هنوز نرفته خيلي دلم براتون تنگ شده دوستام ، خيلي بيقرارتونم
الان كه بهتون احتياج دارم نيستين
كلي حرف داشتم باهاتون ولي چون ميخواستن برين مشهد نخواستم ناراحتتون كنم و تو خودم نگهشون داشتم
خوش بگذرونين حسابي
جاي منم خالي كنين

وای چرا هیچ کدوم نمیاین؟وایمکسی چیزی آخه مگه نیست تو اون قطاررر؟؟؟چی کار می کنینننننن؟همه واگنا از دستتون آسایش ندارن نه؟

(2011/11/01, 10:11 PM)sahar نوشته است: بچه ها ساکت انقد شلوغ نکنین کوپه بغلیا خوابن

عزیززززززززم

اعتراف می کنم که امروز برای دومین بار از حسادت اشک ریختم. اولین بار بیست و هفت سال پیش بود. اون موقع فقط یازده سالم بود. دومین بار هم امروز و الانه. بیتا می تونستی بشینی به خاطر لواشک هم شده دعا کنی من بتونم بیام.

(2011/11/01, 10:56 PM)earth نوشته است: اعتراف می کنم که امروز برای دومین بار از حسادت اشک ریختم. اولین بار بیست و هفت سال پیش بود. اون موقع فقط یازده سالم بود. دومین بار هم امروز و الانه. بیتا می تونستی بشینی به خاطر لواشک هم شده دعا کنی من بتونم بیام.

چرا نیومدین؟

چون تو دعا نکردی.

(2011/11/01, 11:18 PM)earth نوشته است: چون تو دعا نکردی.

من از کجا میدونستم کی میاد کی نمیاد به غیر از تعدادی محدود!

خوش بگذره بهتون التماس دعا

توجه شما رو به اهم اخبار جلب میکنم
گویا فربد تو قطار !! بعد پرتش کردن بیرون
مهدی ( به قول سینا 3251245116132132 ) هم خیلی شلوغ کرده بردنش پیش راننده
چند تا از پدر مادر ها جیغ و داد کردن همه نشستن سرجاشون دارن کلاغ پر بازی میکنن
سینا کاربامازپین خورذه خوابیده
حامد داره پوشک ژوانا رو عوض میکنه

تا 6 خطی دیگر خدانگهدار

بچه ها التماس دعااااااااااااااااااااااااااااااا

خیلی خوش بگذره بهتونجای مارو هم خالی کنین.

---

بچه ها به محض اینکه دستتون به تکنولوژی رسید بیاین یه چیزی بگین دل آدم میگیره