وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

میخوای من رفتم برا وقت دکترم به حافظ یه سری بزنم و بگم؟ گناه داره ندونه

(2012/02/23, 01:46 PM)yummy نوشته است: [ -> ]میخوای من رفتم برا وقت دکترم به حافظ یه سری بزنم و بگم؟ گناه داره ندونه

آره...قربون دستت...
گناه داره طفلکی! غریب افتاده...!
بگو بگو عزیزم!

من به نزدیکام گفتم شاید با هم 10نفر نشوند سرکار هم که فقط یک همکار !!چون اگر بفهمند مطمئن هستم واکنش جالبی نشان نمی دهند ومی ترسم از کار بیکاربشم

کسانی که به دوستان و فامیل و آشنایان گفتن ، آیا قضیه لو رفته بوده و اگه نمی گفتن هم می فهمیدن ؟ یا خودشون به طور خودجوش گفتن ؟

(2012/02/29, 03:59 PM)nahid نوشته است: [ -> ]کسانی که به دوستان و فامیل و آشنایان گفتن ، آیا قضیه لو رفته بوده و اگه نمی گفتن هم می فهمیدن ؟ یا خودشون به طور خودجوش گفتن ؟

من خودم گفتم .
البته یکی از اقوام رو چند باری تو انجمن دیدیم پرونده اش رو هم دیده بودم اونجا بعد بهش گفتم.
گفت تو که خوبی ، منم خودم بیمار نیستم واسه کسی میام
مامانم دوست نداره تو فامیل کسی بدونه من خودم واسم مهم نیست. ولی همه ی دوستام می دونن غیر از یکی که اونم ازش خوشم نمیاد زیاد واسه همین بهش نگفتم.
به دوستام هم خودم گفتم کسی نپرسید.
خوب بعضی ها عکس العمل شون خوب نبود یعنی اینطوری شدن :
بعضی های دیگه هم مهم نبود واسشون یعنی اینطوری بودن :
یک عده هم گفتن : اشتباه تشخیص دادن که ! واسه که چرا پس فلج یستی ؟

خلاصه که انواع و اقسام عکس العمل ها رو دیدم

من همکارا و همکلاسی های دانشگاهم نمیدونن.اصلا دوست ندارم که بدونن.میدونم که عکسل العمل خوبی نخواهند داشت.
از فامیلام هیچ کس (یعنی یادشون رفته)اما اون ابتدای بیماریم خاله ها و عمه ها فهمیدند و خیلی رفتارهای بدی دیدم.خیلی بد.
اگه همه ما که مشکل خاصی نداریم جرات اینو داشتیم که خیلی راحت به همه بگیم که ام اس داریم مطمئنا برداشت جامعه از ام اس خیلی بهتر بود[color=#1E90FF]
اگر روزی انقدر آدم موفقی باشم به نظر خودم، حتما خیلی راحت میگم

کافيه 4تا خواهر مثل مامانو خاله های من تو فاميل داشته باشين که قبل از قطعی شدن بيماريتون همه فاميل بفهمن شما ام اس دارين همه ديگه تقريبا ميدونن بجز دوستام که فقط يکيشون ميدونه دلم نميخواد تو دانشگاه کسی بدونه,البته هنوز عکس العمل فاميل رو نديدم فقط يکی از خاله ها و دوتا دخترخاله هام که يا واسشون مهم نبوده يا نخواستن به روم بيارن,منم تو عروسی عموم انقدر ميرقصم که همشون بدونن ام اس وحشتناک نيست,منم بی خيالو شادم

کافيه 4تا خواهر مثل مامانو خاله های من تو فاميل داشته باشين که قبل از قطعی شدن بيماريتون همه فاميل بفهمن شما ام اس دارين همه ديگه تقريبا ميدونن بجز دوستام که فقط يکيشون ميدونه دلم نميخواد تو دانشگاه کسی بدونه,البته هنوز عکس العمل فاميل رو نديدم فقط يکی از خاله ها و دوتا دخترخاله هام که يا واسشون مهم نبوده يا نخواستن به روم بيارن,منم تو عروسی عموم انقدر ميرقصم که همشون بدونن ام اس وحشتناک نيست,منم بی خيالو شادم

(2012/02/29, 03:59 PM)nahid نوشته است: [ -> ]کسانی که به دوستان و فامیل و آشنایان گفتن ، آیا قضیه لو رفته بوده و اگه نمی گفتن هم می فهمیدن ؟ یا خودشون به طور خودجوش گفتن ؟

من به صورت کاملا خود جوش به کل کرج گفتم.چون ام اس مگه چیه؟به این با حالی

من فقط همسرم میدونه و خواهرم . به پدر و مادرم نگفتم چون بیچاره ها سنشون بالاست و جز غصه براشون چیز دیگه ای نداره . همسرم دوست نداره به کسی بگم . اون حتی به منم میگه تو ام اس نداری ! هیچیت نیست . هیچ وقت هم چیزیت نمیشه که بخوای کسی بفهمه .

---

3 روز پیش رفتم پیش متخصص داخلی برای عفونت گلوم . میخواست دارو بنویسه گفتم من سینووکس میزنم . یه وقت تداخل دارویی نداشته باشه . گفت سینووکس برای چیه ؟! گفتم ام اس . همینطوری که سرش روی دفترچم بود یهو سرشو آورد بالا و با تعجب گفت ام اس ؟! پس چرا مشکل حرکتی نداری ؟!!! آخی ایشاالله خوب میشی .

وقتی از مطب اومدیم بیرون همسرم گفت ببین حتی سطح دانش و اطلاعات دکترها هم نسبت به این بیماری کمه . برای همین هر چقدر افراد کمتری بدونن راحت تر هستم .