وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

نسخه کامل: کودک درونتان علاقه‌مند به شنیدن چه چیزهایی است؟
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
کودک درون، خردسال پنهان ماست که نیاز به مراقبت و محبت دارد و با برآورده شدن این نیازاو ، استرس و غم درون ما کاهش می یابد. در ادامه چگونگی مراقبت و پرورش مناسب او را شرح می دهیم.


کودک درونتان علاقه‌مند به شنیدن چه چیزهایی است؟


او مایل است که به او بگویید:

دوستت دارم، مواظبت هستم و تو را همان‌طور که هستی می‌پذیرم، از این که تو را دارم بسیار مغرور و مفتخرم، تو همه چیزی هستی که دارم، تو بسیار زیبا و جذاب هستی عزیزم، تو هنرمند و خلاقی، تو تواتمند و پرتلاشی، متاسفم از اینکه به تو آسیب رساندم، متاسفم از اینکه فراموشت کردم، متاسفم از اینکه تو را به عنوان یک کودک آن‌طور که بودی نپذیرفتم و انتظار داشتم به سرعت رشد کنی و بزرگ شوی، می‌توانی به من اعتماد کنی و هر طور دلت می‌خواهد باشی (خودت باشی)، ما برای رسیدن به سلامتی ، رشد، شادی و لذت با هم همکاری خواهیم کرد.

پیامدهای منفی سرکوب کردن کودک درون

وقتی در مقام یک بزرگسال، تمایلات، خواسته‌ها و نیازهای کودک درون را سرکوب می‌کنید، در معرض خطرات زیر قرار می‌گیرید:

- هرگز یاد نمی‌گیرید چگونه احساس طبیعی داشته باشید، بازی کنید و لذت ببرید.

- هرگز یاد نمی‌گیرید چگونه آرام باشید و استرس‌های خود را کنترل کنید.

- از اینکه به اندازه کافی «خوب نیستید» احساس گناه می‌کنید و از بودن در کنار خانواده و کودکتان لذت نمی‌برید.

- نسبت به افرادی که از زندگی لذت می‌برند، بدبین می‌شوید.

- از صمیمی شدن با دیگران می‌ترسید، منزوی می‌شویدو می‌ترسید که در ارتباط با مردم بی‌کفایت ارزیابی شوید.

مراحل شفای کودک درون

مرحله 1: به منظور آشنایی با کودک درونتان ابتدا چشم‌هایتان را ببندید و آرام باشید، سعی کنید حداقل به مدت نیم ساعت خودتان را در نقش کودکی خردسال مجسم کنید و خودتان را ببینید که با اعضای خانواده در تعاملید و به واکنش‌های کودکانه خود دقت کنید.

- خودتان را با هم بازی‌هایتان مجسم کنید. توجه کنید که در کنار آنان چه احساسی دارید و چقدر لذت می‌برید.

- خودتان را در کلاس درس مجسم نمایید و دقت کنید که با معلم چگونه ارتباط برقرار می‌کنید.

اگر احساس کردید در آن حالت، کودکی ناراحت و ناراضی هستید، سعی کنید به یادآورید، آخرین بار در کودکی چه زمانی شاد و خوشحال بودید. این آخرین خاطره شما از کودک شاد همان «کودک درون» است که در حال حاضر به منظور مقابله با استرس درونتان مخفی شده است.

مرحله 2: اکنون که با کودک درونتان آشنا شدید، سعی کنید به پرسش‌های زیر پاسخ دهید:

الف) کودک درونتان را چگونه وصف می‌کنید؟

ب) چه زمانی کودک درونتان تصمیم گرفت در درون شما مخفی شود؟

ج) چگونه می‌توانید پیام‌های مثبت را به او انتقال دهید؟

د) عقاید غیرمنطقی درباره کودک درونتان، در زندگی چیست؟ و چگونه با آن مقابله می کنید؟

مرحله 3: در حال حاضر، برای برنامه‌ریزی عملی در جهت مراقبت از کودک درونتان آماده‌اید. سه فعالیت زیر می‌تواند در برنامه‌ریزی شما و مراقبت از کودک درونتان موثر باشد.

فعالیت اول: یادبگیرید چگونه از چیزهای کوچک در زندگی لذت ببرید.

چشم‌هایتان را به روی زیبایی‌های طبیعت بگشایید و از آنها لذت ببرید، دایره لغات «حسی» خود را گسترش دهید. سعی کنید زندگی را با تمام وجود و با تمام حس‌هایتان تجربه کنید. با طبیعت ارتباط برقرار کنید.

