وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

مي خواهيم از مرحله بسيار شيرين و هيجان انگيز اولين جلسه خواستگاري صحبت کنيم. ... اول از آقاپسرها، يعني آقادامادها شروع مي کنيم که در اين موقع به حضور يک خواهر زرنگ و چابک براي انجام هماهنگي هاي لازم با خانواده عروس نياز دارند.

راستي طرح شما براي اولين جلسه خواستگاري چيست؟ منظورم اين است که مي خواهيد با گل برويد يا بدون گل و خودتان نقش گل را ايفا خواهيد کرد؟
گل ببريد يا نبريد؛ مسئله اين است!
[attachment=9696]

ما ديدگاه نويسنده کتاب «در پيچ و خم خواستگاري» يعني خانم «سيده بتول حسن پور» را براي شما بازگو مي کنيم، تصميم با خودتان.

وي مي نويسد: «خانواده پسر با توجه به شناختي که از شرايط فرهنگي و اجتماعي خانواده دختر دارند ممکن است در جلسه اول خواستگاري با خود گل ببرند يا نبرند. اگر خانواده پسر نمي دانند که در جلسه اول بايد گل ببرند يا نه، بهتر است اين کار را به دو دليل انجام دهند: اول اين که اگر خانواده دختر انتظار آوردن گل را داشته باشند ولي چنين کاري انجام نشود ممکن است آن را به حساب بي احترامي يا دست کم گرفتن خود بگذارند.

دوم اين که در هر شرايط فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي اگر در اولين جلسه گل برده شود اثر رواني خوبي روي خانواده دختر خواهد داشت (حتي اگر خواستگاري به سرانجام نرسد.)»

گل، چه رنگش خوبه؟

وقتي تصميم گرفتيد از حجم جيب، کيف يا حساب بانکي تان کم بکنيد و از گل فروش محله تان يا محله دخترخانم گل بخريد؛ هر گلي با هر رنگي که دوست داشتيد، نخريد.

در کتاب ياد شده آمده است: « بهتر است گل صورتي رنگ (علامت حيات و زندگي)، از يک نوع و به تعداد فرد باشد تا دسته گل زيباتري درست شود.»

در ضمن حواستان باشد از باغچه منزل يا همسايه يا ... گل نچينيد. حسن پور در اين باره نوشته است: «مواردي پيش آمده که خانواده پسر از گل هاي باغچه منزل استفاده کرده اند. امکان دارد خانواده دختر چنين کاري را حمل بر بي احترامي کنند. حتي اگر قرار است از گل هاي باغچه منزل استفاده شود، بايد همراه با چند گل ديگر در گل فروشي به صورت دسته گلي زيبا تزيين و سپس برده شود.»

وي به خانواده دختر هم توصيه مي کند: « خوب است خانواده عروس وقتي گل را دريافت مي کنند آن را در يک گلدان بگذارند و در همان اتاقي که خانواده پسر پذيرايي مي شوند، در معرض ديد آنان قرار دهند.»

چه کسي بيايد، چه کسي نيايد؟!

خاله بيايد يا عمه؟ کدام خواهرتان در مراسم حضور پيدا کند؟ تکليف مادربزرگ چيست؟ اگر همسر برادر بزرگ تر بيايد، همسر برادر کوچک تر شايد ناراحت بشود و ...

کاملا درکتان مي کنيم، ولي دقت کنيد که حتما تصميم عاقلانه اي بگيريد چون رفتارها و کيفيت حضور در اولين جلسه خواستگاري بسيار مهم است. در کتاب مورد بحث در اين باره گفته مي شود: «در کشور ما رسم است در نوبت اول، خانم ها که معمولا مادر پسر عضو اصلي آن هاست همراه با يک يا دو دخترش، خاله داماد يا يکي از خانم هايي که احتمالا بزرگ تر فاميل است در مجلس خواستگاري حاضر مي شوند.

بعضي مادران نيز همراهي يک خانمي را که روابط نزديکي با خانواده عروس دارد، ترجيح مي دهند. بهتر است خانم هايي که به خواستگاري مي روند از بردن عروس هاي خانواده، دخترخانم هاي مجرد کم سن و سال و بچه ها خودداري کنند؛ چرا که معمولا عروس هاي خانواده ابتدا به مقايسه خودشان با دخترخانم که احتمالا در آينده «جاري» آن ها مي شود، مي پردازند و اين موضوع ممکن است در ارزيابي آن ها از شرايط عروس تاثير بگذارد. دخترخانم هاي مجرد کم سن و سال قدرت تجزيه و تحليل کامل فضاي خواستگاري را ندارند.

بچه هاي کوچک نيز ممکن است عملي انجام دهند يا حرفي نابجا را در شرايط نامناسبي بزنند که مشکل ساز شود. گاهي در برخي خانواده ها به دليل آشنايي و رفت و آمدي که از قبل داشته اند يا به دليل داشتن نسبت فاميلي، در همان نوبت اول، پدر و پسر هم همراه مادر مي روند.»

اخخخخخخخخخخخخخخخی
دسته گت خاستگاری...

واسه من هر گلی بیارین دوست دارم. فقط گلایل نباشه لطفا... هرچی دیگه باشه قبوله

من اگر بخوام برم خواستگاری گل نمیبرم
دست میکنم سبزی و علف میکنم با خودم میبرم که اونجا تو مجلس خواستگاری بخورم علفها رو
چون تو اون لحظه خر شدم طبعاً که رفتم زن بگیرم

(2013/06/13, 12:03 AM)sooorooosh نوشته است: [ -> ]من اگر بخوام برم خواستگاری گل نمیبرم
دست میکنم سبزی و علف میکنم با خودم میبرم که اونجا تو مجلس خواستگاری بخورم علفها رو
چون تو اون لحظه خر شدم طبعاً که رفتم زن بگیرم

بچه ها سروش اومد خواستگاریتون راش ندین

(2013/06/13, 12:48 AM)رامنا نوشته است: [ -> ]بچه ها سروش اومد خواستگاریتون راش ندین

تو رو خدا داهم بدین . پشت در یخ میزنم میمیرم

رفتم خاستگاری یادم رفت گل ببرم گفتم خدت گلی
تو را که نمیتونستم بیارم

گل یاس بیارید

مال من که دسته گل بار اول که اومدن طبیعی بود قشنگ بود اما یه جوری پیچیده بودن که نمیشد بزاری تو گلدون.بچه خواهر شوهرمم آورده بودن جلسه دوم هی میگفت دسته گل اوندفعه داییم کو چرا نزاشتین تو گلدون!!!!ده بارم وسط حرف زدن ما اومد تو اتاق هی میگفت دایی بسه دفعه آخر که اومد تو همون لحظه بود که من گفتم ام اس دارم .بیچاره همسر گیج نگاه میکرد از دست بچم عصبانی شده بود دیگه با قول اینکه اگه زنداییت شدم برات ماشین میخرم رفت بیرون