بيشتر نا اميدى بخاطر حرفا و برخورد ديگرانه
شاد بودن هنر است ..شاد كردن هنري والا تر ..
زندگي صحنه يكتاي هنرمندي ماست ..
من با خودم خيلي فكر ميكنم كه چرا نا اميدي ميكنيم ما چيمون از يه بچه ي 8 ساله كمتره كه داره با سرطان دست و پنجه نرم ميكنه ولي فرقمون چيه اينه كه اون با اون سن با مريضيش كنار اومده كه به نظر من اگه كسي بخواد نا اميد بشه اون بچس..
درسته هر مريضي كنار اومدن باهاش سخته ولي نااميدي رو قبول ندارم ...
حوصله نا امیدیم ندارم
باید جنگم برا رسیدن به آرزوهایه دور و نزدیکم
سخته امروز بم گفتند برا رسیدنش باید خون بدی
خیلی سخت هست بدون
نا امیدی چرا؟! درسته ام اس گاهی جفتک پرونی داره و کلا خر است! اما نا امیدی نداره
م که کلی امیدوارم به اینده
چون هزار تا کار و برنامه دارم برا ایندم
بیشتر احساس کسالت و بی فردایی دارم تا ناامیدی! فکر اینکه فردا احتمالا یه روز گند تر از امروزه حالم رو خراب میکنه زیاد تقصیر ام اس نیست بیشتر به این خاطر هست که حس می کنم در قبال گذشت عمر و تلاش هام چیز باارزشی بدست نیاوردم آدم اگه نتونه ثمره ی تلاشهاش رو ببینه هم بی انگیزه میشه هم ناامید
سعی میکنم امیدوار و خوش بین باشم اما یه وقتایی واقعا ناامید میشم و دلم میشکنه
از ام اس ممنونم چون منو از آینده ای نامعلوم نجات داد اما خوب یه وقتاییم از اینکه دارم اسم ام اس یدک میکشم دلم میگیره چون برخورد آدما بعد شنیدنش واقعا جالبه، طوریکه یهویی میزنن زیر تمام حرفاشون
من کاملا نا امید هستم چطور میتونم نا امید نباشم وقتی که دیگه نمیتونم خوب راه برم دیگه نمیتونم پیاده روی کنم. دیگه نمیتونم از پله بالا برم. به کمک دیگران محتاج شدم. پدر ندارم مادر ندارم تنها شدم و چشم به دیگران که بیان و من را به دکتر ببرن یا برایم خرید کنند. آنهم من که همیشه کارهایم را خودم انجام میدادم
عزیز دلم این حرفا رو نزن ما همه مثل هم هستیم دیگه نمیتونم بدوم تند راه برم از پله بالا برم اینم مصلحت خداست