برای مثال در ساحل رودخانه قدم بزنید، نور مهتاب را تماشا کنید و در زیر آسمان پرستاره پیاده روی کنید. خود را با کودکان و حیوانات مشغول کنید، در یک کلاس سرگرم کننده و شادی‌آور شرکت کنید و حسی از شوخ طبعی را در خودتان ایجاد کنید و از آن لذت ببرید.

فعالیت دوم: یاد بگیرید چگونه احساس کنید و چگونه احساسات خود را با دیگران تقسیم کنید. به این منظور نیز باید گام‌هایی بردارید:

احساسات خود را همه روزه دردفترچه یادداشت بنویسید.

یک داستان فانتزی در دفترچه یادداشت خود بنویسید، داستانی که تجربه شما را حداقل در 10 احساس مثبت متفاوت، وصف می‌کند.

آرام باشید و خودتان را مجسم کنید که احساسات مثبتی را تجربه می‌کنید. تجربه حاصل را در دفترچه یادداشت خود ثبت کنید.

فعالیت سوم: یاد بگیرید چگونه کودکانه بازی کنید.

سعی کنید «خشک بودن» و جدیت را کنار بگذارید و خود انگیخته باشید و بگذارید «کودک درونتان» خود را رها سازد.

سعی نکنید حالت‌ها و رفتارهای کودک گونه را در حین بازی در خود خفه کنید، راحت باشید.

بازی، مستلزم استفاده از تخیل است پس در بازی کردن از تخلیه و خیال کمک بگیرید.

برای خودتان چشن تولد بگیرید.

در مجموع، همه فعالیت‌های ارائه شده، به منظور آزاد سازی بخش‌ نبستاً مهمی از روان شماست. با آزاد شدن این بخش از روان، از انرژی و قدرت لازم برای رشد و کمال شخصی برخوردار خواهید شد. به‌علاوه زخم‌های احساسی شما زودتر بهبود می‌یابند، انرژی بیشتری برای کار و فعالیت دارید و دردها و ناراحتی‌های جسمانی، شما را ترک خواهند کرد.
کودک درون من که دائما صداش در میاد!!! آبرو حیثیتمون رو برده بس که هی حرف میزنه!!!!!!
تحليل‌گران رفتار متقابل مي‌گويند: «هر کس در واقع سه نفر است.» منظور تحليل‌گران رفتار متقابل، اين است که مردم به سه شيوه مي‌توانند عمل کنند، به شيوه والد، به شيوه بالغ و به شيوه کودک. اين سه شيوه رفتار ساختار رفتاري فرد را تشکيل مي‌دهند.

والد: مجموعه‌اي از عقايد ضبط شده و پيشداوري‌هاست. کسي که در حالت والد بسر مي‌برد مثل پدر و مادرش يا اطرافيانش مسائل را مي‌بيند و مثل آنها احساس و رفتار مي‌کند.

بالغ: کامپيوتر انسان است و بر مبناي اطلاعاتي که در خود اندوخته است، عمل مي‌کند و طبق برنامه منطقي خويش، محاسبات را انجام مي‌دهد. بالغ، عاري از هيجان است و کاملا منطقي است.

کودک: وقتي در اين حالت هستيم نه تنها بچه گانه رفتار مي‌کنيم بلکه واقعا بچه مي‌شويم. در اين حالت درست مثل بچه‌‌ها رفتار مي‌کنيم و دنيا را مثل بچه‌ها مي‌بينيم و به دنيا همچون کودکان واکنش نشان مي‌دهيم. در حالت مذکور مثل بچه سه، پنج يا هشت ساله‌اي مي‌شويم که فقط عضلات و استخوان‌هايش بزرگ شده‌اند.

وقتي کودک درون ما متنفر، عاشق، بازي‌گوش و خود انگيخته است، به آن کودک طبيعي يا شازده کوچولو مي‌گويند. اما وقتي که متفکر و خلاق و خيال‌پرداز است به او کودک شهود گرا يا پروفسور کوچولو مي‌گويند. وقتي هم ترسو، گناهکار يا خجول است، به او کودک سر به راه مي‌گويند.در مجموع کودک، در تحليل رفتار متقابل منبع خير است و يگانه منبع خلاقيت، سرگرمي و توليد و يگانه منبع تجديد و نوسازي زندگي است.

گرچه نمي‌توان گفت که يکي از جنبه‌هاي شخصيت مهم‌تر از ديگري است، چون هر سه حالت فوق لازم و ضروري هستند،

اما کودک، آن بخش از شخصيت است که واپس زدن و خفه کردن آن نه تنها نشاط و شادابي را از فرد مي‌گيرد بلکه فرد را در معرض انواع اختلالات جسماني و روان پزشکي قرار مي‌دهد.

در قسمت زير با تکنيک‌هايي آشنا مي‌شويد که مي‌توانيد به کمک آن، کودک درون خود را زنده و سرحال نگه داريد و بدين ترتيب شادابي، طراوت و خودانگيختگي خود را حفظ نماييد.

