود که بچه هاخیلی باهام احساس راحتی نکنن و در ابتدای ورود مورد اسقبالشون قرار نگیرم(هدیه بعدا" خودش بهم گفت که موقع حرف زدن اول زیر چشمی میپاییده که ببینه من چه عکس العملی از خودم نشون میدم و بعدش ادامه بده,ولی خیلی سریع با هم جور شدیم و با تفاوت 180 درجه ای در کنار هم تو رستوران قرار داشتیم که همه با تعجب ما دو تا رو نگاه میکردن)البته دیری نپایید که خیلی زود با همه بچه ها جور شدم (یه اتفاقی هم راجع به همین حجاب من افتاد که کلی خنده دار بود و تا آخر سفر تکه کلام بچه ها شده بود(شما همون خانم چادریه هستین؟؟؟؟؟ )و اونم از این قراره که وقتی مرجان میخواست به جای من بره تو اون کوپه دنبالم میگشته ولی چون من تو کوپه حجاب نداشتم هر چی میگشته من رو پیدا نمیکرده با اینکه خود من رو هم میدیده!!!! و البته برای مهسا هم همین اتفاق افتاد و با اینکه من کنارش نشسته بودم یهو برگشت گفت اااااا تو همونی هستی که چادر سرت بود؟؟؟که دیگه این دفعه صدای خنده همه رفت هوااااااا.
خیلی حرف زدم نه!!!!!!!!!!!!!!!!
فقط میتونم بگم سفر فوق العاده ای بود(با تمام کمی ها و کاستی ها)و بسیار به من خوش گذشت.
چون خیلی صحبت به درازا کشید تک تک اسم نمیبرم ,وگرنه 3تا 4برابر باید بنویسم.
ولی از همه دوستان(خانمها و آقایون) که در این سفر در کنارم بودن تشکر و قدردانی میکنم و بسیار خاطرات خوشی رو در کنارشون داشتم که اصلا" تصور نمیکردم این اتفاق بیفته
دیدن بچه های انجمن ام اس مشهد هم بسیار جالب بود و کلی در کنارشون خوش گذشت و امیدوارم روزی باشه تا ما هم بتونیم در خدمتشون باشیم و از خجالتشون دربیاییم.
البته برای من دیدن دوست خوبم(میلوی عزیز)بسیار هیجان انگیز بود آخه مدتهاست که همدیگر رو میشناسیم ولی همدیگرو ندیده بودیم و این سفر باعث شد تا ما دوتا همدیگر رو ببینیم.
بازهم ازهمه دوستان با محبتی که با گرمای لطف و محبتشون این سفر رو به کام ما شیرین کردند تشکر و قدردانی میکنم.
به امید دیدار همگی شما عزیزان
تشکر شده توسط : | Narges , maryamjoooon , Hasty , sadaf , TootFarangi , مـه ســـا , شفا یافته , naz.gigili , Saina , Prime , naser_m , هيوا , hamed |
|
ارسالها: 1,121
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Jul 2010
تشکر های اهدا شده: 2428
تشکر های دریافت شده :3802 بار در 1226 پست
سال تشخيص بيماري : اردیبهشت 89
دكتر معالج : نوریان
داروي مورد استفاده : بتافرون
محل سکونت : .
آره خوب من اون روز اول دنبال تو می گشتم دم حرم هی از همه می پرسیدم مهرشین کو ؟ میگفتن چرا ؟؟؟؟؟؟؟ می گفتم می خوام ببینم چطوری حجاب می گیره
بعدشم که اینقدر منتظر شدم تا اومدی پایین از اتاقت ، طفلی آقای همسر که کلی زحمتش دادم
بهشون گفتم چقدر چهرتون آشناست ؟
جالبه همه اونجا گفتن آره ه ه ه ه ه ه همه بهشون گفتیم چهرتون آشناست
احتمالا مشهور هستن ایشون مهرشین جان خبر نداری
بعدش هم که آمدی انجمن دوست داشتم همش پیشت باشم ولی نمیشد دیگه
خیلی زود گذشت روزهایی که اونهمه منتظرش بودیم. هم من هم بقیه دوستان مشهد. خیلی دلم می خواست هزار سال پیش هم باشیم ولی چه میشه کرد ؟
خاطرات روزهای زندگی واسه آدم فقط می مونه حالا چه خوب و چه بد.
خوشحالم که به همه خوش گذشته آرزو داشتم بهترین دیدار باشه واسه دوستان، اینجا خداروشکر حالا نه بهترینش ولی دیدار شیرینی بوده
کاش بشه از این فرصت ها بازم پیش بیاد دوستان با هم باشن و از لحظه ها خوب استفاده کنن.
دلم واسه همتون تنگ شده ، آرزو می کنم تا اگر بازم قسمت شد بیایید اینجا همگی تون با دل شاد و پر از خوشبختی و سلامتی بیایید که بزرگ ترین آرزوی قلبی من همینه واسه همه ی دوستان خوبم
همتون را دوست می دارم اندازه همه ی آسمون ها
Free chees is found on the mousetrap
To catch anything you want you must pay it's worth
ارسالها: 453
موضوعها: 21
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 11128
تشکر های دریافت شده :4326 بار در 1015 پست
سال تشخيص بيماري : 1370
دكتر معالج : خانم دکتر يعغوبي
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : مازندران
2011/11/15, 09:23 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/11/15, 09:24 PM، توسط Hasty.)
امارضا ممنونم که من رو طلبیدی به زیارتت اومدم وکلی با شما حرف زدم
|