کودک درون کيست؟

کودک درون، کودک خردسالي است درون شما، که مايل است مراقبت شود، تغذيه شود و دوست داشته شود. اين کودک خردسال که از دوران کودکي با شما بوده هنوز هم به عنوان يک کودک درون شما باقي مانده است. کودک کوچولو و شيطون درون شما رام و کنترل شده است. او مجموعه‌اي از هيجانات و احساساتي است که شما درونتان داريد و آنها را کنترل مي‌کنيد. همه اين هيجانات و احساسات خوشايند و ناخوشايند، کودک درون شما را تشکيل مي‌دهند.

کودک خلاق، احساساتي، هنري و خيالپرور درونتان که در طول زمان توسط شما و محيط شکل گرفته، و کنترل شده است، همچنان به حالت اوليه خود که کودکي سرشار از انرژي، هيجان و شيطنت است وجود دارد و نيازمند آزاد شدن است. وقتي کودک درونتان مورد بي‌توجهي غفلت و بدرفتاري قرار مي‌گيرد، وقتي از ارضاي خواسته‌هايش جلوگيري مي‌شود، وقتي صدمه مي‌بيند، وقتي خود را در لايه‌اي از نقاب مي‌پوشاند و از ديد ديگران مخفي مي‌سازد، وقتي وجود او را انکار مي‌کنيد و ناديده مي‌گيريد (احساسات خود را انکار مي‌کنيد و ناديده مي‌گيريد)، اين کودک خردسال جايي در زير سطح روان شما پنهان مي‌شود و با اين کار احساسات نگراني، اضطراب، ترس و افسردگي را در شما ايجاد مي‌کند.

گرچه ممکن است آن را فراموش کرده باشيد و نسبت به وي بي‌توجه باشيد، ولي او درونتان حضور دارد و بي‌توجهي و کم محلي شما را با لجبازي پاسخ مي‌دهد. اگر به او توجه کنيد و با او مهربان باشيد، مي‌داند چگونه شما را سرگرم کند، از زندگي لذت ببريد و بازي کنيد.

اگر او را دنبال کنيد، مي‌تواند به شما کمک کند تا از خستگي رواني در زندگي پيشگيري و استرس را در زندگي‌تان کنترل کنيد.

اگر توجه و مراقبت لازم از او به عمل آيد، مي‌تواند دوست واقعيتان باشد و مانند يک بزرگسال در کنارتان قرار گيرد.

خشکي و جديت بيش از اندازه را از شما بگيرد و شما را لطيف‌تر کند. به شما کمک کند تا بر ترس‌هايتان غلبه کنيد، انعطاف‌پذير باشيد و تغييرات لازم را در زندگي‌تان ايجاد کنيد. شخص کوچولوي درون شما نيازمند مراقبت، حمايت، تاييد و شفاست و شما براي اين‌کار به ابزار زيادي احتياج داريد. اگر آنچه مي‌خواهيد، به او بدهيد مي‌توانيد زندگي جديد و سالمي را آغاز کنيد و امکان رشد شخص خودتان را فراهم آوريد.

نشانه‌هاي مناسب کودک درون

وقتي کودک درون شما فعال مي‌شود، بي‌ترديد احساسات و هيجانات را تجربه مي‌کنيد:

زماني که در بازي يا سرگرمي غرق شده‌ايد، زماني است که کودک درونتان در شما فعال شده است. همچنين است وقتي...

- زماني که با تماشاي يک فيلم يا ديدن يک نمايش تلويزيوني گريه مي‌کنيد.
- زماني که با کودکان خوش‌ و يش و بازي مي‌کنيد.
- وقتي از بازي کردن با اسباب‌بازي کودکان لذت مي‌بريد.
- زماني که برنامه‌هاي کودکان و کارتون‌هايي را که براي آنها ساخته شده است نگاه مي‌کنيد، مجذوب مي‌شويد و لذت مي‌بريد.
- زماني که براي چيزهايي که در گذشته داشته‌ايد و آنها را از دست داده‌ايد، گريه مي‌کنيد و دچار سوگ مي‌شويد.
- زماني که مي‌خواهيد توجه بزرگترهاي خانواده يا فاميل را جلب کنيد و از محبت آنان برخوردار شويد.
- زماني که به خواندن کتاب‌هاي کودکان مي‌پردازيد، فيلم تماشا مي‌کنيد و يا آلبوم عکس‌هاي دوران کودکي‌تان را نگاه مي‌کنيد.
- زماني که اداي دختر يا پسر کوچولويي را در مي‌آوريد، مانند آنها حرف مي‌زنيد و احساسات شديدي را مانند گذشته تجربه مي‌کنيد.